یکشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۳
22:47 | | فجر 39

جشنواره در آینه قرن | سیدمحمد بهشتی: اجازه ندادم جایزه‌های فجر هیچ‌وقت سفارشی شود

جشنواره در آینه قرن | سیدمحمد بهشتی: اجازه ندادم جایزه‌های فجر هیچ‌وقت سفارشی شود

سیدمحمد بهشتی از دوره سوم تا دوازدهم دبیر جشنواره فیلم فجر بود. او بیش از هر دبیر دیگری مسئولیت جشنواره فجر را برعهده داشت و بر همین اساس نقش او در شکل‌دهی به این رویداد پررنگ است.
بهشتی تاکید دارد در دوره مدیریت او نظارت مدیریتی بر داوری‌ها صورت نگرفته است و هر موردی این‌چنینی که به نظر می‌رسید، او تلاش کرده مانع شود و بر همین اساس از نتیجه داوری‌های دوره مدیریت خود دفاع می‌کند.
او در گفت‌و‌گویی درباره مهم‌ترین اتفاقاتی که در دوره دبیری او در جشنواره فجر رخ داده، سخن گفت.

بحثمان را از اولین دوره دبیری شما شروع کنیم، یعنی سال ۱۳۶۳ و جشنواره سوم. یکی از اتفاقهای مهم در آن دوره اضافه شدن بخش فیلم‌سازان اول بود. تعداد فیلم اولی‌ها و ورود نیروهای تازه‌نفس به سینما شما را مجاب به قرار دادن این بخش در جشنواره کرده بود؟ 
در آن سال‌ها شاهد حضور نسل جدید فیلم‌سازان بودیم و آثار این کارگردانان فرصت حضور در رویدادهای مختلف از جمله جشنواره فیلم فجر را پیدا کرد. تعداد زیادی از فیلم‌سازان در آن سال اولین فیلمشان را ساختند؛ فیلم‌سازانی مثل آقای کیومرث پوراحمد، آقای عیاری، آقای جعفری جوزانی و خیلی‌های دیگر… ما یک‌باره با یک نسل تازه مواجه شده بودیم و همین موضوع فرصتی را ایجاد می‌کرد تا برای بهتر دیده شدن آثار این گروه بخشی را به عنوان فیلم‌های اول در نظر بگیریم.

در دوره چهارم جشنواره بخش آماتور از بخش حرفه‌ای جدا شد و هم‌چنین بخش فیلم کودک و نوجوان در جشنواره دیده شد. آیا می‌توان این‌طور گفت که در این دوره دیگر سینمای بعد از انقلاب به نوعی جایگاه خود را یافته بود؟ 
هرم جمعیتی کشور در آن سال نشان از آن داشت که ما جزو جوان‌ترین کشورهای دنیا هستیم و درنتیجه شاهد حضور پررنگ کودکان و نوجوانان در جامعه بودیم. به همین دلیل فکر کردیم خوب است که آن‌ها نیز مخاطب سینما باشند. پیرو این نگاه تلاش‌هایی صورت گرفت تا فیلم کودک و با مخاطب کودک ساخته شود. طی سال روی این موضوع کار می‌شد و درنهایت فیلم‌ها در جشنواره حضور پیدا می‌کردند. یادم می‌آید همان سال‌ها فیلم «شهر موش‌ها» یا فیلم‌های دیگر ساخته شدند. خود آقای پوراحمد هم آثاری برای مخاطب کودک می‌ساخت. درنهایت تعداد این آثار که بالاتر رفت، فکر کردیم خوب است در جشنواره بخشی برای فیلم‌های کودکان و نوجوانان داشته باشیم که دیگر آن اثر با یک فیلم بلند داستانی عادی مقایسه نشود، بلکه در یک ژانر جداگانه مورد بررسی قرار گیرد. برای اولین بار هم در سال ۶۴ بخش سینمای کودک ایجاد شد و بعد از یکی دو سال هم خودش تبدیل به جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان شد. در واقع وقتی تعداد این فیلم‌ها زیاد شد، خودش تبدیل به یک جشنواره مستقل شد.
اصولا جشنواره فجر مانند ویترین سینمای ایران است. سوال این است که در ویترین چه چیزهایی را قرار می‌دهند؟ پاسخ واضح است آن چیز که در خود مغازه هم وجود داشته باشد. در واقع در جشنواره فجر قرار بود کارنامه سینمای ایران عرضه شود و از سوی دیگر، به بهتر دیده شدن آن  کمک ‌شود. به همین دلیل هر حرکت جدیدی که در سینما اتفاق می‌افتاد، انعکاسش در جشنواره فیلم این بود که بخش یا روزنه تازه‌ای در جشنواره ایجاد شود. این اتفاق هم فقط مختص اضافه شدن بخش سینمای کودک و نوجوان نبود. همان سال‌ها تلاش زیادی می‌شد تا در سینمای ما در بخش طراحی گرافیک، پوستر، پلاکارد از گرافیست‌های هنرمند و قدرتمند استفاده شود تا این بخش تقویت شود و کارهای ارزشمندی به یادگار بمانند. در همین راستا ما بخش گرافیک را در مسابقه گذاشتیم. یا برای مثال، به بخش عکاسی سینما توجه ویژه‌تری شد و عملا جایزه بهترین عکس فیلم هم به وجود آمد. منظور من این است که به خیلی از این بخش‌ها اول در سینما به صورت جدی پرداخته شد و بعدها در جشنواره به نحوی که تناسبی با موضوع داشته باشد، پنجره‌ای رو به آن باز شد. این نگاه هم به صورت اهدای یک جایزه یا اضافه شدن یک بخش ویژه در جشنواره تثبیت شد. 
پیشنهاد اضافه شدن جایزه یا یک بخش در جشنواره از سمت خودتان به عنوان دبیر داده می‌شد، یا در شورای سیاست‌گذاری تصمیم‌ها نهایی می‌شد؟
ما در آن دوره هیچ کاری نمی‌کردیم که نظر جمعمان نباشد. هیچ‌کس شخصی تصمیم نمی‌گرفت. نه‌فقط درباره این موضوع، بلکه در هر موضوعی بین مدیرانی که در سینما حضور داشتند، اجماع وجود داشت.

پنجمین دوره جشنواره دارای ویژگی منحصربه‌فردی است. برای اولین بار تعداد قابل توجهی از دو نسل از فیلم‌سازان قبل از انقلاب مانند تقوایی، مهرجویی، کیارستمی و چند نفر دیگر در کنار فیلم‌سازانی مثل حاتمی‌کیا، ملاقلی‌پور، عیاری، جعفری جوزانی و درخشنده حضور داشتند و آثارشان داوری شد. توجه به هر یک از مجموعه آثار این گروه‌ها می‌توانست رویکرد و نگاه کلی جشنواره را تعریف کند. در واقع با توجه به این‌که آن سال جایزه فیلم برگزیده  به رسول ملاقلی‌پور تعلق گرفت و جایزه ویژه هیئت داوران به «خانه دوست کجاست؟» عباس کیارستمی اهدا شد و از سوی دیگر، لوح زرین فیلمنامه به آقای جعفری جوزانی رسید و جایزه بازیگری مرد را هم سعید پورصمیمی برای بازی در «ناخدا خورشید» از آن خودش کرد، به نوعی رویکرد تقسیم جوایز دیده می‌شود. مسئله اهدای جوایز چطور مدیریت شد؟ شاید بتوانیم بگوییم بخش بیشتر جوایز به نسل بعد انقلاب تعلق گرفت، موافقید؟ 
البته مسئله‌ای که در بخش اول صحبتتان به آن اشاره کردید، در سالهای قبل هم اتفاق می‌افتاد. مثلا «کمال‌الملک» فیلم مرحوم علی حاتمی که در دوره سوم جشنواره حضور داشت، در کنار آثار دیگر کارگردانان قرار گرفته بود.

در دوره پنجم این اتفاق بیشتر به چشم می‌آید…
دلیل این موضوع این است که در آن مقطع، چهار سال از شروع و برگزاری جشنواره فجر گذشته بود؛ چهار سال از زمانی که یک حرکت تازه در سینما شروع شده بود. آن زمان ما شاهد فراوان‌تر شدن تولید فیلم‌ها، بلوغ فیلم‌سازها و تنوع آثارشان بودیم. طبیعی بود که همه این اتفاق‌ها بعد از چهار دوره برگزاری در دوره پنجم خودش را آشکار ‌کند.
اما درباره بخش دوم سوالتان و مسئله جایزه‌ها و توجه به یک نسل از فیلم‌سازان باید بگویم، در هر دوره‌ای برخی از دوستان مطبوعاتی و کسانی که در رسانه‌ها هستند، گاهی با شیطنت‌هایی این‌طور وانمود می‌کردند که مدیران سینمایی جایزه می‌دادند و پیکان انتقاد هم به سوی آن‌ها بود. در صورتی که مدیران سینمایی هیچ‌وقت دخالتی در جایزه دادن نداشتند.
 
البته منظور من اصلاً این نبود که شخصی خاص یا شما به عنوان دبیر جشنواره روی جوایزی که در آن دوره داده شد، اعمال نظر داشتید. منظور من رأی جمعی بود که بیشتر به سمت فیلم‌سازان بعد از انقلاب بود.
هیئت داوران مستقل از مدیریت سینمایی برنده‌ها را انتخاب می‌کردند و در آن دوره هم آن افراد را مستحق دریافت جایزه دیدند. البته گاهی هم اتفاق می‌افتاد که نظر هیئت داوران با نظر مدیران سینمایی مغایر باشد. اما باز هم درنهایت نظر هیئت داوران بود که باید اجرا می‌شد و بر اساس آن جایزه به برگزیده‌ها تعلق می‌گرفت. نکته دیگر این‌که وقتی شما به آن سال‌ها نگاه کنید و شرایط را با قبل از انقلاب مقایسه می‌کنید، متوجه می‌شوید که فیلم‌سازهای ما مثل مرحوم حاتمی، آقای مهرجویی و آقای بیضایی که بعد از انقلاب فیلم ساختند و در جشنواره هم شرکت کردند، قبل از انقلاب در متن سینمای تجاری ایران حضور نداشتند و عمدتاً در بخش فیلم‌های فرهنگی که شاید مواقعی هم به حاشیه رانده می‌شد فعالیت می‌کردند. متن سینما فیلمفارسی بود و بازیگران و کارگردان‌های دیگری حضور داشتند. این دوستان فیلم‌ساز که دارای فکر و اندیشه بودند، مانند فیلمفارسی‌سازان چندان عرصه‌ای برای عرض اندام پیدا نمی‌کردند، هرچند حیات پراهمیتی داشتند. این سینماگران، اما در سال‌های بعد از انقلاب بیشتر به متن سینما آمدند و موقعیتشان عوض شد و در شرایط ویژه‌ای قرار گرفتند. همان‌طور که نسل جدید در متن قرار گرفته بود، این نسل هم در کنار آن‌ها به فعالیت مشغول بودند. وقتی این دو گروه در تراز همدیگر قرار داشتند، با یکدیگر مقایسه می‌شدند. یک دوره نسل جدیدتر برنده می‌شدند، در دوره دیگر فیلم‌سازان نسل قدیم. همه کسانی که در سینما فعالیت می‌کنند، علاقه‌مندند که برنده جایزه شوند. طبیعی است وقتی هم جایزه را نمیبرند، اعتراض کنند، چراکه فکر می‌کنند حقشان به نوعی ضایع شده است. این نکته به عنوان یک قاعده کلی وجود دارد و مختص یک دوره خاص از جشنواره نیست. من به عنوان کسی که ۱۰ دوره مسئول برگزاری جشنواره بودم، با قاطعیت می‌گویم هیچ دوره‌ای اعمال نظری راجع به نتیجه‌گیری‌ای که داوران درباره فیلم‌ها و جایزه‌ها داشتند، نداشتیم؛ نه من و نه مدیران دیگر سینمایی. من این اجازه را نمی‌دادم که چنین اتفاقی بیفتد. برای اولین بار است که این موضوع را بازگو می‌کنم، یادم می‌آید در همه این سال‌ها فقط یک بار یکی از مدیران سینمایی سعی کرد یک اعمال نظری کند و من سه روز قهر کردم و به دفتر جشنواره نرفتم. 

یادتان می‌آید این اتفاق در کدام دوره افتاد؟
 دوره‌اش را یادم نمی‌آید، ولی در یکی از همان سال‌هایی بود که من دبیر جشنواره بودم و دقیقا در روزهایی که جشنواره برگزار می‌شد، به دلیل این‌که یکی از مدیران می‌خواست اعمال نظر کند، جشنواره را ترک کردم. چون به این قضیه به‌شدت اعتراض داشتم. نظر من این بود که وقتی ما هیئت داوران انتخاب کردیم، آن‌ها باید مستقل عمل کنند و استقلال رأیشان هم حفظ شود. من بارها و بارها روی این قضیه تاکید کردم که داوران در آن دوره از برگزاری جشنواره که من به عنوان دبیر حضور داشتم، همیشه استقلال رأیشان را داشته‌اند، اما متاسفانه کسانی که نمی‌خواهند بشنوند، نمی‌شنوند و کاری هم نمی‌شود کرد.
ضمن این‌که در همان دوره‌ای که می‌گویید آقای پورصمیمی جایزه گرفته، به این دلیل بود که بازی درخشانی انجام داده بودند. آقای پورصمیمی در «ناخدا خورشید» واقعا بازی خیره‌کننده‌ای داشتند و طبیعی بود که جایزه بگیرند.

در واقع تاکید شما روی استقلال رأیی بود که هیئت داوران در آن دوران داشتند و نظرشان هم از هیچ فیلتری رد نمیشد. درست است؟
دقیقا. نکته مهم دیگری که در این میان وجود دارد و باید به آن توجه شود، این است که اساسا داوری کردن حالا چه به شکل هیئت داوران باشد، یا صورت دیگر، موقعیتی بسیار خطیر است. اولین کسی که داور آن را در معرض داوری قرار می‌دهد، خودش است؛ این‌که چقدر در داوری انصاف به خرج داده است، اولین نکته‌ای است که هر داور از خودش می‌پرسد. یک داور اگر ناعادلانه داوری کند، به نوعی مورد مواخذه دیگران قرار می‌گیرد و باید مراقب این موضوع باشد که عدل و انصاف را رعایت کرده باشد. پس حتما در آن شرایط بازیگران، کارگردانان و سایر عواملی که برنده جایزه شدند، جزو بهترین‌ها بودند که داوران آن‌ها را از میان دیگران برگزیدند. البته ممکن است در هر دوره‌ای هیئت داوران یک جایی در یک مورد به‌خصوص اشتباه کرده باشند، بالاخره آن‌ها هم آدمیزادند و جای خطا برایشان وجود دارد. در این دموکراسی که وجود دارد، گاهی ترامپ هم از آن بیرون می‌آید.

در دوره ششم جشنواره برای دومین سال بخش مواد تبلیغی و پوستر در جشنواره حضور داشت. اهمیت وارد کردن این بخش به جشنواره در آن سال‌ها چه بود؟ 
همان‌طور که گفتم، هر سر فصل جدیدی که ما موفق می‌شدیم در آن سال به شکل جدی‌تر در سینما به آن بپردازیم و آن را ترویج کنیم، در جشنواره نیز پنجرهای رو به آن باز می‌کردیم تا بیشتر دیده شود. برای مثال، در بسیاری از فیلم‌های پیش از انقلاب در سینما عکاسی فیلم وجود داشت، برای فیلم‌ها پلاکارد درست می‌شد، اما شاید هیچ‌وقت این موارد به آن شکل دیده نمی‌شدند و مورد ارزیابی قرار نمی‌گرفتند. جشنواره در واقع بستری بود که بخش گرافیک، عکس یا موسیقی فیلم به شکل تخصصی مورد ارزیابی قرار بگیرد. از زمانی که این سرفصل‌ها به شکل جدی در سینما باز شد، ارزیابی درباره‌شان هم در جشنواره فجر صورت ‌گرفت.

در ششمین دوره به دلیل اختلاف حوزه هنری و بنیاد فارابی، هیچ فیلمی از حوزه به بخش مسابقه جشنواره نیامد.‌ در آن زمان ارتباط میان این دو نهاد مهم سینمایی چطور بود و چرا این اتفاق افتاد؟
برخـی مسـائل کـه از سـوی حـوزه هنـری رخ مـی داد بـه دلیـل جایگاهـی بـود کـه ایـن نهـاد بـرای خـود قائـل بود، یعنــی به عنوان مثال حاضــر نبــود مســیر عادی را کـه همـه بـرای فیلم سـازی طـی می کردنـد، بـرود و خـودش را دارای ایـن حــق می دیــد کــه بدون کســب مجوز از ارشــاد فیلم بســازد و نیازی بــه پروانه نمایش نداشــته باشــد. در واقــع خـودش را مسـتقل می دیـد. البته ما خیلی ســعی می کردیــم بـا مذاکــره و گفت وگـو بـه تعادلــی دربـاره مسـائل مختلـف برســیم و خیلـی از مواقـع اگـر مشـکلی هـم بود حـل می شـد و ادامـه دار نبود، امــا گاهــی اوقــات هـم پیـش می آمـد کـه ایـن بحـث و گفت وگوهـا بـرای آن هـا راضی کننـده نبـود و ایـن رضایـت نداشـتن را بـه نحـوی نشـان می دادنـد. مثا یکـی از انحـا ایـن بـود که فیلـم را برای جشـنواره ندهنـد. الان دربـاره آن دوره ای کـه می گوییـد، حضـور ذهـن نـدارم، امـا بـه احتمـال زیـاد یکـی از دلایلـش ایـن موضوعـی بـود کـه گفتم.

در دوره ششم دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم برای اولین بار در بخش جنبی جشنواره فجر جایزه داد. این ورود را چطور ارزیابی می‌کردید و آیا معتقدید این موضوع موفقیتی برای سینمایی که در فضای بازتعریف و شناخت خود قرار داشت، به حساب می‌آمد؟ 
ما با خیلی از نهادها این صحبت را داشتیم که می‌شود آن‌ها بیایند و فیلم‌های سینما را ببینند. حرف ما با آن‌ها این بود که اگر مثلا شما نظری درباره فیلم و موضوعاتشان دارید که می‌خواهید سینما به آن موضوعات نزدیک شود، از آن‌جایی که بخش قابل توجهی از همه فیلم‌هایی که در طول یک سال ساخته می‌شوند، در جشنواره به نمایش درمی‌آیند، شما نیز می‌توانید آن‌ها را تماشا کنید و داورهایی از سمت خودتان انتخاب کنید تا از منظر خودتان به فیلم برگزیده جایزه دهند. این را ما فقط به حوزه علمیه یا نهاد دیگری نمی‌گفتیم، مثلا به آموزش و پرورش هم پیشنهاد می‌دادیم. این‌که مثلا نهادی به یک فیلم توجه کند، برای خود سینماگران هم دارای ارزش بود و شاید اساسا باعث تشویق برخی از فیلم‌سازان می‌شد تا نظر به‌خصوصی را در آثار بعدی‌شان تامین کنند.

فکر می‌کنم این اتفاق در آن زمان مثل برگزاری بخش تجلی اراده ملی است که حالا در جشنواره وجود دارد. درست است؟
 من سال‌هاست از فضای سینما و جشنواره فاصله گرفتم و جزئیات این بخش را نمی‌دانم. اما احتمالا همین‌طور است که می‌گویید. این اتفاق با تشویق خود ما افتاد و خیلی هم خوب بود. به عقیده من این مسئله خیلی بهتر از این بود که مثلا حوزه علمیه یا دفتر تبلیغات اسلامی در قم خودش بودجه بگذارد و فیلم بسازد. کار آن‌ها طبیعتا فیلم‌سازی نبود و نهادی که کارش فیلم‌سازی نیست، وقتی وارد این عرصه می‌شود، می‌خواهد کاستی‌ها و ناواردی‌های خودش را با پول جبران کند. این موضوع اثر سوء فوق‌العاده زیادی بر صنعت و اقتصاد سینما دارد. هم‌چنان‌که همین الان هم می‌بینیم، نهادهایی وجود دارند که هزینه تولید فیلم‌ها را بسیار افزایش دادند، اما تولید این فیلم‌ها اصلا به صلاح جامعه نیست. 

سیمرغ در دوره هفتم وارد جشنواره شد و به عنوان مهم‌ترین نماد این جشنواره هم‌چنان مورد توجه است. سیمرغ فعلی چطور به این شکل و شمایل رسید؟ 
بنا به سنتی که جشنواره‌ها در دنیا دارند، در کشور ما هم بنا شد تا تعریفی در این زمینه صورت گیرد. اگر بنا باشد نماد یا سمبلی را که وجه نمادین دارد و از طرفی ریشه در فرهنگ ما دارد، انتخاب کنیم، یکی از بارزترین نمونه‌هایش نماد سیمرغ است که هم آن را در منظومه‌ای مانند شاهنامه داریم که یک جایگاه ملی بسیار رفیع دارد و هم در منطق‌الطیر عطار، که جایگاهش به لحاظ معنوی بالاست. به همین دلیل انتخاب سیمرغ به عقیده من انتخاب بسیار مناسبی بود که توانستیم انجام دهیم. اما حالا این‌که این سیمرغ به چه شکل و شمایلی آشکار شد، هنر هنرمندان گرافیست ما بود که زحمت کشیدند و این جایزه را در آن زمان به این شکل و شمایل ساختند.

خاطرتان هست پیشنهاد ساخت سیمرغ مشخصا از سمت چه کسی داده شد؟
فکر می‌کنم آقای قادری، یکی از کارمندان بخش فرهنگی فارابی، این پیشنهاد را دادند و همه هم استقبال کردند. ایشان خیلی سال است که در سینما نیستند و آن زمان در بنیاد فارابی مشغول به کار بودند. همه مدیران سینمایی در آن زمان از این پیشنهاد استقبال کردند. همان‌طور که گفتم، ما در سینما در آن سال‌ها هیچ کاری را بدون اجماع انجام نمی‌دادیم و برای به ثمر رسیدن یک اتفاق همه باید در مورد آن به اتفاق نظر می‌رسیدیم.

در جشنواره هشتم شما با تجمع فیلم‌سازان بسیار مهم آن زمان مواجه بودید،؛ حاتمی با «مادر»، کیمیایی با «دندان مار»، مهرجویی با «هامون»،‌ تقوایی با «ای ایران» و کیارستمی با «کلوزآپ» در جشنواره بودند. علاوه بر این‌که حاتمی‌کیا، ملاقلی‌پور و بنی‌اعتماد و … هم فیلم داشتند. آن دوره از چیدن داوران تا اهدای جوایز چطور گذشت؟ چقدر مجبور بودید مراعات کنید؟ 
واقعیت این است که مسائلی را که مربوط به نکات جاری زمان برگزاری دورههای مختلف جشنواره در آن سالها بوده، به شکل جزئی به خاطر ندارم. شاید اگر بخواهم واقعیت را مطرح کنم، باید بگویم من فرقی بین جشنواره هشتم تا دهم یادم نمی‌آید. اما به طور کلی می‌توانم بگویم مسیر سینمای ایران در آن سال‌ها یعنی از دوره سوم جشنواره که «گل‌های داوودی» برنده بهترین فیلم می‌شود، تا آن سال که فیلمی مثل «هامون» مطرح می‌شود، حکایت از این دارد که یک‌باره سینمای ایران یک خیز بلندی برداشته است. در واقع شما فیلم‌های فراوان و ارزشمند زیادی که همه‌شان جایگاه قابل توجهی را در سینما دارند، شاهد هستید. آن زمان به طور موثر و متوسط در سینمای ایران حدود ۵۵ فیلم ساخته می‌شد. از بین این ۵۵ فیلم ۱۰ فیلم مورد توجه بود و این نشان‌دهنده آن است که اتفاق بسیار خوبی در سینما می‌افتاد. 

استقبال مردم و مخاطبان عام از فیلم‌های جشنواره چطور بود؟ شور و حال برگزاری جشنواره در آن سال‌ها هم‌چنان به عنوان خاطره بازگو می‌شود.
یادم می‌آید مردم زمان جشنواره می‌آمدند و در سالن‌هایی که بلیت سینما را پیش‌فروش می‌کردند، از شب قبل صف می‌بستند. این نکته را در نظر بگیرید که جشنواره در بهمن‌ماه و اوج سرما برگزار می‌شود. بااین‌حال علاقه‌مندان و مخاطبان سینما از شب قبل تا صبح در صف می‌ایستادند تا بتوانند بلیت فیلم دل‌خواهشان را خریداری کنند. این قضیه را باز کنار این موضوع قرار دهید که در آن سال‌ها یعنی بین سال‌های ۶۵ تا ۶۷ عملیات نظامی در جبهه‌های جنوب نیز دقیقا در همین زمان بود. یعنی در شهر تهران شاهد به صدا درآمدن آژیر قرمز بودیم که ممکن بود هشدار بمباران را بدهد، اما مردم در صف سینما می‌خواستند فیلم‌های جشنواره را ببینند. می‌خواهم بگویم این شور و هیجان برای جشنواره وجود داشت. حتی یادم می‌آید یک شب من از دفتر جشنواره حدود ساعت ۱۲ شب بیرون آمده بودم و می‌خواستم به خانه بروم. سینما فرهنگ جزو سینماهایی بود که بلیت پیش‌فروش می‌کرد. من دیدم دم سینما فرهنگ شلوغ است و مردم برای خرید بلیت در صف‌ ایستاده‌اند، عمدتا هم جوانان بودند. از یکی دو نفر از آن‌ها سوال کردم که این وقت شب این‌جا چه کار می‌کنید؟ گفتند ما برای بلیت جشنواره این‌جا صف بسته‌ایم. گفتم الان که بلیت نمی‌فروشند و فردا صبح شروع می‌شود. آن‌ها گفتند ما برای این صف بستیم که صبح اول وقت بلیت بگیریم. به آن‌ها گفتم می‌شود از شما خواهش کنم لیست کسانی را که الان این‌جا در صف ایستاده‌اند، بنویسید و بدهید من امضا کنم تا فردا صبح بگویم برای افراد این لیست بلیت کنار بگذارند و الان هم در این سرما در صف نایستید. اما آن‌ها قبول نکردند و گفتند نه، ما می‌خواهیم همین لذت در صف ایستادن را تجربه کنیم.

در دوره دهم جشنواره برای اولین بار رخشان بنی‌اعتماد جایزه سیمرغ کارگردانی را گرفت. نگاه شما به این موضوع و حضور و مورد توجه قرار گرفتن یک کارگردان زن در آن زمان چه بود؟ 
در آن دوران به‌تدریج فیلم‌سازهای مختلف می‌آمدند و در سینما حضور پیدا می‌کردند. خانم بنی‌اعتماد هم با فیلم «خارج از محدوده» در سینما شروع کردند. این دوستان فیلم‌سازان نسل جدیدی بودند که وارد سینما می‌شدند. خیلی وقت‌ها اولین فیلمشان موفقیت کسب می‌کرد و در ادامه هم مورد توجه قرار می‌گرفتند. همه این‌ها نشان می‌داد که سینمای ما به سمت نو و تازه شدن می‌رود و خون تازه‌ای در رگ‌های آن پیدا می‌شود. نکته دیگر که ما در آن زمان دنبال می‌کردیم، این بود که حضور بانوان در سینما باید تبدیل به یک امر عادی شود، ‌آن هم نه‌فقط در حوزه بازیگری، بلکه در همه حوزه‌ها؛ چه کارگردانی، تهیه‌کنندگی مونتاژ و هر رشته دیگر. بانوان در خیلی از حوزه‌ها حضور چشم‌گیر و موفقی داشتند، اما برای ما مهم این بود که این قضیه عادی شود و برای مثال حضور یک کارگردان یا بازیگر زن تفاوتی با حضور یک بازیگر یا کارگردان مرد نداشته باشد.

در واقع منظورتان این است که می‌خواستید آن نگاه جنسیتی از بین برود؟
 بله، دقیقا برای ما مهم بود که این اتفاق بیفتد. به‌خصوص در قیاس با سینمای قبل از انقلاب که اساسا زن در آن جایگاه خیلی متفاوتی داشت و ما دوست داشتیم این فاصله حفظ شود. نمونه‌اش هم حضور خانم درخشنده و خانم بنی‌اعتماد در آن سال‌ها بود و بعد از آن هم که در سال‌های اخیر کارگردان‌های زن دیگری قدم در سینما گذاشتند و موفقیت‌های زیادی کسب کردند.

در دوره یازدهم سینمایی به اهالی رسانه اختصاص یافت.‌ چطور ضرورت آن را حس کردید؟
 
موضوع دیگری که تلاش می‌کردیم در سینما اتفاق بیفتد، این بود که سینمای ما از پشتیبانی رسانه‌ای برخوردار شود. این قضیه شامل دو نکته می‌شد؛ اول این‌که یا باید شاهد تعدد رسانه‌های تخصصی در حوزه سینما بودیم، یا این‌که رسانه‌های مختلف سرویس‌های سینمایی راه بیندازند. اثر این اتفاق این بود که تعداد دست‌اندرکاران کار رسانه زیاد شد. وقتی هم که این اتفاق افتاد، ما باید جواب‌گوی آن‌ها می‌بودیم. یکی از راه‌های جواب این بود که آن‌ها باید از میان مردم عادی بیرون بیایند، بهترین راهش هم این بود که سینمای اختصاصی برای آن‌ها داشته باشیم. بخش جدیدی را برایشان ایجاد کنیم که آن‌ها نیز با فراغ بال بیشتر و در جمعی که با هم همکار هستند، فیلم‌ها را ببینند و با همدیگر گپ و گفت داشته باشند، مصاحبه مطبوعاتی برگزار کنند و با دست‌اندرکاران سینما نیز به ارتباط بیشتری برسند. در واقع همین نکته هم باعث باز شدن باب تازه‌ای بین اهالی سینما و رسانه‌ها شد.

در دوره یازدهم برگزاری جشنواره، علی لاریجانی جایگزین آقای خاتمی شد. شرایط برگزاری جشنواره فجر برای شما چقدر عوض شد؟
این تغییر خیلی قابل توجه نبود و برای ما تغییر رویکرد جدیدی را به همراه نداشت. ما همان مسیر را می‌رفتیم. برای ایشان هم کاملا توضیح دادیم و کارهایی را که انجام می‌دادیم، تشریح کردیم. ‌ایشان همکاری می‌کردند و ما نیز به کارمان ادامه می‌دادیم. در واقع این‌طور نبود که ما وجود این تغییر را احساس کنیم.

نژلا پیکانیان – فجرنامه

متاسفانه مرورگر فعلی شما قدیمی بوده و پشتیبانی نمی‌شود!

لطفا از مرورگرهای بروز نظیر Google Chrome و Mozilla Firefox استفاده نمایید.