«حسین وخشوری» دبیر نخستین جشنواره فیلم فجر گفت: هدف و نگاه ما در آن سالها نجات دادن سینمای ایران بود و این که به مردم انقلابی نشان داده شود که سینما چیز بدی نیست.
حسین وخشوری در نخستین دوره برگزاری جشنواره فیلم فجر مسئولیت دبیری این رویداد سینمایی را برعهده داشت. برای او که در آن سالها به عنوان مدیر در سینمای ایران مشغول به کار بود، جشنواره عرصهای بود برای جذب مردم به سینمای ایران و تاکید روی این نکته که سینمای ایران همچنان جان دارد و مشغول به کار است. او که سالهای سال است در سینمای ایران در جایگاه مدیر فعال بود، از سینما دور نشد و در مطبوعات هم سینما را دنبال کرد. وخشوری درحالیکه سالهاست از دبیری جشنواره فیلم فجر فاصله گرفته، با نگاهی به سالهای دور درباره برپایی این رویداد سینمایی سخن گفت.
* برگزاری جشنوارهای که در آغاز راه قرار دارد، پر از پیچیدگیهاست. آقای وخشوری، چه تصویری از آن روزها و اهدافی که برای برگزاری جشنواره در نظر داشتید، در خاطرتان ماندگار شده است؟
برگزاری جشنواره در آن سال چند موضوع را دنبال میکرد که شاید از نگاه شما که بعد از این همه سال به آن نگاه میکنید، خیلی جلب توجه نکند، اما در اصل اهداف و برنامههای ما اینها بود: اول از همه میخواستیم بگوییم ایران دارای سینماست و سینما در این مملکت زنده است. نکته دیگر نشان دادن این موضوع بود که سینما مورد حمایت مقامات است و همه به خاطر داشتند که حضرت امام درباره سینما چه فرموده بودند و موضوع بعد این بود که میخواستیم میزان علاقه مردم را به سینما بسنجیم که به واسطه برگزاری این جشنواره نشان داده شد میزان این علاقه بسیار زیاد است.
من یادم است، زمستانی که در آن اولین دوره جشنواره برگزار شد، همزمان با دهه فجر هوا در تهران بهشدت سرد و برفی بود، ولی علاقهمندان به سینما آنقدر زیاد بودند که جلوی سینماها صف بسته بودند. واقعیت دیگر این بود که مردم در آن زمان تفریح چندان متفاوتی هم نداشتند، و از اکران فیلم در جشنواره استقبال میکردند و به این دلیل بود که اصلا سینمای مردمی برای جشنواره فیلم فجر در نظر گرفته شده بود.
* اینکه میگویید بعد از انقلاب جشنواره فجر برگزار شد تا بگوییم ما سینما داریم، در واقع هدف این بود که بگوییم چه نوع سینمایی داریم؟
جشنواره اول اصلا چنین هدفی را نداشت که بگوید ما میخواهیم برای تولیدات آینده ایران جهتگیری کنیم. آنقدر که تولیدات کم بود، اصلا به تعداد انگشتان دست هم نمیرسید و اکثر اینها یا در حول و حوش انقلاب ساخته شده بود، یا قبل از انقلاب. مثلا «مرگ یزدگرد» یا «حاجی واشنگتن». بنابراین ما در آن سال مشخص و با توجه به میزان تولیدات و شرایط حاکم بر سینمای ایران اصلا موضوع الگوسازی یا خطدهی به سینما را دنبال نمیکردیم و هدف جشنواره چنین چیزی نبود.
*بعد از برگزاری جشنواره در تهران گویا این رویداد سینمایی در خارج از تهران نیز برپا شد. هدف از آن چه بود؟
من سال بعد از جشنواره فیلم فجر که در تهران برگزار شد، علاقهمند بودم در استانها نیز جشنواره برگزار شود، که یک جشنواره استانی هم برگزار شد. در آنجا هدف هم بیشتر این بود که مردم در شهرهایشان بمانند تا شهرها خالی نشود. این یک واقعیت است که ما درباره مقطع خاصی از تاریخ کشورمان صحبت میکنیم و بحثها و دغدغهها در آن زمان بسیار ویژه و منحصر به خود بود.
*وقتی الان در مورد جشنواره فجر صحبت میکنیم، درباره پدیدهای صحبت میکنیم که ۳۸ سال از عمر آن گذشته است و یک ساختار دارد، اما تعریف کردن چیزی که هیچ است، این خودش یک هنر است.
وقتی که ما آمدیم تا در حوزه سینمایی کار کنیم، من مدیرکل تحقیقات و روابط سینمایی بودم. ما دو، سه هدف اصلی داشتیم، یکی اینکه به وضعیت سینمای ایران توجه شود، یعنی بحث تحقیقات و تبلیغات و بحث اینکه آدمها چه کسانی هستند و کجا هستند و… دوم اینکه ما بیشتر با چیزهایی که سینمای ما را به اصطلاح خودمان خفه میکرد، مبارزه میکردیم. اگر میخواهید در مورد جشنواره فجر بدانید، بعدها به این صورت درآمد؛ اینکه جایی شده است برای اینکه بهترین هنرمندان سینمایی تعیین شوند و… آن موقع اصلا نمیشد به چنین هدفهایی حتی فکر کرد. آن دوران فقط میخواستیم بگوییم ما هم سینما داریم، در جمهوری اسلامی هم سینما هست. هدف و نگاه ما در آن سالها نجات دادن سینمای ایران بود، یعنی واقعیت این است که به جمهوری اسلامی، به مردم و به متدینین آن روزگار نشان داده شود که سینما چیز بدی نیست. این ریشه کار بود. فیلمهایی که آن زمان نشان داده میشد که البته بعضیها به جهت مسائل خودشان توقیف شدند، ولی بهترین فیلمهای ایرانیاند. یعنی آن چهار یا پنج فیلم مثل «حاجی واشنگتن» یا «مرگ یزدگرد» یا «چریکه تارا»، اینها فیلمهای کمی نیستند. حتی همین الان نیز در مجموعه تاریخ سینمای ایران فیلمهای خیلی خوبی محسوب میشوند.
*اشارهای به اهمیت ورود نیروهای جوان به سینما داشتید. چه تلاشی برای فراهم آوردن زمینه و امکانات برای فعالیت آنان فراهم میشد؟ برنامههای حمایتی برای تولید آثار چه چیزهایی بود؟
نگاهها روی تولید آثار متمرکز بود، یعنی سعی در فراهم آوردن امکانات تولید برای فیلمسازان بود. خود من یکی از اینها بودم که سعی میکردم امکانات تولید را فراهم کنم. کلی وسایل تدارک میدیدیم و از خارج وارد میکردیم، چون آن دوران کمبود داشتیم، بههرحال زمان جنگ بود. حتی نگاتیو نیز گیر نمیآمد برای اینکه فیلمسازی شود. مواد شیمیایی نداشتیم. اینها را با هزار جور گرفتاریهایی که آن موقع هر آدمی داشت و اینکه از کجاها ارز آن تامین میشد، تهیه میکردم. مثلا از آلمان فیلمهای پوزیتیو و نگاتیو خریداری میشد. یادم است که کلی فیلمهای نگاتیو و پوزیتیو سیاه و سفید داشتیم که دیگر به درد سینما نمیخورد، چون بعد از انقلاب فیلمهای سیاه و سفید دیگر تقریبا تولید نشدند. من تمام اینها را پس دادم و با مبلغی که از پس دادن آنها گرفتم، توانستم فیلمهای رنگی را وارد کنیم. اینجور مشکلات را هم داشتیم.
*روی یک جمله تاکید کردید؛ ما میخواستیم به مردم بگوییم که سینما از بین نرفته و وجود دارد. این دغدغه برای چه بود؟ این سینما قرار بود چه کارکردی پیدا کند؟
ما به وزارت ارشاد آمده بودیم و باید در مسیر کاری که برایمان تعریف شده بود، پیش میرفتیم. بحث من این است که ما به ارشاد آمده بودیم و بنده مدیرکل شده بودم و بچههای دیگر هم بودند، ما میخواستیم در هر صورت به سینما خدمت کنیم. اولا ما به سینما علاقه داریم و آنجا کار میکنیم و ماهی مثلا دوهزار تومان حقوق میگیریم. خب باید در قبال آن کار کنیم، دوم اینکه ما تمام نیتها و فکر و ذکرمان توسعه فرهنگ بود.
*آیا به خاطر دارید بودجه و هزینه جشنواره اول چقدر بود؟
من به خاطر دارم آن روزگاری که من جشنواره فیلم برگزار کردم، ۷۵۰ هزار تومان اداره حسابداری، معاون مالی ارشاد به من پرداخت کرد. من هم آن را به حسابی که برای خودم و حسابدار اداره بود، واریز کردم. در این بین گفته شد جشنواره تئاتر هم برگزار شود و درنتیجه همین ۷۵۰ هزار تومان نصف شد. در آن دوره از جشنواره فیلمی خارجی به اسم «برادر خورشید خواهر ماه» بود که خیلی فروخت و تا نصف شب هم به سانسهای اضافه میرسید. آن زمان بلیت جشنواره ۱۰ تومان بود، یعنی گرانتر از بلیت معمول سینما. درنهایت از فروش بلیتهای جشنواره پولی جمع کردیم که چیزی حدود یکمیلیون تومان بود و آن را به حساب خزانه دولت برگرداندم و اینگونه جشنواره برگزار کردم. وقتی میگوییم جشنواره مردمی است، نه به این منظور که مردم میآیند و فیلم میبینند، بلکه جشنواره نهتنها هزینهای برای دولت نداشت، بلکه درآمد هم داشت.
*خاطرتان است اولین فیلمی که نشان دادید، چه بود؟
من دقیقا به خاطر ندارم که روز اول چه چیزی را نشان دادم. البته ما چند کار برای جشنواره کردیم، از جمله اینکه پنج نسخه نشریه که یک روز در میان منتشر میشد، درآوردیم. آقای سیدغلامرضا موسوی با آقای امکانیان مسئول این نشریه بودند. نشریه اتفاقا تک شماره ۱۵ ریال فروخته میشد و در آن همه مصاحبهها، بحثها و پیامهای نخستوزیر و رئیسجمهور موجود است. اطلاعات دقیق در مورد مسائل روزبهروز جشنواره در آن موجود است.
*شما فرمودید در دور اول هر آنچه فیلم برای نمایش وجود داشت، در جشنواره اول گذاشتید، درست است؟
نمیدانم که چقدر فیلم بود، ولی فیلمهایی که ما تهیه کردیم، یا بهاصطلاح توانستیم جمع کنیم، شش تا هفت فیلم بیشتر نبود و اینها را هیئت انتخابی دید و نشان دادند. در آن سالها ما میایستادیم تا چَکی که قرار بود به گوش سینماگران بخورد، به گوش ما بخورد تا آنها بتوانند کارشان را بکنند.
*جشنواره دارد در روزهای کرونایی برگزار میشود. شما تجربه برگزاری جشنواره را در زمان جنگ داشتید. چقدر شرایط را مشابه میبینید و فکر میکنید سینما چقدر میتواند از پس این شرایط برآید؟
شرایط کرونا خیلی فرق میکند. جنگ، جنگ بود و حداکثر در اهواز و آبادان جنگ داشتیم. مثلا در اصفهان و شیراز جنگ نداشتیم و شرایط بسیار متفاوتی با کرونا داشت. من زمان جنگ جشنواره برگزار کردم، مثلا سینما در بیستون کرمانشاه گذاشته بودیم، ولی جرئت نداشتیم در شهر سینما بگذاریم. بنابراین سینمایی صحرایی درست کردیم (سوله زدیم) و مردم کرمانشاه به آنجا میآمدند و فیلم میدیدند. یا مثلا در اهواز هم جشنواره برگزار کردم که همه آنها هم تکریم شدند. استانداران و فرمانداران از ما تکریم میکردند و میگفتند اگر شما جشنواره برگزار نکرده بودید، از مردم کرمانشاه همین چهار نفر هم نمیماندند. البته شرایط کرونا خیلی فرق میکند، جشنواره جذبهای دارد. یعنی همین که بنر بزنید و بنویسید جشنواره برگزار میشود، مردم خودبهخود از آن گوشه خیابان که رد میشوند، میایستند و میبینند. نکته دیگر این است که مردم روزگار جنگ مثل مردم روزگار کرونا نبودند. یعنی مردم آن روزگار به جبهه میرفتند و نیت خالصانهای داشتند، بنابراین این دو با هم خیلی تفاوت دارند. مردم در زمان جنگ خیلی علاقهمند بودند و بعد از چند وقت تازه سینماها راه افتاده بود و بیبیسی آن روزگار یک مطلب چاپ کرده بود که من آن را دارم. در اوضاع جنگی ایران دو جا خیلی شلوغ است؛ یکی توچال و دیزین است که مردم آنجا جمع شدند و اسکی میکنند و یکی هم در سینما.
*آقای وخشوری، از همراهانتان در برگزاری جشنواره دور اول اگر بخواهید به افراد تاثیرگذاری اشاره کنید، کدام اسامی را نام میبرید؟ به عنوان مثال، از جمال امید و بهرام ریپور به عنوان همکاران شما در آن دوره نام برده میشود. نقش آنان چه بود؟
تمام زحمات تهیه فیلم، برنامهریزی برای نمایش و تقریبا تمامی امور اجرایی به عهده مرحوم ریپور و برادر گرامی و عزیزم آقای امید بود.
گفتوگو: سمیه علیپور – فجرنامه