محمد داوودی فیلمنامهنویس با اشاره به این که مبدأ و حتی مقصد فیلم، فیلمنامه است گفت: معتقد است اگر فیلمنامهای جذاب نباشد محکوم به طرد شدن است، هرچند هم تجربهای مفید باشد.
به گزارش ستاد خبری جشنواره فیلم فجر، «محمد داوودی» درباره این موضوع که چرا عدهای از کارشناسان معتقدند خروجی فیلمنامههای خوب فیلمهای خوبی نمیشوند و اینکه چرا در سالهای اخیر درحوزه فیلمنامهنویسی رشد چشمگیری نداشتهایم، گفت: قطعی نمیشود چنین ادعایی کرد. واقعیت این است که ما نمیتوانیم بگوییم فیلمهای خوبی داریم اما فیلمنامههای خوبی نداریم یا اینکه بگوییم در حوزه ساخت فیلم پیشرفت داشتهایم اما در نوشتن فیلمنامه خیر. این موضوع غیرممکن است و تحلیل معناداری نیست. مبدأ و حتی مقصد فیلم، فیلمنامه است. ساخت فیلم از ایدههای موجود در فیلمنامه آغاز میشود و هنگام ساخت نیز قرار است به مضمونها، موضوعات، پرداخت و فرمی که فیلمنامه در نظر گرفته است، برسد. گاهی ممکن است به سر منزل مقصود برسد و گاهی هم نمیرسد.
او گفت: فیلمنامه متنی خوداتکا نیست و در نهایت به جهان، بینش و منش کارگردان متکی است. اگر یک کارگردان بداند چه میخواهد، قطعاً میتواند از مهارتها و تواناییهای یک فیلمنامهنویس هم بهره ببرد. همانطور که این بینش و منش کارگردان است که میتواند از بقیه عوامل فیلم کمک بگیرد تا دنیایی به نام دنیای خاص یک فیلم ساخته شود.
فیلمنامهنویس برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر برای «قصر شیرین» درباره ارتباط فیلمساز و فیلمنامهنویس و نیز کارگردانهایی که خودشان فیلمنامه را مینویسند و میسازند، گفت: نمونههای بسیار موفق داخلی و خارجی داشتهایم که کارگردان متن فیلمنامه را نوشته و بسیار هم موفق بوده است. لزوماً نمیتوانیم بگوییم این یک ضعف است. فیلمنامهنویس هم یکی از عوامل فیلم است و به کارگردان کمک فکری میکند تا مضمونی را در فرم و ساختار به بهترین شکل بتواند اجرا کند. اینکه یکی نمیخواهد از این امکان استفاده کند میل شخصی اوست اما اینکه جایگاه فیلمنامهنویس به عنوان یک عنصر اصلی در سینما یک جایگاه ممتاز و ویژه پذیرفته شود، بخش زیادی از آن به کیفیت کار خود فیلمنامهنویسان برمیگردد. یعنی نمیتوان انگشت اتهام را به سمت کارگردانانی برد که خود، نویسنده اثرشان هستند. باید پذیرفت که برخی اینگونه راحتترند. چون متن خود را میفهمند و زوایای کار را میشناسند و در جهان متن خود غوطهور میشوند. سادهتر اینکه، با متن زندگی میکنند و آن را میسازند. اما اینکه فیلمنامهنویسان هویت خود را به عنوان یک عنصر کلیدی حفظ کنند و در اصل، جایگاه فیلمنامهنویسی در سینما حفظ شود، بخش زیادی از آن به کار و کیفیت خود فیلمنامهنویس برمیگردد.
این فیلمنامهنویس به عنصر جذابیت اشاره کرد و گفت: اگر فیلمنامهای جذاب نباشد، محکوم به طرد شدن است؛ هرچند هم تجربهای مفید باشد. عنصر جذابیت در فیلمنامه هم صرفاً حضور در جشنواره و فروش آن نیست. در گام اول باید تهیهکننده و کارگردان را قانع کند. بعید میدانم جمعی بشود پیدا کرد که بگویند برویم یک فیلمنامه غیرجذاب بنویسیم، یا فیلمی غیرجذاب بسازیم.
داوودی درباره تاثیر اصول نگارش در فیلمنامه نویسی و مواردی چون نقطه اوج، مانع، بحران، ایدئولوژی و موارد بسیار دیگر اضافه کرد: هرکدام از موارد و اصول نگارش به نوعی تاثیر خود را بر کار میگذارند و میتوان موارد بیشتری را به آن اضافه کرد. هرکدام از این موارد هم طوری تأثیر خودشان را میگذارند. اما شیوهها و اصول و قواعد اگر در خدمت بهبود و جذابتر شدن اثر نباشند، صرفاً دانشی هستند که به خدمت گرفته نشدهاند. بازهم میگویم فقدان جذابیت در فیلمنامهنویسی یک آسیب جدی است. برای هرنوع درام و در هر نوع فرمی. اینکه ایدهای در هر مرحله ساخت یک فیلم باید جذابتر شود شکی نیست ولی در اولین قدم، این وظیفه فیلمنامهنویس است که عهدهدار مسئولیت جذاببودن روی کاغذ باشد. البته باید مراقب این اصول و قواعد بود چراکه به کارگرفتن قواعد نوشتن در مواردی هم میتواند آسیب زا باشد. گاهی رعایت اصول ساختاری در فیلمنامهنویسی میتواند روح را از متن بگیرد و آن را تبدیل به یک متن مکانیکی کند و همانطور نیز نبود آن اصول و قواعد هم میتواند آسیب زا باشد، چون با فیلمنامهای بیساختار، روبه رو خواهیم شد… اما رکن اصلی و اساسی جذابیت بر مبنای اصول دراماتیک است و این رعایتِ تناسب هم کار فیلمنامهنویس است.
داوودی ادامه داد: اینکه یک فیلمنامه با خودش و مخاطبش صادق باشد، میتواند باورپذیر باشد و مخاطب را همراه کند. منظورم فیلمنامهای هست که به دنبال شوآف و خودنمایی نباشد، عمق داشته باشد و بتواند در ژرفای یک معنا یا یک موقعیت، کندوکاو کند و حاوی احساس باشد. این صداقت در نوشتن، ما را به چیزی که اسمش را گذاشتهایم "جذابیت بر مبنای اصول درامتیک" نزدیک میکند.
داوودی درباره این پرسش که آیا درحال حاضر از فیلمنامههای اقتباسی فاصله گرفتهایم؟ بیان کرد: نمیتوان حکمی صادر کرد که فیلمنامهنویسان از اقتباس فاصله گرفتهاند. من اقتباس را یارِ همیشه همراه فیلمنامهنویس میدانم. ما مدام از زیست و اطرافمان در حال اقتباس هستیم. اقتباس صرفاً مختص آثار ادبی نیست. هر چند شکل شناختهشده اقتباس، همین اقتباس از سایر آثار ادبی است. گاهی منبع اقتباس ادبی مشخص است و گاهی منبع نامشخص و حتی ناخودآگاه است. ما یک میراث و گنجینه ادبیاتی داریم، چه در ادبیات فارسی و چه در ادبیات جهان. یک اقیانوسی از معانی، مضامین، فرم ها و شخصیتها وجود دارد که اگر ما از این ظرفیت و میراث استفاده نکنیم به نظرم ضرر کردهایم. شاید مطالبه و احساسی که وجود دارد این است که فیلمنامههای غیر اقتباسی بکر و ناب ترند. اما یک مثال قدیمی است که میگوییم حرف جدیدی نیست، حرفها زده شده، تنها شیوه پرداخت آن متفاوت است. بر این اساس غور و بررسی سایر آثار امکانات بسیاری مقابل ما فراهم میکند.
*فرانک قنبری