تو باید اندازه دهنت لقمه برداری
منم لقمه دهن تو نیستم، من از دهن تو خیلی گنده ترم
اتفاقا اندازه دهن خودمی… من درسته قورتت میدم
سالاد فصل ۱۳۸۳
بعضی بازیگرها نقش را میسازند و بعضی خودشان را به شخصیت نزدیک میکنند اما خسرو شکیبایی نقش را قورت میدهد. «هامون» بیتردید نقطه طلایی کارنامه شکیبایی است اما در واقع او از هامون به بلوغ میرسد و بازیگری صاحبسبک میشود که حتی در فیلمهای متوسط و ضعیف میدرخشد. با صداقت و احساس بزرگی که دارد نقشهای تاثیرگذارش را خلق میکند.
آنهایی که میگویند شکیبایی خودش را تکرار میکند، شاید برخی از ابعاد و سبکهای بازیگری را نادیده میگیرند؛ شکیبایی مثل خیلی از بازیگرها شخصیتهایش را از نمونههای واقعی نمیگیرد یا دستکم این موضوع بخش پررنگ بازیگری او نیست، او نقش را میبلعد و به یک چیزی نمایشی، جدید و دلچسب تبدیل میکند. این امضای او است که پای هر نقش دیده میشود و شاید بتوان با جرأت بیشتری گفت که او بازیگری صاحب سبکی منحصربهفرد در سینمای ایران است.
او آنقدر نقش را در خودش حل میکند که دیگر مقابل دوربین از تکنیکپردازی و فنآفرینی فراتر میرود و راحت زندگی میکند و میتوان گفت از این منظر یک بازیگر احساسی قدرتمند است.
در سالاد فصل و در صحنهای که با لیلا حاتمی در فضایی سربسته بازی دارد یکی از بهترین بازیهایش را ارائه میدهد. سن واقعیاش شصت سال است و باید شخصیتی ده سال کوچکتر از خودش را بازی کند با این حال سربلند از این صحنه مهم بیرون میآید. او در این صحنه مجموعهای از احساسات متفاوت انسانی را به نمایش میگذارد، عشق، نفرت، پشیمانی، خشم..نقطه اوج صحنه اوج بازی او هم هست. زمانی که مقابل لیلا حاتمی زانو میزند و از پشیمانی اشک میریزد و تمام آن فضای تاریک را متأثر میکند.
بازی بعضی از بازیگران به گونهای است که بیننده تصور میکند این کار آسانی است و برخی دیگر به عکس ، به بیننده این حس را می دهند که بازیگری سختترین کار جهان است ، اما شکیبایی فارغ از همه این قدرتنماییهای روی صحنه دست مخاطب را میگیرد و با خودش به درون داستان میبرد. حتی اگر آن داستان قدرت زیادی نداشته باشد اما او به سهم خودش داستان را میسازد و خوب پیش میبرد. اغلب تماشاگران فیلمهایش و آنهایی که عاشقانه هنوز دوستش دارند، آنهایی هستند که با اعتماد کامل با او به درون داستان رفتهاند. صداقت او در نقشپردازی آنقدر هست که بتوان با چشم بسته هم به او اعتماد کرد و همراهش به دل داستان زد.