سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر شامگاه بیست و دوم بهمن ماه در برج میلاد به ایستگاه پایانی رسید.
باد سرد زمستانی چهره تهران را پاک کرده بود. سرمای هوا هم باعث نشد تا جمعیت برای مراسم اختتامیه به برج میلاد نیایند. در ورودی کمی سخت گیرانه تر از سالهای به مهمانان اجازه ورود می دادند مانند بسیاری از جشنوارههای معتبر جهان. اما از دو سه ساعتی قبل از آغاز جشنواره همه در برج میلاد حاضر شدند.
هیئت داوران مشغول گفتوگو و قهوه خوردن. از اولین مهمانان امشب جشنواره اعضای هیئت داوران و هیئت انتخاب بودند. در سالن تشریفات جشنواره که شیرینی و چای روی میزها چیده شده بود حاضر بودند و همزمان که چای و قهوه می نوشیدند درباره مسائل مختلف هم صحبت می کردند. چهرههایی مثل سعید راد ، محمد مهدی عسگرپور، مازیار میری، نرگس آبیار، محمد هادی رضوی، تورج اصلانی و بسیاری دیگر. حتی چهره هایی چون سیروس الوند و رویا نونهالی هم کمی زودتر آمده بودند و پیش از شروع مراسم در صندلیهای سالن نشسته بودند.
هنوز به طور رسمی به میهمانان ورود نداده بودند که چهرههای شاخص دولت به سالن آمدند. سید عباس صالحی امیری وزیر ارشاد، عبدالناصر همتی رییس بانک مرکزی، پیروز حناچی شهردار تهران و خیلیهای دیگر.
ناگهان نور سالن کم شد و محمدرضا شهیدیفرد برای اجرا پشت تریبون آمد؛ لحظاتی پس از پخش سرود ملی جمهوری اسلامی ایران.
با شروع مراسم سکوتی در سالن حاکم شد. عکاسان و حاضران سعی میکردند تا بازیگران محبوبشان را از میان حضار پیدا و از آنها تصویری را به یادگار ثبت کنند.
نقل قول از بازیگر اُسکار
مجیدی مجیدی کمی دیرتر از دیگر مهمانان به سالن رسید و مجری برنامه به شوخی گفت:«آقای مجیدی مانند فیلمشان که دیر به جشنواره رسید خودشان هم خیلی دیر به مراسم اختتامیه آمدند.»
اهدای جوایز بخش تبلیغات سینما و فیلم های کوتاه و مستند خیلی سریع اتفاق افتاد و نوبت به جایزه بهترین فیلم از نگاه نو رسید. فرشته طائر پور وقتی خواست که جایزه را اعلام کند قبل از هر چیز به صحبتهای واکین فینیکس بازیگر فیلم جوکر و برنده جایزه اسکار اشاره کرد. و با خواندن بخشی از گفته های او همه را به عشق ورزیدن به سینما دعوت کرد.
وقتی او جایزه بهترین فیلم از نگاه نو را به سعید ملکان اهدا کرد قدری منتظر ماند اما گفتند که او در ترافیک مانده و دیر به مراسم می رسد که طائر پور به شوخی گفت:« اگر ایشان بابت تاخیر عذرخواهی کنند جایزه را به ایشان میدهم.»
ایستادن به احترام خانوادههای شهدا
وقتی از فریدون جیرانی تجلیل شد نوبت به معرفی برنده جایزه سردار سلیمانی یا همان سرباز وطن رسید. تعدادی از خانوادههای شهدای انقلاب، سانحه هواپیمای اوکراینی، مادران شهیدان خالقی پور، همسر شهید آتش نشان علی قانع، شهید احمد زنگی آبادی شهید شیمیایی و شهروز مظفری نیا همرز شهید قاسم سلیمانی در سالن حاضر بودند. هر بار که مجری نام این افراد را معرفی کرد حاضران ایستاده برای آنها کف زدند. دختران شهید مظفری نیا پلاکاردی مزین به نام پدرش را در دست داشت که دوربینها همه آن را ثبت کردند.
حضور اعجوبههای جشنواره روی سن
جشنواره امسال با حضور بازیگران فیلم «خورشید» در مراسم اختتامیه شور و حال دیگری داشت. وقتی از آنها دعوت کردند که به روی سن بیایند همه سوت و کف زدند. آنها با انرژی که داشتند همه را تحت تاثیر قرار داده بودند. هر کسی که دست می زد همزمان اشک هم میریخت. وقتی به اطرافم نگاه میکردم لبخند و اشک صورت ها را در نوردیده بود.
وقتی روی سن بازیگران گریه میکردند و یکدیگر را در آغوش میگرفتند صدای شاترهای دوربین کر کننده میشد. و باز واژگان روحالله بازیگر نقش اصلی فیلم خورشید که می گفت:« من نوکر آقای مجیدی هم هستم.» لحظات اختتامیه را شیرین می کرد.
شب صفر برای بدعتگذاران
سابقه نداشت یک فیلمساز برای جشنواره شرط و شروط بگذارد اما امسال این اتفاق افتاد که روی سن مورد نقد «سعید راد» یکی از داوران پیشکسوت هم واقع شد. آنجا که گفت: «هیچ جا در دنیا این جایزه را به شما نمیدهند!». ظاهرا سازندگان فیلم «روز صفر» که جوایز مهمی را در فجر امسال به دست آوردند به این دلیل در اختتامیه حاضر نشدند که «فیلم «خورشید»، دیرهنگام در جشنواره پذیرفته شده» و این که «فرامرز قریبیان که در نشست خبری معترض بوده و پیمان معادی که قبل از جشنواره، نسبت به شرایط انتقاد داشته نامزد دریافت جایزه شدهاند». این هم بدعتی است. جایی که متولیان جشنواره این مسائل را در داوری لحاظ نکردهاند، یک فیلماولی برای جشنواره و حضور در اختتامیه شرط بگذارد!
گپها و عکسهای یادگاری در لحظات پایان
جایزهها که تقسیم شد و حرفها که گفته شد، همه از سالن خارج شدند. جلوی «پاپ آپ» ها شلوغ بود. یا عوامل فیلمها کنار یکدیگر عکس یادگاری میگرفتند یا برندگان سیمرغ و یا حاضران می خواستند که با بازیگران مورد علاقه خود عکس یادگاری بگیرند. البته مشخص شدن جایزهها هم خودش بحثها را داغ میکرد.
جشنواره به سکانس پایانی خودش رسید و با همه فراز و نشیبها این لبخند رضایت بود که بر لب همه نقش بسته بود. همه برج میلاد را ترک کردند تا سالی دیگر و جشنوارهای دیگر.