جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳
16:31 | | فجر 39

تک‌نگاری | معیار فهم بازیگری

تک‌نگاری | معیار فهم بازیگری

در دقیقه ۳۰ فیلم «شب حادثه» زن قهرمان داستان برای دیدار با مردی که شوهرش با اتومبیل پسر ده ساله‌اش را زیر گرفته، به خیابان می آید. سیروس الوند کارگردان این فیلم که محصول سال ۱۳۶۷ است برای معرفی پدرعصبانی از یک اکستریم لانگ شات استفاده کرده است. 
مردی با پاهای پرانتزی وسط خیابان ایستاده و با دیدن زن شروع می‌کند به قدم زدن. نمای بعدی از او یک نیمرخ است در حالی که آخرین کام را از سیگارش می گیرد و ته سیگار را به زمین پرتاب می‌کند. 
البته که فیلم مربوط به دوران دوبلاژ است و صدای «ناصر تهماسب» است که چند دیالوگ را می‌گوید و سپس مرد که راه می‌افتد می‌بینیم که پای چپش می‌لنگد. جملاتی برای معرفی طبقه و دیدگاه اجتماعی‌اش را ادا می کند و در حالی که تا آن زمان به زن مستقیم نگاه نکرده برمی‌گردد و کات به مدیوم شات. با وجود اینکه موسیقی و حتی لحن دوبله کمی غلو شده به نظر می‌رسد اما احساس و بازی درستی که در این صحنه انتخاب شده می‌تواند از دل این فضای اگزجره بیرون آمده و مخاطب را به عمق واقعی این شخصیت ببرد. پدری که پسر ده ساله‌اش توسط یک اتومبیل زیر گرفته و چون راننده فرار کرده، پسر مرده است…
یک موضوع مهم درباره بازی کردن نقش‌های منفی هست و آن اینکه این نقش‌ها از منظر بازیگرانی که آن‌ها را بازی می‌کنند، شخصیت‌های مثبتی هستند چرا که حتی خبیث‌ترین آدم‌ها نیز همیشه فکر می‌کنند که حق با آنها است. یک سیگار دیگر در می‌آورد و در حالی که عصبی شده آتش می‌زند. 
«پرویز پورحسینی» البته که سر کلاس‌هایش همیشه از شاگردها می‌خواست که سیگار نکشند چرا که سیگار تنفس و صدا را به عنوان دو ابزار مهم این حرفه خراب می‌کند. ایشان شاید مثل برخی از نقش‌های موفقی که بازی کرد یک شخصیت درونی بود اما مهربانی و صداقتش چیزی نبود که قابل لمس نباشد.
با حوصله‌ای وصف‌ناپذیر و با تاکید بر اصلی‌ترین اصول مانند نشستن، ایستادن، راه رفتن و تنفس کردن به یک یک شاگردها سرکشی و سعی می‌کرد به‌شکلی عادلانه آنچه را به آن ایمان داشت، در طول کلاس به همه شاگردانش آموزش بدهد. تکیه کلامش، عموجان بود و صدایش برخلاف انتخاب‌هایی که ناصر تهماسب در دو فیلم طلسم و شب حادثه –به اقتضای اثر-برایش انتخاب کرده بود، عمیقا مهربان.
و البته یک اضطرابِ شتابزده کودکانه فوق‌العاده، که گاهی از آن عمق بیرون می‌زد مثل وقتی کنار اتومبیلش بچه‌ها در حال خداحافظی بودند و پاکت سیگار را در جیبشان دیدند و گفتند: "استاد شما که گفتید سیگار نکشید."
و گفت:" من کم می‌کشم عمو جان!" 
جالب است که چنین شخصیتی ویژه درونگرا و مهربان یکی از بهترین و متفاوت‌ترین شخصیت‌های منفی سینما را در فیلم «طلسم» بازی کرده است و در نقش پیشکارِ خبیث، او نمایشی درخشان دارد. داریوش فرهنگ کارگردان فیلم که محصول سال ۱۳۶۵ است او را به خاطر اینکه نوکر خانه است بیشتر در بک گراند گذاشته است اما پرویز پورحسینی از نسل بازیگرانی است که همه تحصیلات عالی در این رشته داشته و  آنقدر نمایشنامه‌های بزرگ و شخصیت‌های متفاوت را روی صحنه اجرا کرده بود و به همین دلیل، تبدیل به یک بازیگر حرفه‌ای و استاندارد شد: بازیگری که شخصیت را می‌فهمد و با تکنیک‌هایی که دیگر جزئی از ناخودآگاهش هستند‌، آن را می‌سازد.
در «طلسم» با وجود اینکه فیلم دوبله است، اما خوشبختانه برای پرویز پورحسینی بازی‌های زیادی در سکوت نوشته شده و شخصیت به گونه‌ای است که در بخشی از حضورش، کاملا بازی ری اکشن ارائه می‌دهد. چه در کلوزآپ و چه در لانگ شات که این بار برخلاف «شب حادثه» که پایش می‌لنگید، کمری خمیده و اندامی شیطان‌گون دارد. 
در «باشو غریبه کوچک» ساخته بهرام بیضایی که محصول سال ۱۳۶۴ است بار دیگر نقش مردی را بازی می‌کند که نقص عضو دارد و این بار این نقص در دست راست اوست. با این وجود کاراکتر برای او انگار همانی است که باید. یک مرد درون‌گرا که یک لبخند تا بخواهد از عمق وجودش روی لب‌ها و صورتش بنشیند، باید از هزار پیچ و تاب و سوال و جواب عبور کند.

امید ذاکری‌نیا

متاسفانه مرورگر فعلی شما قدیمی بوده و پشتیبانی نمی‌شود!

لطفا از مرورگرهای بروز نظیر Google Chrome و Mozilla Firefox استفاده نمایید.