شادمهر راستین معتقد است اصولاً همه فیلمهایی که به جشنواره فیلم فجر راه داده و اکران میشوند عنوان فیلمنامهنویس را دارند، اما این که چه درصدی از این فیلمنامهها را فیلمنامهنویسانی نوشتهاند که کارگردان نیستند به نسبت ۱۰ یا ۱۵ درصدی میرسیم.
به گزارش ستاد خبری جشنواره فیلم فجر، شادمهر راستین فیلمنامهنویس در خصوص موقعیت فیلمنامه در ویترین جشنواره فجر گفت: اصولاً همه فیلمهایی که به جشنواره فیلم فجر راه داده و اکران میشوند عنوان فیلمنامهنویس را دارند، اما این که چه درصدی از این فیلمنامهها را فیلمنامهنویسانی نوشتهاند که کارگردان نیستند به نسبت ۱۰ یا ۱۵ درصدی میرسیم.
او گفت: عملاً آن چیزی که سینمای ایران به عنوان فیلمنامهنویسی دارد، نوشتههای کارگردانان است نه فیلمنامهای از یک فیلمنامهنویس.
او افزود: این مساله را آمارها نشان میدهد و شما میتوانید هرسال این آمار را بررسی کنید. بالاترین آمار در چندسال گذشته بود که اعلام کردند ۱۵ درصد که فقط ۵ درصد یعنی ۵ فیلم، آن هم فیلمهایی بودند که به طور مشترک با کارگردانها نوشته شده بود. بنابراین فیلمنامهنویسی در سینمای ایران هر مسالهای دارد، باید از آن ۹۰ درصد کارگردانانی که مینویسند سوال شود و نه از آن ۵ درصدی که شاید هر پنج سال یک بار فیلمنامه مینویسند.
راستین با اشاره به این وضعیت و این نکته که اگر هر افتخار و یا هر مشکلی سینمای ایران دارد، آن اکثریتی که این کار را انجام میدهند باید پاسخگو باشند، گفت: هیچجای دنیای اینگونه نیست و اینکه چرا در این وضعیت قرار گرفتهایم، بیشتر از همه به مدیران برمیگردد. مدیرانی که تهیهکننده نیستند و از جایی بودجه اختصاصی دریافت میکنند و تهیه کنندگی میکنند. قاعدتاً آنها به سازندگان و مجریان کار بیشتر اعتماد دارند تا به صاحبان فکر.
او اضافه کرد: کسی که اجرا میکند حداقل این تضمین را میدهد که پولش به یک فیلم تبدیل میشود اما این که چه کیفیتی دارد مهم نیست. مهم این است که فلان کارگردان بعد از ۴۰ روز فیلم میسازد و این مهمترین معیار سینمای ایران است که در آن فاکتور فروش خیلی هم تعیینکننده نیست. درست مانند فرهنگ بسازبفروشی در املاک. این عمل کننده است به جای اینکه بگویند این فکر کننده کار است.
این فیلمنامهنویس در ادامه خاطرنشان کرد: این ادبیات و فرهنگ از جایی میآید که اجرا مهمتر ازتفکر میشود. بنابراین طبیعی است کارگردان خودش هم بنویسد و گاهی تهیه کند و نهادهای دولتی هم راحتترند که با یک نفر در ارتباط و در تماس باشند. در دهه ۷۰ که عصر شکوفایی فیلمنامهنویسی بود، پروانه ساخت را سه نفر باید امضا میکردند اما در حال حاضر یک نفر این کار را انجام میدهد. پس کافی است با یک نفر معامله کنند نه با سه نفر.
این فیلمنامهنویس افزود: برخی از این بحران، اینطور جلوگیری میکنند که همه اسامی را حذف میکنند و یک کننده میآورند که هم تهیه میکند و هم کارگردانی و هم فیلمنامه مینویسد. کسی که به اشتباه در ایران به آن مولف میگوییم. اگرچه معیارهایی برای مولف داریم. پس بحرانی که وجود دارد، بحران عدم اعتماد مدیران دولتی به نویسندگان فیلم نامه است و ترجیح آنها به مجریان است. اکنون هم شرایط خوبی است اما وقتی دوستان خسته شوند دیگر نامی تحت عنوان فیلمنامهنویس وجود ندارد.
راستین به زمان این آسیب شناسی اشاره کرد و افزود: قبل از انقلاب هم این مشکل وجود داشت. اواخر دهه ۶۰ تا اوایل دهه ۸۰ در یک دوره کوتاهی، فکر، اهمیت پیدا کرد. در آن سالها در جامعه تفکر مهم تر از اجرا بود. اما این یکی از تبعات خود جامعه است. جامعهای که اجرا و کمیت را قبول دارد و میزان تاثیرگذاری فیلم را در فروش آن میداند تا در تاثیر فرهنگی آن؛ پس این مسیر ادامه دارد. به جای تفکر، اجرا را داریم که جواب هم داده است. البته من هیچ قضاوتی نمیکنم و فقط از وضعیت حرف میزنم.
او در پایان گفت: اگر معیار کیفی، جشنواره فجر و جشن سینما باشد، همان ده درصد بیشترین جوایز را گرفتهاند، پس آن ده درصد دارند کارشان را درست انجام میدهند.