چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳
20:33 | | فجر 39

جشنواره در آینه قرن | محمدعلی نجفی: دیدار با سینایی تصفیه روحی من بود

جشنواره در آینه قرن | محمدعلی نجفی: دیدار با سینایی تصفیه روحی من بود

«محمدعلی نجفی» در یادداشتی که در شماره نخست بولتن مجازی جشنواره سی و نهم (فجرنامه) منتشر شد، نوشت: همیشه وقتی از «خسرو سینایی» جدا می‌شدم، حس می‌کردم ارتقا پیدا کرده‌ام و حس‌ام شبیه حرفی می‌شد که ارسطو درباره تصفیه روحی می‌زد…

متن یادداشت این کارگردان و رئیس هیأت مدیره خانه سینما برای «فجرنامه» به شرح زیر است: 

«خسرو سینایی» به عنوان یک فیلم‌ساز که نویسنده، شاعر، مترجم و موزیسین هم بود، در خانواده‌ای تحصیل‌کرده رشد کرد و بزرگ شد. شاید این فرصت در آن زمان برای هر کسی فراهم نمی‌شد که برای تحصیل به دبیرستان البرز برود و آن‌جا درس بخواند و خانواده از او برای تحصیل در خارج از کشور حمایت کند.

اما جدای از بحث فرهنگی، تخصصی و حرفه‌ای آقای سینایی که بسیار ریشه‌دار است، مسئله‌ای که این هنرمند را متفاوت می‌کرد، شخصیت چندوجهی‌شان بود که در همه زمینه‌ها با دقت و حساسیت زیادی همراه بود و باعث می‌شد سینایی به‌ خاطر این ویژگی هر کاری را به بهترین نحو انجام دهد.

من اگر بخواهم به عنوان یک دوست، یک همکار و حتی به عنوان یک استاد از مرحوم سینایی اسم بیاورم و ویژگی‌های او را توصیف کنم، باید بگویم هنر او منحصربه‌فرد بود. نام هنرمند را روی خیلی‌ها می‌توان گذاشت و ما نیز در همه زمینه‌ها، چه در ایران و چه در خارج از کشور، هنرمندان زیادی را به واسطه آثار هنری‌شان می‌شناسیم. اما خسرو سینایی مشخصه‌ای داشت که او را از خیلی‌ها متمایز می‌کرد و آن هنرمندانه زندگی کردنش بود. او هنر را در زندگی روزمره‌اش هم پیاده می‌کرد و این را حتی می‌توان از سبک دکوراسیون منزل، بافت ادوات خانه‌اش، تابلوهایی که به دیوار خانه نصب شده و کتاب‌هایی که در کتاب‌خانه وجود دارد، به‌راحتی فهمید. همه این‌ها ممکن است در خانه‌ای دیگر هم وجود داشته باشد، اما شاید آن‌جا بیشتر به معنی زینت تلقی شود و آن نگاه هنری را کمتر بتوان در آن ردیابی کرد. اما این هنرها همه از درون سینایی بیرون آمده بودند و هنرمندی او به آن‌ها روح می‌بخشید و خیلی از مسائل را متمایز می‌کرد.

همه این نکات و ویژگی‌های اخلاقی و روحی ایشان برای من آن‌قدر ارزشمند بود که هر وقت که با ایشان بودم، احساس می‌کردم وقت برایم کم است و گذر زمان را متوجه نمی‌شدم. وقتی از او جدا می‌شدم، حس می‌کردم ارتقا پیدا کردم و حسی شبیه حرفی که ارسطو درباره تصفیه روحی می‌زد، داشتم.

طبیعی است که هنرمندان هم مانند همه، از برخی مسائلی که برایشان پیش می‌آید، عصبانی شوند. ایشان هم این‌طور می‌شد. اما حتی عصبانیتشان را هم بسیار هنرمندانه منتقل می‌کردند و تو متوجه می‌شدی این عصبانیت شخصی نیست و از دل یک مسئله اجتماعی بیرون آمده است.

ما با مرحوم سینایی فارغ از عالم همکاری و دوستی، رفت‌وآمد خانوادگی هم داشتیم و آخرین خاطره‌ای که من از ایشان دارم، به زمستان سال گذشته برمی‌گردد. شبی را منزل ایشان دعوت بودیم و همسر پسرم راجع به موسیقی با آقای سینایی صحبت می‌کردند. ایشان به ناگهان پشت پیانو رفت و شروع به نواختن یک قطعه جز مدرن کرد که بسیار حیرت‌آور بود. در حدی که نوه یک سال و نیمه من با حسی عجیب نواختن آقای سینایی را تماشا می‌کرد. می‌خواهم بگویم هنر در همه وجوه زندگی آقای سینایی چندان تنیده شده بود که هر آدمی را فارغ از سن و سال به وجد می‌آورد و تحت تاثیر قرار می‌داد.

فقدان شخصیتی چون سینایی برای سینمای ایران آن‌قدر سنگین است که بعید می‌دانم به‌آسانی قابل جبران و جایگزینی باشد.

متاسفانه مرورگر فعلی شما قدیمی بوده و پشتیبانی نمی‌شود!

لطفا از مرورگرهای بروز نظیر Google Chrome و Mozilla Firefox استفاده نمایید.