«علیرضا دهقان» در یادداشتی نوشت: فیلمسازان داستانی و مخاطبانشان، برای بهرهگیری از سوژهها، دریافت، تحلیل و پرداخت واقعیتها و تفسیر خلاقانه واقعیت، به فیلمهای مستند احتیاج دارند.
به گزارش ستاد خبری جشنواره فیلم فجر، «علیرضا دهقان» مستندساز و عضو هیات انتخاب سیزدهمین جشنواره بینالمللی سینماحقیقت در یادداشتی اختصاصی با عنوان «خدمات متقابل فجر و سینمای مستند» نوشت:
تاریخ سینماى مستند با تاریخ سینما و پیدایش آن، همزمان است. در واقع نخستین فیلمهاى تولید شده، در هر سرزمین مستند هستند. «برادران لومیر» در ۱۱ جولای ۱۸۹۵ با تولید تصویر متحرک و پایهگذاری اولین نمایش عمومی در سالن نمایش سینما به شکل امروزی، نام خود را در تاریخ به عنوان پدران سینما ثبت کردند.
«سینماتوگراف» دستگاهی بود که هم برای نمایش فیلم و همچنین برای تصویربرداری از آن استفاده میشد و برخلاف دستگاه «کینتوسکوپ» اختراع ادیسون، قابلیت نمایش تصاویر متحرک را برای چندین نفر بهصورت همزمان داشت و اولین فیلم سینما نیز در ۱۹ مارچ ۱۸۹۵ کارگرانِ کارخانه لومیر را به تصویر کشید که در حال ترک کارخانه بودند.
برادران «لومیر» در اولین نمایش فیلم عمومی به شکل امروزی در ۲۸ دسامبر ۱۸۹۵، یعنی دقیقا ۱۲۵ سال پیش.، ۱۰ فیلم کوتاه شامل اولین فیلم خودشان را در «گراند کافه» پاریس به نمایش گذاشتند که مدت زمان هر فیلم حدود ۵۰ ثانیه بود.
در مردادماه ۱۲۷۹، عکاسباشى نخستین فیلم مستند ایرانى را در روز جشن گل از مظفرالدینشاه تهیه کرد و بعد وى فیلمهاى دیگرى نیز از مظفرالدینشاه ساخت. عکاسباشى فیلمهایى را نیز از دستجات قمهزنها، قصردوشان تپه، بازار، تکیهدوست و … تهیه کرد.
نخستینبار واژه Documentary را جان گریرسون مستندساز اسکاتلندی، پس از دیدن فیلم "موآنا" اثر رابرت فلاهرتی ، فیلمساز آمریکایی در سال ۱۹۲۶ بهکار برد. او فیلم مستند را چنین تعریف کرد: «گزارش و تفسیر خلاق واقعیت یا روش خلق واقعیت»
معنای مستند از نظر فیلمسازان و گروههای مختلف، کارگردانهایی که هدف مشخصی را دنبال میکنند و منتقدین و مورخین سینمایی متفاوت است. بدون تردید تعریف گریرسون از فیلم مستند جامع نیست، اگر بخواهیم اصطلاح آشنا، اما مبهم مستند را بررسی و فیلمهایی را که عنوان مستند بر آنها گذاشته شده است، ارزیابی کنیم و منظور ما این باشد که معنی دقیقی از واژه مستند ارائه دهیم، شاید تنها کافی باشد بگوییم: اصطلاح مستند بر فیلمهایی اطلاق میشود که «غیرتخیلی» باشند. فیلم مستند، بهجای تخیل، به توصیف حقایق میپردازد. بهعبارتی تمام فیلمهای مستند غیر تخیلی هستند اما تمام فیلمهای غیر تخیلی، مستند نیستند.
سینما به عنوان ابزاری قدرتمند برای انتقال فرهنگ اصیل میتواند نقش مهمی را ایفا کند؛ هنر فاخری که به تمامی ابعاد هنری و انسانی میپردازد و میتواند با اثرگذاری بر روی قشرهای مختلف اجتماع، سهمی بهسزا در پرورش ارزشهای دینی، اسلامی و انسانی در جامعه داشته باشد.
در حال حاضر سینمای ایران جایگاه مهمی در دنیا دارد و به طور تقریبی جزو ۲۰ کشوری محسوب میشود که صنعت سینما در آن پویا است. فیلمهایی تولیدی که به وسیله مردم کشورهای دیگر دیده میشود و در این حوزه ایران واردکننده صرف نیست. سینمای ایران سالیانه حدود ۱۰۰ اثر سینمایی تولید میکند و حدود ۷۰۰ مستند و ۱۰۰ فیلم کوتاه داستانی که همه اینها وجود یک پتانسیل و قدرت را تایید میکند.
سینما تنها بخش اقتصادی کشور بهشمار میرود که در شکل رسمی، بیشترین صادرات و کمترین واردات را دارد و این مساله که درصدی از فیلمهای ما نیز در جشنوارههای جهانی دیده میشوند، بهخاطر خلاقیت و نگاه متفاوت فیلمسازان است. تبحر فیلمسازان ایرانی و استفاده آنها از سوژههای بسیار بکر، همواره زبانزد و آموزنده بوده است، شاید کمتر بتوان در سراسر جهان فیلمسازانی پیدا کرد که بتوانند تا این اندازه از موضوعات مختلف برای ساخت آثار برتر در دنیا استفاده کنند.
فیلمسازان ایرانی توانستهاند به این اندازه در هنر فیلمسازی پیشرفت کنند و کمتر قدرتی میتواند با آنها در این عرصه رقابت کند و در منطقه خود نیز بهترین هستند که میتواند برای همه تجربهای آموزنده باشد.
از همان سالهای ابتدایی دهه ۶۰ که حضور فیلمسازانی همچون ابراهیم حاتمیکیا و رسول صدرعاملی نوید حضور چهرههای جوان را در سینمای پس از انقلاب را میداد تا دهه ۷۰ و ۸۰ که فیلمسازانی چون مجید مجیدی و رضا میرکریمی و اصغر فرهادی و در سالهای اخیر محمد حسین مهدویان، سعید روستایی، نرگس ابیاربه جمع فیلمسازان مهم سینمای ایران اضافه شدند، جشنواره فیلم فجر همیشه مهمترین سکوی پرش این فیلمسازان جوان بوده است.
جشنواره فیلم فجر ویترین سینمای ایران بوده بزرگترین و قدیمیترین جشنوارهای که بعد از انقلاب شکل گرفته که حاصل و نمایشگر کیفیت سینمای ایران است. حال که قرار است این جشنواره ویترینی از سینمای ما باشد باید همه سبکها و گونههای تولیدی یک سال اخیرمان در این جشنواره ارائه و ارزیابی شود. چه فیلم کوتاه داستانی و چه فیلم کوتاه مستند؛ چه فیلم بلند داستانی و چه فیلم بلند مستند باید اجازه حضور داشته باشند. به عنوان مثال مگر میشود فیلمهای کوتاه یا مستند ویترین ما در محافل بینالمللی باشند، اما مهمترین فستیوال ملی، آنها را نداشته باشیم و این حضور را کمرنگ بشماریم.
به نظر نگارنده فیلمهای مستند، داستانی و انیمیشن باید بخشهای جداگانهای داشته باشند و برای رقابت بهتر گونههای مختلف، بخش اصلی این جشنواره، بخش مسابقه و سودای سیمرغ میتواند به صلاحدید دبیر، هیات انتخاب برخی کارهای سینمایی انیمیشن و مستند با فیلمهای بخش اصلی رقابت کنند. گرچه شاید برخی بگویند که داوری اینها به طور یکجا سخت یا غیرممکن است.
برای این منظور دو اتفاق باید رخ دهد اول اینکه تولیدات ما با هم ارزیابی شوند و شاید فیلمنامه یک فیلم انیمیشن بسیار خوب باشد که میتواند در همین بخش کاندیدا یا برگزیده شود، همانطور که ممکن است فیلمبرداری یا کارگردانی یک فیلم مستند بسیار درخشان باشد و در همان بخش سیمرغی را دریافت کند. مگر ما در جشنواره معتبر دنیا چنین اتفاقی رخ نمیدهد؟
«ژان لوکگدار» فیلمساز برجسته فرانسوی میگوید بهترین فیلمهای مستند ما آثاری هستند که رگههایی از قصه و داستان را در دل خود دارند و بهترین فیلمهای داستانی ما آنهایی هستند که رگههایی مستندگونگی و واقعیت در خود دارند؛ بنابراین این دو سینما به هم وابستهاند. ما در سینمای ایران خیلی خطکشی کردهایم و آنها را از یکدیگر جدا کردهایم و تعامل کمی بین آنها وجود دارد. این درحالی است که مستندسازان به جشنواره فجر میآیند و به تماشای آثار داستانی مینشینند اما عکس این رفتار در سینماحقیقت دیده نمیشود و فیلمسازان داستانی درجشنواره سینماحقیقت حضور قابل توجهی ندارند.
بنابراین باتوجه به اینکه اکثر کارشناسان، منتقدان و مدیران سینمایی معتقدند که سینمای مستند ما پیشرو است و سینمای مستند و کوتاه ما به مراتب موفقتر از سینمای داستانی ما در خارج از کشور است و به نوعی ویترین موفق سینمای ایران در خارج از کشور هستند، چطور درصددیم که این ویترین را در جشنواره به حاشیه برانیم؟ در حالی که باید اتفاقا بر تعداد سیمرغهای آنها بیفزاییم و آنها را پر قدرتتر کنیم.
با توجه به اینکه برخی فیلمهای مستند ما در سالهای اخیر بینظیر بودهاند و تقریبا میتوان ادعا کرد که چنین تولیدات باکیفیتی در سینمای داستانی خود (به جز چند مورد خاص) نداشتهایم و از طرف دیگر برخی از تولیدات سینمای داستانی چندسال اخیرمان که موفق بودهاند یا از عوامل مستندساز استفاده کردهاند، یا روایت مستندگونه داشتهاند یا از فیلمهای مستند بهره گرفتهاند، بنابراین فیلمسازان داستانی و مخاطبانشان، برای بهرهگیری از سوژهها، دریافت، تحلیل و پرداخت واقعیتها و تفسیر خلاقانه واقعیت، به فیلمهای مستند احتیاج دارند تا بتوانند سطح سینمای داستانیشان را ارتقاء ببخشند.
به نظر من اگر اکثر فیلمسازان سینمای داستانی ما، سینمای مستند را درک کنند و آثار درخشان سینمای مستند را ببینند، همین باعث پیشرفت و بازگشت به دوران درخشان سینمای ایران خواهد شد.