خیلیها معتقدند این روزها ما بیشتر در حاشیه زندگی میکنیم تا در متن؛ گواهشان هم حرفهایی است که حول اتفاقات روزمره و حتی قدیمیتر در صف تاکسیها، اتوبوسها، متروها یا مکانهای عمومی شهر رد و بدل میشود. مثلا هنوز گرانی تخممرغ سوژه داغ گفتگوهای شهری مردم است و هنوز هم کسانی هستند که از دختران خیابان انقلاب حرف میزنند. ششمین روز جشنواره فیلم فجر هم حالی شبیه به همین داشت؛ شب گذشته و به دنبال اکران فیلم «عرق سرد» شایعه شد که مهدی توتونچی، مجری شبکه ورزش به دلیل شباهت قصه فیلم به زندگی شخصیاش از عوامل فیلم شکایت کرده. هر چند باران کوثری همان دیشب در نشست خبری فیلم گفته بود برای جلوگیری از سوتفاهمها حتی یکبار هم نیلوفر اردلان را ندیده اما حاشیه است دیگر. جان میگیرد و آنقدر دست به دست میشود که بالاخره یک جایی تایید یا رد شود. صبح امروز مهدی توتونچی با اعلام اینکه اصلا فیلم را ندیده و با تکذیب موضوع طرح شکایت، حاشیهها را خاموش کرد. اما آنطرف هومن سیدی در واکنش به جوابیه روزنامه «صبا» در خصوص مصاحبه منتشر شده از قولش تاکید کرد:«پای حرفهایی که زدهام ایستادهام و حتما از آنها شکایت میکنم.» در حالیکه اخبار روز ششم جشنواره در محوطه پردیس گالری ملت حول داستان شکایت آقای مجری ورزشی و آقای کارگردان میچرخید، تصویر گریم جدید اکبر عبدی فضا را از قصههای شکایتدار به طنز خندهداری کشاند. شب گذشته عبدالله اسکندری، گریمور پیشکسوت ایران تصویری از تست گریم جالب اکبر عبدی در اینستاگرام خود منتشر کرده بود که شباهت زیادی به ترامپ داشت و به سرعت در گوشیهای هوشمند اهالی رسانه جا خوش کرد. کنجکاویها تا جایی بالا گرفت که عبدالله اسکندری ناچار شد صبح امروز توضیح دهد:« این عکس به پروژهای سینمایی تعلق دارد که چون دیگر از آن گریم استفاده نشد و حیف بود، من آن را منتشر کردم. قرار نبود اکبر عبدی به عنوان ترامپ گریم شود و از آنجاییکه در یک فیلم طنر بود، فقط میخواستیم ترامپ را تداعی کند.» بهرحال که با این توضیح نقطه پایانی هم بر این حاشیه گذاشته شد و اصحاب رسانه کمکم روانه سالن نمایش شدند تا ششمین روز خود را با اکران فیلم «سرو زیرآب» آغاز کنند.
نشست تفریحی!؟!
خبر ساخت «سرو زیر آب» اینطور رسید:«محمدعلی باشهآهنگر بعد از چند سال سرانجام توانست مقدمات ساخت سرو زیر آب را فراهم کند؛ فیلمی تقریبا بیگپروداکشن که قرار است با مشارکت سه نهاد موسسه تصویر شهر، فارابی و حوزه هنری ساخته شود.» همین خبر کافی بود تا چشمهای زیادی به آخرین ساخته باشهآهنگر زُل بزنند تا ببیند نتیجه بیگپروداکشنی که حرفش بود، چطور از آب در آمده است. با پخش «سرو زیر آب»، عدهای از خیر بیگپروداکشنی که وعدهاش را شنیده بودند گذشتند و گفتند:«حیفشدهترین و از دسترفتهترین فیلم جشنواره تا اینجا سرو زیر آب است. ایده جذابی که به خاطر خست کارگردان در کم کردن پلانهای اضافی و ریتم خراب فیلم از دست رفت و واقعا حیف شد!» البته «سرو زیر آب» هم مثل همه فیلمهای دیگر مخاطبانی با نگاههای دوسویه داشت و دیگرانی هم گفتند فیلم خوش ساختی بود و تنها ایرادش ریتم کند و خستهکنندهاش است.» نشست خبری فیلم «سرو زیر آب» در سکوت خبری گذشت و به زعم خیلیها، سر نخ این سکوت به حاشیههای پا گرفته در نشستهای قبلی برمیگردد و حرفهایی که امروز میان اصحاب رسانه زمزمه میشد؛ اینکه نشستهای خبری در جشنواره بیشتر تفریحی هستند و در سالهای اخیر از ذات خبری خود فاصله گرفته و به جولانگاه رسانههای ناشناخته و علاقهمندان بازیگران تبدیل شده است. به اعتقاد بعضی پیشکسوتان مطبوعات، در چنین وضعیتی بازیگران هم به جای اینکه به صحبتهایی که رد و بدل میشود دقت کنند، تمام حواسشان به این است که ژست خوبی برای عکاسان خبری بگیرند تا آلبوم تصاویر امسال جشنوارهشان کامل و بینقص باشد.
خبر ساخت «سرو زیر آب» اینطور رسید:«محمدعلی باشهآهنگر بعد از چند سال سرانجام توانست مقدمات ساخت سرو زیر آب را فراهم کند؛ فیلمی تقریبا بیگپروداکشن که قرار است با مشارکت سه نهاد موسسه تصویر شهر، فارابی و حوزه هنری ساخته شود.» همین خبر کافی بود تا چشمهای زیادی به آخرین ساخته باشهآهنگر زُل بزنند تا ببیند نتیجه بیگپروداکشنی که حرفش بود، چطور از آب در آمده است. با پخش «سرو زیر آب»، عدهای از خیر بیگپروداکشنی که وعدهاش را شنیده بودند گذشتند و گفتند:«حیفشدهترین و از دسترفتهترین فیلم جشنواره تا اینجا سرو زیر آب است. ایده جذابی که به خاطر خست کارگردان در کم کردن پلانهای اضافی و ریتم خراب فیلم از دست رفت و واقعا حیف شد!» البته «سرو زیر آب» هم مثل همه فیلمهای دیگر مخاطبانی با نگاههای دوسویه داشت و دیگرانی هم گفتند فیلم خوش ساختی بود و تنها ایرادش ریتم کند و خستهکنندهاش است.» نشست خبری فیلم «سرو زیر آب» در سکوت خبری گذشت و به زعم خیلیها، سر نخ این سکوت به حاشیههای پا گرفته در نشستهای قبلی برمیگردد و حرفهایی که امروز میان اصحاب رسانه زمزمه میشد؛ اینکه نشستهای خبری در جشنواره بیشتر تفریحی هستند و در سالهای اخیر از ذات خبری خود فاصله گرفته و به جولانگاه رسانههای ناشناخته و علاقهمندان بازیگران تبدیل شده است. به اعتقاد بعضی پیشکسوتان مطبوعات، در چنین وضعیتی بازیگران هم به جای اینکه به صحبتهایی که رد و بدل میشود دقت کنند، تمام حواسشان به این است که ژست خوبی برای عکاسان خبری بگیرند تا آلبوم تصاویر امسال جشنوارهشان کامل و بینقص باشد.
مردان خدا
با نزدیک شدن ساعت اکران «تنگه ابوقریب»، همهچیز حال روحانی به خود گرفت. تماشاگران از دور و نزدیک وصف حال آخرین اثر بهرام توکلی را شنیده بودند و ناگفته از اسمش هم پیدا بود که قرار است به تماشای قصهای از جنگ بنشینند. به اعتقاد بسیاری از اهالی سینما، دلیل کنجکاوبرانگیز بودن «تنگه ابوقریب»، کارنامه فیلمهای بهرام توکلی است که حالا بعد از نمایشهای روشنفکرانه، با همان نگاه منحصر به فردی که دارد، سراغ سینمای جنگ رفته است. فاطمه معتمدآریا بعد از تماشای فیلم نوشت:«تنگه ابوقریب مثل هیچ فیلم جنگی دیگری نیست، مثل خود خودش و مثل موضوع فیلم، ساده و پرقدرت است. قدرت در شعور و کاردانی کارگردان و ساده در نمایش قهرمانهایی که همه زمینیاند… مجروح میشوند و شهید میشوند بیآنکه کاری عجیب و دور از تصور کنند… تشنه میمانند، برپامیخیزند و قهرمان میشوند و قهرمان میمانند در ذهن ما تا لحظهای دلمان نخواهد چشم از دیدنشان برداریم…بازیگران همانها هستند که در اکثر فیلمهای جشنواره میبینی اما اینبار لحن عامیانه آنان شکل پرخاش و گاه توهینآمیز در فیلم و به تماشاگر ندارد. لحن آنها مهر انسانی دارد؛ همان لحنی که بهرام توکلی در این فیلم به جنگ و قهرمانانش دارد. نه اعتراض میکنند، نه شعار میدهند اما در انتهای فیلم تا شهید شدن آخرین رزمنده قلبت کیپ میگیرد و دلت میخواهد همیشه به یاد نوجوان به پا خاسته و به جا مانده فیلم باشی!» دیگران نوشتند:« همینکه هنگام تماشای تنگه ابوقریب روی صندلی نیمخیز میشوید، یعنی فیلم کار خودش را کرده»، عدهای گفتند:« فیلم خوش ساختی است اما کانسپت ندارد»، عدهای دیگر هم ختم کلام را اینطور بیان کردند:« بهرام توکلی شاهکار آفرید!» و در نهایت جواد عزتی در نشست خبری فیلم گفت:«آرزو میکردم در تنگه ابوقریب حضور نداشتم و راحت مینشستم با این فیلم زار میزدم.» با اکران «اتاق تاریک» همهچیز از میدان جنگ و مردان خدا به دایره زندگی کودکانی رسید که تکهای از کودکیشان میان درد آزارجنسی گُم میشود و این درد میماند و تا بزرگی همراهشان قد میکشد. خیلیها گفتند «اتاق تاریک» قصه ناگفته همه کسانی است که تجربههای مشابهی در کودکیشان داشتهاند؛ کودکانی که در آن سن و میان ترسهایی که برای جثه کوچکشان زیادی بزرگ بود، جز اینکه آنچه بر جسمشان رفته را از بزرگترها مخفی کنند، چاره دیگری نداشتند. حالا خیلی از آن کودکان بزرگ شدهاند و شاید خودشان والدین کودکان دیگری شده باشند؛ مادران و پدران نگرانی که داستان آزارهای جنسی احتمالی را از بَر هستند و تنها راه حفظ کودکان خود را افزایش آگاهی آنها میدانند.
به این ترتیب ششمین روز جشنواره هم میان لبخندهایی که به افتخار مردان خدا زده شد و اشکهایی که برای کودکان بیگناه پایین آمد، تمام شد و اهالی رسانه با فکر دیروزی که با جنگ آمیخته بود و فردایی که شاید درد داشته باشد، محوطه پردیس گالری ملت را ترک کردند.
به این ترتیب ششمین روز جشنواره هم میان لبخندهایی که به افتخار مردان خدا زده شد و اشکهایی که برای کودکان بیگناه پایین آمد، تمام شد و اهالی رسانه با فکر دیروزی که با جنگ آمیخته بود و فردایی که شاید درد داشته باشد، محوطه پردیس گالری ملت را ترک کردند.