حرف منتقدان سینمای «مستند اجتماعی» چیست؟
روبرت صافاریان با بیان اینکه بخشی از نقدهای وارده به مستندهای اجتماعی در سینمای داستانی هم مشترک است اظهار کرد: تعریف این گونه جداگانه تحت عنوان سینمای مستند اجتماعی چندان ساده نیست چون تمام مستندها از جنبهای اجتماعی برخوردار هستند اما به فلیمهایی گفته میشود که موضوع آنها مستقیم مسئلهای اجتماعی مانند فقر یا اعتیاد است.
این پژوهشگر به مرسومترین نقدها اشاره کرد و ادامه داد: عمدهترین نقدی که وارد میشود این است که گفته میشود کارگردان مستند اجتماعی توجهی به زیباییشناسی و هنر اهمیت نمیکنند؛ بنابراین نباید به عنوان هنرمند جدی گرفته شوند. اگر به تاریخ سینمای جهان جهان هم دقت کنیم چنین تعاریفی مطرح شده ولی اینکه تعداد زیادی از فیلمها چنین ویژگیهایی دارد قابل تعمیم به تمام آثار نیست. اما به هرحال بنابر رسالتی که سینمای مستند برای خود قائل است میتواند دستخوش لغزش شود. گاهی موارد هم موضوع فیلم چنان حائز اهمیت است که هرطور بسازیم دیده نخواهد شد و گذر زمان نشان میدهد ماندگار میشود یا خیر.
او «سیاهنمایی» را یکی دیگر از نقدها دانست و خاطرنشان کرد: این واژه معمولا به بعضی آثار اشاره میکند که تلویحا بیشتر به بدیهای موجود در اجتماع میپردازند و منتقدان در مقابل عنوان میکنند این کار با هدف جلب رضایت خارجیها انجام میشود. گرچه ممکن است از سوی جشنوارهها و کمپانیها توجهی شود اما به هرحال امری اجتناب ناپذیر به نظر میرسد چون وقتی هم از نابرابری و فقر در آمریکا فیلم ساخته شود ما استقبال میکنیم.
او افزود: حکومتها با در نظر گرفتن اهداف خود چنین مسائلی را دنبال میکنند و فیلمساز نمیتواند به این دلیل که با انتقاد مواجه میشود دست از کار بکشد.
این مستندساز گفت: ما وقتی به سینمای آمریکا نگاه میکنیم تندترین نقدها درون آن کشور و از طریق آثار سینمایی مطرح میشود و اتفاقی هم نیفتاده است. سیاهنمایی وقتی به انک یا در مرحلهای سختتر جرم تلقی شود جلوی نقد را میگیرد و دست هنرمند را خواهد بست؛ چون نمیتوان انتظار داشت فیلمساز نگاه همه جانبه داشته باشد.
صافاریان ادامه داد: بعضی نقدها عنوان میکنند مستندهای اجتماعی مشکلات را بیان میکنند، اما راه حل نمیدهند. این هم ایرادی ندارد چون امکان دارد فیلم دیگری راه حل بدهد و اصولا آیا کار فیلمساز پاسخگویی به مسائل است؟ اما اگر بگوییم کارگردان ریشههای مشکلات را بررسی نکرده، شاید قابل طرح باشد اما به هر حال کارگردان حتی میتواند تحلیل نداشته باشد اما آنچه تجربه و زندگی کرده را نشان دهد. البته این نمونهها باید موجب دقت بیشتر هنرمندان باشد که کار خود را در مرحله تخقیق و پژوهش جدیتر تلقی کنند.
توجه بیش از اندازه کارگردانان به بعضی مشکلات و نشان دادن آنچه در اجتماع پررنگ است، یکی دیگر از نقدهای مطرح به کارگردانان مستند اجتماعی است که صافاریان به آن اشاره کرد و گفت: مثلا نازایی و برخورد اجتماع با آن در کنار فقر و اعتیاذ نیز قابل طرح است و من به یاد آن زمان میافتم که فیلم لیلا ساخته شد و عدهای معتقد بودند مشکل حاادی را مطرح نکرده است!
او همچنین تلقی سیاسی از مستند اجتماعی را یکی دیگر از نقدها به این گونه دانست و گفت: باید به این نکته توجه داشته باشیم که تنها حکومتها در مسئلهای مانند اعتیاد مسئول نیستند و مردم و اجتماع هم مسئولیت دارند. به این ترتیب اگر این آثار با عنوان عمل سیاسی رانده شوند؛ بار دیگر امکان طرح مشکلات بسته میشود. از طرفی ممکن است مستندی بسیار شریف و معصوم باشد اما به دلایلی تلقی سیاسی از آن صورت بگیرد و وارد فضایی متفاوت شود. اتفاقا اینکه کدام فیلم سیاسی است بیشتر به تعریفهای بیرونی بویژه از سوی حکومتها وابسته است.
این منتقد تصریح کرد: گاهی فیلمسازان و عکاسان اجتماعی هم بر سر این مسائل با خودشان درگیر هستند، چون احتمال دارد فیلم به مفقیتهایی دست یابد و هنرمند به شهرت و ثروت برسد اما آن مسئله اجتماعی مثلا فقر همچنان پابرجا باشد. اینجا بحث حد و مرز عمل هنرمند بوجود میآید که جای بحث دارد.
«نقش مستندساز اجتماعی در قابل موضوع و ایجاد تغییر»
مینا کشاورز صحبت خود را با طرح این پرسش آغاز کرد که «آیا مستند میتواند در زندگی ما تغییر ایجاد کند؟» و گفت: مستند برای اینکه تنها یک فیلم نباشد و راهی برای برون رفت از پرسشها و مشکلات تلقی شود باید مواردی را رعایت کند. شیوه پخش فیلمها در ایران معیوب است و هیچ امکان استانداردی برای تبدیل شدن به یک چرخه مستقل را نمیدهد. این درحالیست که مستند اجتماعی در دیگر نقاط جهان تدریس میشود و گروههای عمدهای برای پیشبرد اهداف خود از آن بهره میبرند.
او سه عامل برای کنشگری فیلم مستند اجتماعی برشمرد و ادامه داد: شیوه پخش فیلم، استراتژی ارتباط با مخاطب و تعامل کارگردان با مخاطب سه موردی هستند که در این میان ایفای نقش اساسی میکنند. در ایران ابتدا فیلم میسازیم و بعد به پخش فکر میکنیم؛ درحالیکه توجه به پخش، همزمان با ایده اولیه ساخت فیلم و تولید شکل میگیرد. از همان زمان میتوان با تبدیل به دیویدی و فروش آثار یا گفتگو با NGO هایی که در ارتباط با موضوع فعالیت میکنند امکانی بهتر برای دیده شدن فراهم بیاوریم.
این مستندساز با تاکید براینکه مخاطب باید در جریان تولید مستند قرار بگیرد، خاطرنشان کرد: راهاندازی صفحههای اینترنتی، صفحههای مجازی، ارتباط با رسانهها و موسسههای مرتبط با موضوع فیلم در این زمینه راهگشا به نظر میرسد. مثلا در جهان سایتی به نام take action وجود دارد که مستندسازان اجتماعی میتوانند با ثبتنام در آن از نظر مخاطبان درباره موضوع فیلم مطلع شوند. شاید جا دارد ما نیز در ایران چنین صفحهای راهاندازی کنیم و بیشتر در جریان انتظار مردم قرار بگیریم.
او ادامه داد: در مرحله سوم؛ بعد از ساخت مستند و در صورت تاثیرگزاری فیلم بهترین مرحله برای برقراری ارتباط سازنده با مخاطب به نظر میرسد که بهتر است کارگردان بلافاصله پاسخی برای پرسشها داشته باشد. این سه عامل مکمل یکدیگرند و بیشتر به موضوعی ارتباط پیدا دارد که در فیلم مطرح میشود. تقدم و تاخر هم ندارد چون ممکن است هدف کارگردان نجات یک فرد از اعدام باشد؛ به این ترتیب چگونگی پخش فیلم در اولیت آخر قرار میگیرد.
کشاورز با بیان اینکه هر مستند اجتماعی موجب تغییر نمیشود گفت: گاهی اوقات کارگردان نه تنها تحلیل بلکه دغدغه جدی پیرامون موضوع فیلمش ندارد. بنابراین گذشته از تاثیرگزاری؛ آثار باید قابلیت آگاهسازی داشته باشند و در مرحله بعد باید به هدف نگاه واقعی داشته باشیم چون نمیتوان از یک فیلم انتظار تاثیرگزاری و مثلا ریشهکن کردن فقر داشت.
«مستند جامعهشناختی» و ناکارآمدی مشاهده صرف
پوریا جهانشاد صحبت خود را با تعریفی پدیدار شناختی از مفهوم «واقعیت» آغاز کرد و گفت: این تعریف موجب میشود کارگردان تصور کند میتواند هر دخل و تصرفی در موضوع داشته باشد. اما طی سالهای اخیر اعتراضهای زیادی صورت گرفته و گروههای اجتماعی متعددی معتقد بودند تصویر خود را در آثار ندیدهاند. بنابراین ماجرا باید طور دیگری تعریف شود.
او ادامه داد: گفتمان قدرت تا حد زیادی به تعاریف ما وابسته است و به گفته لیوتار برای تثبیت خود به دو حوزه دانش – سنتی و علمی – نیازمند است. در این روش ما باید از گزارههای قابل اثبات صحبت کنیم چون حتی اگر به دانش سنتی هم بازگردیم مبلغان مذهبی نیز برای استدلالهای خود توجیه علمی میآورند.
جهانشاد با بیان اینکه فلسفه پوزیتیویستی بیشترین تاثیر را بر مستندسازان اجتماعی داشته توضیح داد: کشف پدیدههای اجتماعی از طریق مشاهده،استنتاجهای کلی از مسائل جزئی، تعمیم بخشی پدیدههای اجتماعی (استقرا) سه ویژگی موجود در آثار مستندهای اجتماعی هستند که به شدت در تفکر پوزیتیویستی مصداق دارد و بر آن اساس پیش میرود. اما نقدهای براندازی هم به این شیوه تفکر وجود دارد. مثلا کارل پوپر یکی از مهمترین نقدها را به این نگرش مطرح کرده و میگوید با مشاهد نمیتوان ثابت کرد، بلکه تنها میتوان باطل کرد. به این دلیل که مشاهده افراد و شرایطی که در آن به سر میبرند بسیار متفاوت است.
او افزود: کواین نیز از طرف دیگر میگوید چطور با دیدن سه فقیر میتوان گفت تمام ساکنان یک محله فقیر هستند؟ ما در مشاهده هرگز نمی توانیم رابطه فرد با قدرت و نگاه حاکم به موضوع را متوجه شویم. بخش عمده مستندهای اجتماعی فقدان بینش نگاه جامعه شناختی است. در مقابل هنگام شکلگیری انقلاب در فرانسه بعد از طرح شعار آزادی، برابری و برادری گفتمان علمی فراگیر شد و مردم به این ضرورت معنا بخشیدند نه حکومت. اینجاست که مستندهای «جامعه شناختی» و «مستند اجتماعی» اهمیت پیدا میکنند. این گونه مستند مداخلهگر است و تنها مشاهده نمیکند؛ همچنین به صورت مشارکتی به تولید دانش میپردازد و موارد دیگر.