به گزارش ارتباطات و اطلاع رسانی سی وچهارمین جشنواره فیلم فجر، مستند «رویاهای دم صبح» درباره دختران نوجوان زیر هیجده سالی است که درکانون اصلاح و تربیت شهرزیبای تهران روزگار خود را سپری می کنند. اسکویی در گام نخست به آنها نزدیک شده و اعتمادشان را جلب کرده و سپس با تکیه بر آن وارد فضای کار شده است. به همین خاطر هم این دختران به اصطلاح گاردشان را در برابر فیلمساز و گروهش پایین آورده و از رویاها و دغدغه های خود می گویند.
در حقیقت اسکویی با گذر از لایه های بیرونی این آدم ها که هر یک بحران هایی را از سر گذرانده اند و در عین حال از ضریب هوشی خوبی هم برخوردارند، به درون آنها نقب زده و تصویری متفاوت خلق کرده است. رویاهای دم صبح از آن دسته مستندهایی است که برای مخاطب عام هم جذاب بوده و گروه هنر و تجربه می تواند محل مناسبی برای نمایش این فیلم برای دوستداران سینمای مستند ایران باشد. زنده یاد ایرج کریمی که ابتدا با سلسله مقالات سینمایی اش به چهره ای شناخته شده نزد مخاطبان حرفه ای تر سینما تبدیل شده، در ساخته های سینمایی اش همان مسیر نوشته هایش را ادامه داده و به یک زبان خاص برای بیان قصه هایش رسید.
کریمی در آخرین فیلمش (نیم رخ ها) که متاسفانه عمرش به تماشای آن روی پرده سینما کفاف نداد، همان مسیر را ادامه و به نوعی آن را کامل کرده است. داستان علاقه دو زن(مادر شوهر و عروس) به یک مرد بیمار رو به احتضار، ستون اصلی فیلم به حساب می آید که پیچیدگی هایی به آن بخشیده شده است. ابتلای کریمی به سرطان درست به مانند شخصیت اصلی فیلمش می تواند برای مخاطبان جالب و در عین حال دردناک باشد که تاثیر فیلم را بر آنها دو چندان می کند.
نرگس آبیار هم پس از فیلم موفق شیار ۱۴۳ به سراغ دنیای کودک و نوجوان رفته و نفس را با تکیه بر آنها ساخته است. وی در این فیلم زندگی چهار کودک را در دهه پنجاه به تصویر کشیده و از خلال آن به وقایع مهم تاریخی همچون:پیروزی انقلاب در بهمن ۵۷ هم پرداخته است. با همه اینها فیلم چندان موفق از کار درنیامده و ضعف هایی در فیلمنامه و به خصوص ریتم دارد. هر چند که بازی های روان و دیدنی بازیگران کودک فیلم بخشی از این ضعف ها را پوشانده که البته کافی به نظر نمی رسد.
متولد ۶۵ ساخته مجید توکلی از آن دسته فیلم هایی است که ایده یک خطی جذابی داشته که قابلیت های بالقوه ای برای تبدیل شدن به فیلمی قابل قبول و در نهایت جذب انبوه مخاطب را دارد اما در کمال تعجب در همان مرحله ایده باقی مانده است. فیلمی درباره دختر و پسری جوان که می خواهند یک روز از زندگی شان را بی آنکه پولی خرج کنند، خوش بگذرانند. فیلم تا جایی که مرد صاحبخانه داستان شباهت پسر به دوست قدیمی کلاهبردارش را پیش می کشد، خوب پیش رفته اما از جایی به بعد درجا می زند. پدرام شریفی و هنگامه حمیدزاده با توجه به فقر سینمای ایران در زمینه بازیگران جوان، انتخاب های مناسبی بوده اند به خصوص شریفی که نگاه و بیان خوبی داشته و حضور امیدبخشی در جشنواره سی و چهارم فیلم فجر دارد. حضور زن جوان نشسته روی صندلی چرخدار در خانه مرد، ایده ای دم دستی برای گره گشایی داستان بوده که به شکلی سردستی و کاملا قابل پیش بینی نیز برگزار شده است. به همین خاطر هم مخاطب پس از پایان فیلم با بی تفاوتی کامل نسبت به سرنوشت قهرمان های فیلم به خصوص دختر جوان از سالن بیرون می زند.
زاپاس ساخته برزو نیک نژاد از آن دسته فیلم هایی است که پیش از آنکه کاری سینمایی با مختصات آن باشند، فیلمی تلویزیونی است که از بد حادثه سر از پرده نقره ای درآورده است. به همین خاطر هم مخاطب به هوای دیدن یک فیلم سینمایی روبروی آن می نشیند و توقعاتش اصلا برآورده نمی شود. با این حال اندک شوخی های خوبی خلق شده که بازیگرانش نقش مهمی در شکل گیری و به ثمر رسیدن آن داشته اند.
لانتوری ساخته رضا درمیشیان آخرین فیلم به نمایش درآمده روز چهارم جشنواره در سالن همایش های برج میلاد بود که با توجه به حضور بیش از ظرفیت مردم در سالن، همچون تعدادی از اهالی رسانه موفق به تماشای آن نشدم.