هارون یشایایی را سینماگران به عنوان تهیهکننده کاربلدی میشناسند که تجربه تولید و ساخت فیلمهای شاخص و مطرح سینمای ایران را در کارنامهاش دارد. تهیهکننده اهل فرهنگ و صاحب اندیشهای که در رشته فلسفه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران تحصیل کرده و شاید ردپای این تحصیلات را بتوان در حضور او به عنوان تهیهکننده در برخی از فیلمهای داریوش مهرجویی پیدا کرد. او تهیهکننده بسیاری از آثار ارزشمند تاریخ سینمای ایران بوده و با فیلمسازان بزرگی کار کرده؛ ناصر تقوایی در «ای ایران» و «ناخدا خورشید»، مهرجویی در «هامون» و «اجارهنشینها»، احمدرضا درویش در «کیمیا»، مسعود جعفری جوزانی در «در مسیر تندباد» و با علیرضا داودنژاد در «جایزه». این تهیهکننده پیشکسوت، خوشاخلاق و خوشصحبت در سال ۱۳۸۷ در بیستوهشتمین جشنواره فیلم فجر جایزه بهترین تهیهکننده بعد از انقلاب اسلامی را دریافت کرد؛ جایزهای که میگوید برایش ارزش زیادی دارد، چراکه احساس میکند فارغ از یهودی بودنش و موضعگیری سیاسی و اعتقادی به او داده شده است. یشایایی در گفتوگو با نشریه مجازی سیونهمین جشنواره فیلم فجر از تجربیاتش در سالهای تهیهکنندگی در سینما و دورانی که فیلمهایش در جشنوارههای مختلف حضور داشته، گفته است.
آقای یشایایی، با توجه به تجربهای که از سالها نمایش فیلمهایتان در جشنواره فجر دارید، ارزیابی شما این است که این جشنواره سلیقه خاصی را در انتخاب و برگزیده کردن فیلمها دنبال میکند؟
اگر روند برگزاری جشنواره را از اولین دوره تا کنون بررسی کنیم، باید بگویم اینطور نبوده که همواره یک سلیقه خاص در این رویداد حاکم باشد. با تغییر هیئت داوران و مدیریت سینما در بخشهای مختلف دیدگاهها نیز تغییر میکرده و اساساً یک بینش خاص در همه ادوار وجود نداشته است. برای نمونه، باید بگویم همه فیلمهایی که من به عنوان تهیهکننده در آنها حضور داشتم، یک پیشینه فکری داشتند. وجود این نکته در آثار باعث میشد که هیئت داوران آنها را انتخاب کنند. مثلا «اجارهنشینها» راجع به مسئله سکونت در تهران و اجاره بها و مسائل مالیای بود که به این قضیه مربوط میشد. کارگردان فیلم داریوش مهرجویی بود و او نیز خط فکری خودش را داشت. اما با اینکه فیلم در گیشه با موفقیت زیادی مواجه شد، در جشنواره خیلی مورد استقبال قرار نگرفت. این به همان بحث بینش داوران برمیگردد.
دقیقا همینطور است و فقط یک جایزه در زمینه صدا به «اجارهنشینها» تعلق گرفت. این مورد توجه قرار نگرفتن در جشنواره فجر به نظر خودتان به چه دلیل بود؟
شاید مثلا سلیقه حاکم بر جشنواره در آن سال اینطور بود که خیلی این فیلم را تحویل نگرفتند. حالا این را که چه نگاهی پشت این قضیه بود و به چه دلیل این اتفاق افتاد، من نمیدانم. آن هم با وجود اینکه این فیلم هنوز هم به عنوان یک اثر سینمایی خوب، درست و قوی شناخته میشود و همچنان هم جزو شاخصترین فیلمهای سینمایی ایران به حساب میآید.
بعدها اما «ناخدا خورشید» در رشتههای مختلف نامزد شد و جایزههایی هم از این جشنواره گرفت. حضور این فیلم در جشنواره را چطور ارزیابی میکنید؟
«ناخدا خورشید» هم فیلم خاصی بود. شاید باورتان نشود، اما هیچکس به دلیل شرایط سختی که تولید این فیلم داشت، جرئت نمیکرد به سمت آن بیاید. اما من تهیهکنندگی «ناخدا خورشید» را به خاطر همین فضای خاصش قبول کردم و اتفاقا فیلم بسیار پرهزینهای هم بود که برخلاف «اجارهنشینها» در گیشه چندان جواب نداد. اما من این فیلم را همچنان جزو تجربههای خوب خودم میدانم و به جرئت میتوانم بگویم بهترین کار ناصر تقوایی هم هست. البته بهجز سریال «دایی جان ناپلئون» که شرایطش فرق داشت. «دایی جان ناپلئون» یک اثر تلویزیونی بود، اما «ناخدا خورشید» در حوزه سینما به نظر من بهترین اثر اوست.
چرا آن زمان از «ناخدا خورشید» آنطور که انتظار میرفت، استقبال نشد و به قول شما در گیشه مورد توجه قرار نگرفت؟
میخواهم نکتهای را در این زمینه به شما بگویم که بیارتباط با جواب سوالتان نیست. الان حدود دو سال است که من به دلیل شرایط جسمانی نمیتوانم در جشنوارهها حضور فیزیکی داشته باشم. اما به نظر من دو نکته درباره فیلمهای جشنواره اهمیت زیادی دارد؛ اولی عکسالعمل تماشاچیان است، دومی هم واکنش و تصمیم داوران درباره یک اثر. که به نظر من عکسالعمل تماشاچی بر نظر داوران هم تا حدودی حتی به شکل ناخودآگاه تاثیراتی میگذارد. مثلا درباره «ناخدا خورشید» نکتهای که وجود داشت، این بود که اساسا این فیلم برای تماشاچی سنگین بود و مخاطب نمیتوانست این فیلم را به لحاظ بار سنگینی که داشت، درک کند. شاید در آن سالها و با آن وضعیت سینما این فیلم برای مخاطب چندان قابل لمس و فهم نبود. اما یادم میآید حدود یکی دو سال پیش این فیلم در سینما فلسطین نمایش داده شد و در هر دو سانس نمایش این فیلم، سالن پر از تماشاچی شده بود و استقبال بسیار بینظیری از آن شد و همه بعد از پایان فیلم چند دقیقهای دست زدند. اما خودم به خاطر دارم در سالی که «ناخدا خورشید» برای اولین بار اکران شد، برخی از تماشاگران وسط فیلم سالن را ترک کردند. همه اینها به شرایط هم برمیگردد.
«ناخدا خورشید» آن سال موفق به کسب جایزه بهترین فیلم از جشنواره نشد. در این سالها اغلب تهیهکنندگان معترض میشوند که چرا فلان جایزه به آنان تعلق نگرفته و گویا دو سه سیمرغ کفایت نمیکند و سیمرغ مدنظرشان باید به آنان اعطا شود. اما در آن سالها نشانههایی از این اعتراضها دیده نمیشد، حتی به طور مشخص از طرف خودتان هم این اتفاق نیفتاد. در آن سالها نگاهها به جایزه نگرفتن یک فیلم چطور بود؟
درست است، این اعتراض هرگز از سمت من برای هیچ فیلمی پیش نیامد. همیشه اعتقاد شخصی من این بود که باید به نظر داوران احترام گذاشت و تحت هر شرایطی نظر آنها را درباره جایزهای که دادند، پذیرفت. بالاخره وقتی هفت نفر آدم دور هم مینشینند و یک اثر را بررسی میکنند، لابد دلیل و منطقی برای انتخابشان دارند. من فارغ از هرگونه مسائل حاشیهای، معتقدم باید به اصل داوری احترام گذاشت.
اگر موافق باشید، برگردیم به بحث درباره «اجارهنشینها». این فیلم با همه سختیهایی که در تولید داشت و به لحاظ محتوایی نیز از اهمیت بالایی برخوردار بود و همچنان هم یکی از شاخصترین کمدیهای تاریخ سینمای ایران است، فقط جایزه صدا را از جشنواره فجر میگیرد. این نگاه به فیلم را حاصل چه میدانید؟
نمیخواهم در این زمینه موضعگیری خاصی داشته باشم. من خودم هم در دورههای مختلف جشنواره داور بودم و معتقدم هر آنچه اتفاق افتاده، سلیقهای بوده. بنابراین من یا هر تهیهکننده، کارگردان و بازیگری نمیتواند به داوران بگوید سلیقه من را اعمال کن. داور یک شخص مستقل است. در جمع هیئت داوران سلیقههای دیگری هم وجود دارد، طبیعی است که سلیقه یک داور فیلمی را نپسندد. شاید در آن دوره هم درباره «اجارهنشینها» همین اتفاق افتاده و مجموعه داوران رأیشان فیلم دیگری بوده. شاید هم دلایل دیگری وجود داشته، اما من از آنها بیاطلاعم. ولی باز هم تاکید میکنم همیشه نظر من این بوده که نظر داوران هر جا که باشد، محترم است. حتی اگر نظرشان درباره فیلم من هم به گونهای باشد که جایزه به آن تعلق نگیرد، باز برای من محترم است. کما اینکه در دورهای از جشنواره درباره «اجارهنشینها» این اتفاق افتاد و با وجود مورد توجه قرار گرفتن این فیلم از سوی مردم و هم اینکه به لحاظ محتوایی فیلم جایگاه بالایی داشت، جایزه زیادی نگرفت.
بالاخره با «در مسیر تندباد» و «هامون» به نوعی جشنواره فجر به فیلمهایی که تهیه کردید، روی خوش نشان داد. به نظرتان در سالهایی که این دو فیلم در جشنواره بودند، ذائقه جشنواره تغییر کرده بود، یا ترکیب داوران به این نتیجه منجر شد که فیلمها جایزههای مهمی بگیرند، یا اینکه بههرحال در رقابتی که وجود داشت، این نتیجه به دست آمد؟
همه مسائلی که شما به آنها اشاره کردید، تاثیر داشت، به اضافه شرایط. من شرایط و فضایی را هم که در آن زمان بر جشنوارهها حاکم بود، به نکاتی که شما اشاره کردید، اضافه میکنم. شرایطی که بیرون از سینما حاکم است، همیشه در مسئله دیده شدن یا جایزه گرفتن یک اثر تاثیر دارد. درباره «هامون» باید بگویم کار سینمایی فوقالعاده خوبی بود. این فیلم خودش یک سینماست. بازی بینظیر خسرو شکیبایی در این فیلم هم یک امتیاز مثبت به همه ویژگیهای دیگر این فیلم اضافه کرد و به عقیده من حضور خسرو در این فیلم به نتیجه بینظیر آن کمک بیشتری کرد. «در مسیر تندباد» هم برای شرکت فیلمسازی ما یک تجربه خاص و متفاوت بود. بخش عمدهای از این فیلم در شیراز فیلمبرداری شد. تمام شهر در اختیار ما بود. شاید الان به هیچ عنوان این شرایط برای تولید هیچ فیلمی امکانپذیر نباشد. کارگردانی مسعود خان جوزانی هم در این فیلم به نظر من بینظیر است. بخشی از کار در بویراحمد فیلمبرداری شد، که آنها هم از تجربههای کمنظیر ما بود. این فیلم به نظرم یک فیلم تاریخی بسیار مهم است و به نوعی بخشی از تاریخ مقاومت ملت ایران در مقابل فاشیستها، نازیها و روسها در آن روایت میشود. مسعود خودش هم میدانست که چه کار پرزحمتی را میسازد و طبیعی بود که با وجود همه این شرایط، این فیلمها مورد توجه داوران جشنواره قرار بگیرند و برنده جوایزی شوند. فارغ از همه هزینههایی که برای ساخت «در مسیر تندباد» شد، زحمت زیادی برای ساخت آن در زمینه کارگردانی هم کشیده شد. آقای جوزانی خودش هم معتقد است که این فیلم یکی از بهترین کارهایش است.
شما با کارگردانهای مطرح زیادی در مقام تهیهکننده همکاری داشتید؛ از داریوش مهرجویی و علیرضا داودنژاد تا جعفری جوزانی و ناصر تقوایی و تعدادی دیگر. همکاریتان با این کارگردانها چطور رقم میخورد؟ از آنها شناخت داشتید، یا فیلمنامه کارهایشان مجابتان میکرد که تهیهکنندگی فیلمهایشان را بر عهده بگیرید؟
شرکت فیلمسازی ما اولین کارش را با داوودنژاد و فیلم «جایزه» انجام داد؛ فیلمسازی که برای من خیلی قابل احترام است. بعد هم همکاری با کارگردانهای دیگر اتفاق افتاد. البته اینطور نبود که من هر کاری را قبول کنم. چون به عنوان تهیهکننده برای خودم خط فکری داشتم، با کارگردانهای زیادی صحبت میکردم. خیلیهایشان با وجود اینکه کارگردانهای مطرحی بودند و دوست و رفیق هم بودیم، به نتیجه نمیرسیدم و نمیتوانستم تهیهکنندگی کارشان را قبول کنم. چون من هم اصول خودم را داشتم و به یک اندیشه پایبند بودم. من به فیلمنامه کارها خیلی اهمیت میدادم. آنها را با دقت میخواندم و بعد هم با کارگردان صحبت میکردم. با همه کارگردانهایی که با آنها کار کردهام، تفاهم زیادی داشتیم و به همین دلیل همکاری ما شکل میگرفت. به عنوان یک تهیهکننده کار را انتخاب میکردم و دوست نداشتم با هر کارگردانی کار کنم. البته شاید من هم در مواردی اشتباه کردم، ولی درنهایت همه چیز را با سلیقه خود انتخاب میکردم. البته کارگردانها هم اصول من را به عنوان آدمی که فقط در فیلم سرمایهگذار نیست و به عنوان تهیهکننده خودش کمی صاحب تفکر است، قبول میکردند.
سیمرغ فجر برای شما در مقام تهیهکنندهای که با اندیشه کار میکردید، چه معنایی داشت؟ شما یک بار هم جایزه بهترین تهیهکننده بعد از انقلاب را گرفتید. این جایزه با سیمرغهایی که برای فیلمهای دیگرتان گرفتید، فرقی هم داشت؟
از سیمرغهایم به عنوان جایزه خوشحال بودم. اما درباره جایزهای که به عنوان بهترین تهیهکننده بعد از انقلاب گرفتهام، باید بگویم برای من یک نکته بسیار ارزشمند جدای از همه جوایزی که در جشنواره فجر گرفتم، داشت و آن نگاهی بود که در پس اهدای این سیمرغ به من وجود داشت؛ اینکه جایزهای را به یک تهیهکننده یهودی فارغ از هرگونه موضعگیری اعتقادی و مسائلی از این دست بدهند. به جرئت میتوانم بگویم برای شخص خودم اهمیت هیچکدام از جایزههایی که گرفتم، حتی دکترای افتخاری که به من دادند، به اندازه این جایزه نبوده. به نظر من آن سال جرئت کردند که این جایزه را به یک فرد یهودی بدهند. در نظر گرفتن یهودی بودن من خیلی برایم مهم بود. اهمیت این جایزه بعد از سالها هنوز هم برای من وجود دارد و دوستش دارم. به نظرم آن سال هیچ تنگنظری در اهدای این جایزه وجود نداشت و با وسعت فکر آن را به من دادند. لوحم را هنوز هم دارم. در اتاقم و بالای دیوار نصب کردم.
آن سالها جایزههای فجر شرایط تسهیل ادامه راه را فراهم میکرد؟ از کمکهایی که در ادامه بخش دولتی بتواند به تولیدات سینمایی شما داشته باشد تا غیره…
اصلا اینطور نبود. ما خودمان یک شرکت فیلمسازی بودیم. در مواقعی پیش میآمد که خودمان دچار کمبود نقدینگی میشدیم، اما شرایط برای ما اینگونه بود که ترجیح میدادیم خودمان از بانک وام بگیریم، چراکه خودمان اعتبار بانکی داشتیم. من هیچوقت از هیچ کمک دولتی یا اسپانسر استفاده نکردم و صرفاً با سرمایه خودمان فیلمها را تولید میکردیم. تنها چیزی که ما از آن استفاده میکردیم، آکسسوار و وسایل مورد نیاز فیلمبرداری یا نگاتیو بود که فارابی در اختیارمان میگذاشت و ما هم اجارهاش را پرداخت میکردیم. تنها ویژگی خاصی هم که برای ما داشت، این بود که چک میدادیم و بعد از ساخت فیلم نقد میشد.
«کیمیا» یکی از فیلمهای جنگی سینمای ایران است که آن هم قطعا تولید سختی داشته است. نتیجه این کار هم بهنسبت خوب در فجر دیده شد. از تجربه همکاری با احمدرضا درویش و همچنین حضور در آن دوره فجر بگویید.
«کیمیا» به نظر من از نظر زمان فیلم دو قسمت است؛ قسمت اول آن چیزی که در آبادان اتفاق میافتد و تا همینجا این فیلم به نظر من بهترین فیلم در حوزه دفاع مقدس است. شکل تجاوز عراقیها به ایران بدون شلیک هیچ گلولهای به شکل بسیار استادانهای به کارگردانی احمدرضا درویش به تصویر کشیده شده است. قسمت دوم فیلم هم آن چیزی است که بر اساس داستان اتفاق میافتد و شاید از نظر من نقطه خاصی نداشته باشد. اما همه آنچه باید به لحاظ مفهوم و پیام فیلم بیان شود، در همان ۲۵ دقیقه اول است که باز هم بازی هوشمندانه خسرو شکیبایی آن را متمایزتر کرد.
به طور کلی وقتی به نسبت خود با جشنواره فجر نگاه میکنید، خاطره خوبی از آن در ذهنتان نقش میبندد؟
بله، فجر نگاه خوب و معمولا منصفانهای به فیلمهای من داشته. اگر هم در دورههایی فیلمهای من برنده نشده، سلیقه هیئت داورانش بوده و هیچوقت اعتراضی به این قضیه نداشتم. اما مهمترین اتفاقی که در جشنواره فجر میافتد، به نظر من شرایطی است که برای تجمع علاقهمندان به سینما و فیلمهای سینمایی فراهم میشود. اینکه در طول آن ۱۰ روز برگزاری جشنواره همه علاقهمندان میتوانند دور هم جمع شوند، فیلمها را ببینند، درباره آنها با هم گفتگو کنند، بحث و تبادل نظر داشته باشند، خود هنرپیشهها و فیلمسازان در این رویداد حضور داشته باشند، همه باعث به وجود آمدن یک فضای دوستانه میشود، که اگر حتی نقدی هم وجود داشته باشد، میتواند در همان فضای دوستانه شکل بگیرد و باعث ناراحتی هیچکس نشود. گرد هم آمدن سینماییها، رسانهها، خود فیلمسازان و صاحبان آثار به نظر من یکی از مثبتترین نکات جشنواره فیلم فجر است.
از طرف دیگر، من به عنوان یک تهیهکننده به نگاه مردم و تماشاچیان هم خیلی اهمیت میدهم، که اگر آنها نباشند، اساسا سینمایی وجود نخواهد داشت. اگر تماشاچی از سینما حذف شود، سینما دیگر معنایی ندارد و کار یک فیلمساز هم کاری عبث است. پس هیاهوی مردم برای برگزاری جشنواره هم جالب و قابل توجه است.
تصور میکنید وجود این جشنواره چه تاثیری در روند سینمای ایران داشته؟ یا اینکه اساسا خودش هم تابعی از این سینما بوده؟
به نظر من نمیشود این دو مورد را مجزا از هم بررسی کرد. هر دوی اینها، چه جشنواره بر سینما و چه سینما بر جشنواره، تاثیر متقابل و همزمان با هم داشتند و دارند. شاید بتوانیم بگوییم سینما باعث شده جشنواره به وجود بیاید، اما در طول زمان این دو لازم و ملزوم یکدیگر شدند. حتی اگر لازم و ملزوم یکدیگر هم نباشند، بر هم تاثیر زیادی دارند و یک رابطه دیالکتیکی و متقابل با یکدیگر دارند.
نژلا پیکانیان _ فجرنامه