«سیدغلامرضا موسوی» تهیهکننده سینما در یادداشتی که در شماره نخست بولتن مجازی جشنواره سی و نهم (فجرنامه) منتشر شد، سه خاطره از دهه نخست برپایی جشنواره را بازگو کرد.
متن یادداشت این تهیهکننده برای «فجرنامه» به شرح زیر است:
مسائل فرهنگی و هنری پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با وجود تبلیغات منفی فراوان در خارج از کشور درباره نابودی سینما و هنر در ایران، آرام آرام به موضوع روز کشور بدل شد و هنرمندان سعی کردند ابراز وجود کنند. ضمن اینکه در یکی دو سال اول انقلاب اسلامی طبیعی بود مسائل دیگری مانند شرایط و جو انقلابی باعث شود مردم به فعالیتهای دیگری بپردازند.
چگونگی آغاز جشنواره فیلم فجر
بااینحال، فعالیتهای هنری به مرور در کشور آغاز شد و من نیز به اتفاق مهدی صباغزاده، فریدون جیرانی و بیژن امکانیان فیلم سینمایی «آفتاب نشینها» را در سالهایی که با شروع جنگ تحمیلی از سوی صدام همزمان شده بود، آغاز کردم. در ادامه این روند به نظر رسید که باید در زمینه مسائل فرهنگی و هنری کاری انجام شود و دوستان به فکر افتادند. ما قبل از انقلاب صاحب جشنواره فیلم تهران بودیم که جزو جشنوارههای گروه الف بود و خاطرات آن در ذهن همه جوانان ماندگار بود. از طرف دیگر، باید به افرادی که در خارج از کشور به غلط مشغول تبلیغ بودند که تئاتر، سینما، نقاشی و به طور کلی هنر پس از انقلاب اسلامی جایگاهی ندارد، نشان میدادیم فعالیتهایی انجام شده است و این اتفاق باید در محیطی تجمیع میشد. بدین ترتیب، نخستین دوره جشنواره فیلم فجر به دبیری آقای حسین وخشوری به راه افتاد.
در آن زمان آقایان بهرام ریپور و جمال امید با توجه به شناختی که داشتند، جشنواره را برگزار کردند. البته پیش از این جشنواره میلاد برگزار شده بود، اما رویدادی که بتواند در ابعادی وسیعتر به حوزه سینما بپردازد، وجود نداشت. نخستین دوره جشنواره فیلم فجر تلاش کرد رویکردی جهانی داشته باشد و آثاری از فیلمسازان پیش از انقلاب و هنرمندانی دیگر در کنار فیلمهای خارجی در این دوره حضور داشت.
پیشنهاد انتشار نخستین بولتن جشنواره فجر
مرحوم بهرام ریپور که میدانست من مسئول بخش سیاسی روزنامه کیهان هستم، پیشنهاد انتشار بولتن جشنواره را به من ارائه کرد و گفت: «فکر کردیم جز تو کسی نمیتواند این کار را انجام دهد.» من آن زمان علاوه بر فعالیت در حوزه سینما، روزنامهنگار و منتقد هم بودم و چون علاقه داشتم جشنواره فیلم فجر پا بگیرد، گفتم هر کاری بتوانم، انجام میدهم. اما در آغاز کار دیدم چاپخانهها مشکلات فراوانی دارند و چاپ و انتشار بولتن برایشان مقدور نیست، ضمن اینکه فارغ از نبود امکانات هزینه بالایی هم برای چاپ بولتن طلب کردند که قابل پرداخت از جانب جشنواره نبود.
درنتیجه سعی کردم از دوستان روزنامه کیهان کمک بگیرم. یادم آمد کتاب هفته در زمان آقای شاملو با قطع کتاب اما در روزنامه چاپ میشد و فکر کردم شاید بتوانیم بولتنی منتشر کنیم که دارای قطع صفحات مجله با ویژگیهای متفاوتی باشد. اما به واسطه قطع بسیار بزرگ روزنامه کیهان، تا خوردن صفحات، برش و سنجاق کردن مجله کار چندان سادهای نبود. به همین دلیل دست به دامن دوستان فنی قدیمی روزنامه کیهان شدم که افراد بسیار تیزهوشی بودند و تجربه کتاب هفته را هم داشتند. تقریبا در مدت یکی دو روز دوستان تستهای لازم را انجام دادند و با توجه به تجربه بالای خود خیال من را راحت کردند. سپس ما کار تحریریه را آغاز کردیم و در دوره نخست جشنواره فیلم فجر بولتن این رویداد را در چهار شماره به صورت یک روز در میان منتشر کردیم که سنجاق هم شده بود و تیراژ بسیار بالایی هم داشت.
این اتفاق باعث شد بتوانیم هزینه بولتن را از خود نشریه برگردانیم. فکر میکنم سود اندکی هم برای جشنواره داشت و مردم از جشنواره و بولتن بسیار استقبال کردند. حتی ما با وجود برگزاری جشنواره در تهران، بولتن را به برخی از شهرهای بزرگ کشور از طریق سیستم توزیع روزنامه کیهان ارسال کردیم.
اتفاقی نو در بولتن چهارمین جشنواره فیلم فجر
این تجربه باعث شد تا در دورههای دوم، سوم و چهارم جشنواره فیلم فجر مدیریت انتشار و چاپ بولتن جشنواره را به من بسپارند. ما آن زمان اسم خیلی نمیگذاشتیم و بیشتر از عنوان گروه مطبوعاتی سلمان استفاده میکردیم.
ضمن اینکه بولتن دوره چهارم جشنواره فیلم فجر، یکی از پربارترین نشریات این رویداد سینمایی شد، چون فارغ از اعلام اسامی فیلمها به سبک متداول و گفتوگو با داوران، گفتوگوییهایی با آیتالله خامنهای، ریاستجمهوری وقت، آیتالله هاشمی رفسنجانی، مهندس موسوی، نخستوزیر وقت، برخی از نمایندگان و معاونان وزرا در این نشریه منتشر شد و برای نخستین بار مسئولان تراز اول کشور درباره سینما و نگاه خود به این حوزه صحبت کردند. به همین دلیل کاتالوگ این دوره جشنواره که به همراه کتابی درباره سینما منتشر شد، مجموعه ویژه و ماندگاری شد که شاید اگر من مسئول بخش سیاسی روزنامه کیهان نبودم، دسترسی به این بزرگواران بهسادگی صورت نمیگرفت.
خاطرهای دیگر از جشنواره فیلم فجر
به خاطر دارم در دورهای از جشنواره فیلم فجر که آقایان فخرالدین انوار و سیدمحمد بهشتی حضور داشتند، قرار شد من بولتنی را برای جشنواره تهیه و منتشر کنم. اینبار سعی کردم از امکانات کیهان ورزشی استفاده کرده و در قطع آن نشریه روزانه جشنواره را منتشر کنم که حرفهایتر هم باشد. در این دوره از آقای نجفی، کارتونیست معروف که به حوزه سینما هم علاقهمند بود، درخواست کردم با محسن مخملباف گفتوگویی داشته باشد. آن زمان آقای مخملباف نگاه تندی به سینما داشت و هر از گاهی همکاران ما را با نگاه خود مینواخت. یکی از سوالاتی که به آقای نجفی گفتم در این مصاحبه از او بپرسد، این بود که «سینمای اسلامی یعنی چه؟ شما که نویسنده و فیلمساز هستید، بفرمایید سینمای اسلامی چیست.»
وقتی آقای نجفی مصاحبه را برای من آورد، تیتر زدم «آقای مخملباف سینمای اسلامی یعنی چه» و در جلوی آن به جای علامت سوال، علامت تعجب یا تاکید گذاشتم. آن دوران شرایط به نحوی بود که در حوزه هنری سعی میکردند با معاونت سینمایی کشتی بگیرند و آقای مخملباف جماعت بسیاری را نمایندگی میکرد.
یک روز من مشغول تماشای فیلمی در جشنواره بودم که از طرف آقای انوار صدایم زدند و وقتی مراجعه کردم، دیدم نسخه بولتن با تیتر «آقای مخملباف سینمای اسلامی یعنی چه!» منتشر شده است و دوستان بیشتر به علامت تعجب مقابل تیتر توجه کرده بودند و برایشان سوال شده بود که چرا چنین کردهام و ممکن است این بنده خدا فردا دلگیر شود و… اما من توضیح دادم که این علامت دو معنی دارد و معنای تاکید هم میدهد، به همین جهت آقای مخملباف که خود دست به قلم است، برداشت تعجب را نمیکند و نگرانی از این دست وجود ندارد. آقای انوار معتقد بودند در جشنواره فیلم فجر همه گروهها با هر سلیقهای، باید کنار هم کار کنند و نگران بودند این حرکت به وحدت جشنواره لطمه بزند. درنهایت مشکلی پیش نیامد و آقای مخملباف هم هیچوقت به این موضوع اعتراضی نکرد.