شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳
02:51 | | فجر 38

سکانس پنجم؛ تصویر دو گانه…

سکانس پنجم؛ تصویر دو  گانه…

تنها فیلم کمدی جشنواره در آخرین سانس از اکران روز پنجم صدای قهقهه مخاطبان را بلند کرد.

به گزارش ستاد خبری سی‌و‌هشتمین جشنواره فیلم فجر؛ در روزی که خیابان‌های تهران کمی خلوت‌تر به چشم می‌آمد رسیدن به پردیس ملت انگار سریع‌تر برایم اتفاق افتاد. وقت ورود، یک نفر داشت روزنامه‌ها را در قفسه‌های مخصوصی که جلوی در هستند قرار می‌داد. تصویر مسعود کیمیایی بر روی یکی از روزنامه‌ها جلب توجه می‌کرد و به دست هر آدمی که نگاه می‌کردی، مشغول خواندن گفت‌و‌گویی بود که از او منتشر شده بود.

اول:تصویر دوگانه شُعیبی

فیلم «مغز استخوان» در سانس اول اکران، فیلم تلخی بود. برای همین بلافاصله بعد از اتمامش سالن را ترک کردم و به سوی محل برگزاری نشست رفتم. در آن بین وقتی داخل آسانسور می‌شدم به یکباره تصویر آشنایی در برابر چشمم ظاهر شد. داریوش ارجمند بازیگر نام‌آشنای سینما به چشم‌هایم خیره شد و سلام کرد و من تا به خودم آمدم دیدم آسانسور به مقصد رسیده است. در همان بدو ورود در برابر دوربین‌ها ایستاد و قبل از این که کسی متوجه حضورش شود به محل تشریفات جشنواره رفت. من فکر کردم که او به عنوان مخاطب به سینما آمده است اما در سانس بعد فهمیدم که دلیل آمدن داریوش ارجمند به پردیس ملت چه بود؛ با ایفای نقشی متفاوت در فیلم «روز بلوا».

نشست فیلم اول که شروع شد بهروز شعیبی به عنوان بازیگر وارد سالن شد. منصور ضابطیان مجری برنامه همان ابتدا اشاره کرد که ما امروز دو بار آقای شعیبی را می‌بینیم. شعیبی کمی با مخاطبان فیلم «مغز استخوان» سخن گفت و بعد با عذرخواهی سالن را ترک کرد تا به کنار عوامل فیلم خودش برود.

شعیبی بعد از اکران فیلم خودش یعنی «روز بلوا» هم به نشست آمده بود اما این‌بار کتش را در آورده بود. نشستی که تحت‌الشعاع حضور داریوش ارجمند و صحبت‌هایش درباره شهید قاسم سلیمانی قرار گرفت. همه درباره شخصیت ارجمند در فیلم از هم می‌پرسیدند او شبیه کدام شخصیت سیاسی در دنیای واقعی است سوالی که البته هیچ پاسخی هم برای او نبود.

دوم: قهقهه برای خوب،بد،جلف؛نمایی دیگر

تنها فیلم کمدی جشنواره قرار بود در سانس سوم روز پنجم اکران شود. در راهروها همه می‌گفتند که دیدن این فیلم خوب است لااقل کمی می‌تواند از تلخی فیلم‌های این چند روز بکاهد و کمی کاممان را شیرین کند. اما موضوع از شیرین کامی فراتر رفت و «خوب،بد،جلف ۲:ارتش سری» در بیشتر لحظاتش قهقهه هرکسی که در سالن سینما بود را بلند کرد.

بعد از اکران همه می‌گفتند این فیلم مثل یک زنگ تفریح میان فیلم‌های جدی که در طول این روزها دیدیم، بود. واقعیت شاید تنها حُسن دوم پیمان قاسم‌خانی هم در همین لبخندها و قهقهه‌هایی بود که برای لحظاتی اوقاتمان را خوش کرد.

سوم: بحث داغ فوتبال

هنوز حال وهوای فیلم آخر در جریان بود که کم کم بحث‌ها و کل‌کل‌های فوتبالی آغاز شد. فوت کورت در ساعات شلوغ شب هنگام، پر از هیاهو و فریاد بود. فریادهایی که اگر چه ظاهر خشنی داشتند اما در پشت آن یک شوخی و یک حال و هوای دوستی در جریان بود. جدای از این کری‌خوانی‌های فوتبالی هر کسی داشت از دوستش قول می‌گرفت تا شهرآورد را در کنار هم تماشا کنند.

فردا باید کمی زودتر به پردیس ملت بیایم. چرا که فیلم اول کمی زودتر از دیگر روزها اکران می‌شود تا فوتبالی‌ترین روز جشنواره را کنار اهالی سینما بگذرانیم. با گپ و چای و قهوه.

علیرضا بخشی

متاسفانه مرورگر فعلی شما قدیمی بوده و پشتیبانی نمی‌شود!

لطفا از مرورگرهای بروز نظیر Google Chrome و Mozilla Firefox استفاده نمایید.