آنتونیا شرکا معتقد است: در سالهای اخیر تلاش شده، افرادی در هیأت داوران جشنواره حضور داشته باشند که تخصصیتر به مقوله سینما نگاه میکنند
آنتونیا شرکا، مترجم، نویسنده و منتقد سینما در بازگویی خاطراتش از دورههای مختلف حضور در جشنواره گفت: سال ۶۱ بود که برای اولین بار بهعنوان تماشاگر همراه مادر و خواهرم به جشنواره فیلم فجر رفتم و چند فیلم دیدم، البته من در آن سالها نوجوان دبیرستانی بودم و بهشکل حرفهای فیلم نمیدیدم.
او گفت: نخستین سالی هم که بهعنوان منتقد به جشنواره فیلم فجر رفتم، ۱۳۶۸ بود، همان زمان مطالبم در ماهنامه سینمایی «فیلم» منتشر میشد. در آن سالها کارت مخصوص جشنواره فجر را نداشتم و با خریدن بلیت، فیلم میدیدم. خاطرم هست یک سینما را انتخاب میکردیم و بلیت فیلمهای آن را میخریدیم. در آن سالها دو ردیف آخر هر سینما، مخصوص منتقدان بود و اگر سینما جا داشت، ما میتوانستیم در این جایگاه فیلمهای جشنواره را ببینیم.
این مدرس دانشگاه درباره خاطرهانگیزترین دوره جشنواره فیلم فجر که در آن حضور داشته است، گفت: سال ۱۳۶۹ فیلم «شبهای زایندهرود» به کارگردانی محسن مخملباف در جشنواره فجر بهنمایش درآمد، آن دوره از نخستین سالهایی بود که من بهعنوان منتقد در جشنواره حضور داشتم و هنوز هم برایم خاطرهانگیز است.
او ادامه داد: حتی در آن سالها فیلمهایی در جشنواره فجر نمایش داده میشدند که احتمال داشت، اکران عمومی نداشته باشند. به همین دلیل، برخی فیلمها در دورههایی فقط در طول جشنواره روی پرده سینما دیده میشدند و دیگر رنگ پرده سینما را به خود نمیدیدند. به همین دلیل، صفهای طولانی در مقابل سینماها برای دیدن بعضی فیلمها تشکیل میشد و حاشیههای زیادی بهوجود میآمد. حتی این موضوع مطرح بود که برخی فیلمها در جشنواره بهشکل کامل نمایش داده میشوند و هنگام نمایش عمومی با سانسور، اجازه اکران میگرفتند.
شرکا دیدن فیلمها در جشنواره فجر را برای منتقدان، فرصتی طلایی دانست و گفت: با وجود اینکه ما منتقد بودیم، اما همواره این احتمال وجود داشت که از اکران یک فیلم جا بمانیم یا به اجبار برای دیدن یک فیلم به سالنهای دیگر برویم. در سالهای بعد، با وجود اینکه ما به عنوان منتقد، کارت جشنواره را داشتیم، اما امکان حضور در سالنهای سینما برای ما هم محدود بود. وقتی این نگرانی وجود داشت که ممکن است فرصت دیدن فیلمها از دست برود، حاضر بودیم ساعتها در صف بایستیم و به هر طریقی فیلم مورد نظرمان را ببینیم.
او ادامه داد: پیروزی بزرگ اما برای ما آنجا بود که به عنوان منتقدان جزو نخستین کسانی بودیم که فیلمی را در اولین نمایشاش میدیدیم و اگر جلسه نقدوبررسی تشکیل میشد، در آن حضور مییافتیم. گاهی حواشی فیلمها از خود آنها مهمتر و جذابتر بود.
این منتقد سینما در پاسخ به این سؤال که «نمایش کدام فیلمها در جشنواره برایش خاطره انگیز بوده است»، گفت: فیلم «پرده آخر» (1369) ساخته واروژ کریم مسیحی و فیلم «مسافران» (1368) بهرام بیضایی از جمله این فیلمها بودند. یادم میآید که «بانو» (1370) ساخته داریوش مهرجویی از جمله فیلمهایی بود که اجازه نمایش پیدا نکرد و سالها در محاق بود. هنگامی که «بانو» به نمایش عمومی درآمد، برخی ارزشهایش از دست رفته بود و بهنظرم باعث ایجاد احساس خسران در مهرجویی شد.
شرکا به غافلگیرکنندهترین فیلمهایی که در دورههای مختلف جشنواره فجر دیده اشاره کرد و گفت: «نرگس» و «بانوی اردیبهشت» ساخته رخشان بنیاعتماد، «باشو غریبهای کوچک» ساخته بهرام بیضایی من را تحت تأثیر قرار دادند. «دونده» به کارگردانی امیر نادری، من را شیفته سینما کرد و باعث شد سینما را دنبال کنم. در سالهای اخیر نیز «آژانس شیشهای» ابراهیم حاتمیکیا و فیلمهای فرهادی از جمله آثاری بودند که انتظارات من را برآورده کردند و با دیدن آنها سورپرایز شدم.
این مترجم و نویسنده، دلسردکننده ترین دوره جشنواره فیلم فجر را دوره بیستوهشتم دانست و خاطرنشان کرد: جشنوارهای که در سال ۱۳۸۸ برگزار شد، خاموشترین، سردترین و امنیتیترین جشنواره بود. با توجه به شرایطی که وجود داشت، مسؤولان تشخیص داده بودند که کنترل مضاعفی باید روی جوانب مختلف جشنواره باشند. آن دوره از نظر حضور نمایندگان رسانهها و جلسات پرسش و پاسخ که جوی پرتشنج داشت باعث شد فضای دلسردکننده ای بر جشنواره حاکم شود. حتی ممکن بود از هر سؤالی در نشست های پرسش و پاسخ، برداشتی متفاوت شود. برخی پاسخ ها به سرعت ایجاد حساسیت میکرد و حتی گاهی بی جهت، جو را سیاسی می کرد. فیلمهایی که آن سال در جشنواره بهنمایش درآمدند، توی ذوق میزدند و در مقابل فیلمهایی که انتظار داشتیم، در جشنواره حضور نداشتند.
خاطرهانگیزترین دوره جشنواره فیلم فجر از دیدگاه شرکا علاوه بر سالهای پس از جنگ یعنی ۱۳۶۹ و ۱۳۷۰، سالهای معروف به دوره اصلاحات و بهشکل ویژهتر و خاصتر سالهای ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷ است.
او در ادامه گریزی نیز به کارگردانی فیلم ها در جشنواره زد و گفت:از میان کارگردانهایی که با دیدن فیلمشان شگفتزده شدم، میتوانم به روحالله حجازی با فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» و سهیل بیرقی با فیلمهای «من» و «عرق سرد» اشاره کنم. فیلم «قاعده تصادف» را نیز دوست داشتم و آن را تشویق کردم. همچنین فیلم «اشیا از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکترند» را از نرگس آبیار پسندیدم. در مجموع، من به کار فیلمسازان جوان به ویژه در یکی – دو دهه اخیر خیلی اعتقاد داشتهام. بعد از اینکه تعداد فیلمهای مستقل بیشتر شد، فیلمسازان جوانی به میدان آمدند که لازم بود دیده و تشویق شوند.
این مدرس دانشگاه همچنین با یادآوری اینکه در دهههای ۶۰ و ۷۰ تعداد سینماها زیاد بود، اما صندلیهای مخصوص منتقدان کم بود، گفت: در سالهای اخیر، اصحاب رسانه شامل طیف وسیعی مانند منتقد، گزارشگر، خبرنگار، عکاس و … شده و همین موضوع، یک نوعی تجانس نداشتن را ایجاد کرده است، بهگونهای که گاهی در سالن مخصوص اصحاب رسانه، افرادی به ناپسندترین شکل، سوت و دست میزدند و حرکتهایی از آنها سر میزد که در شأنشان نبود. این شرایط، تفاوت بارزی نسبت به سالهای ابتدایی برگزاری جشنواره فیلم فجر دارد.
شرکا در ادامه با بیان اینکه جوایزی که در سالهای ابتدایی برگزاری جشنواره به فیلمها داده میشد، بیشتر دولتی بود، خاطرنشان کرد: اما در سالهای اخیر تلاش شده است، افرادی در هیأت داوران جشنواره حضور داشته باشند که تخصصیتر به مقوله سینما نگاه میکنند. با وجود اینکه هر جشنوارهای براساس سیاستهایی به فیلمها جایزه میدهد و این ویژگی مخصوص جشنواره فیلم فجر نیست، ولی ترکیب هیأت داوران باید شامل افرادی از رشتههای مختلف حوزه سینما با تخصصها و تجربههای متفاوت باشد. با انتخاب چنین داورانی در سالهای اخیر، جایزهها بیشتر رنگوبوی سینمایی پیدا کردهاند تا سیاسی.
این منتقد سینما در پایان دوره های طلایی سینمای ایران را به چند دوره تقسیم کرد و گفت: دوره طلایی سینمای ایران با موج نوی دوم که بعد از انقلاب در دهه ۶۰ راه افتاد و در دنیا، سینمای کشور ما را مطرح کرد، تمام شده است. پس از آن، یک دوره خاموش را از نیمه دهه 70 تا اواسط دهه 80 تجربه کردیم و بعد دوباره سینمای ایران با گرایش پیدا کردن به سمت سینمای مدرن و سینمای سبک اروپایی، با فیلمهای افرادی مانند اصغر فرهادی و جریانی که فیلمهای او ایجاد کرد، شاهد یک تولد دوباره بوده است.