در دومین روز از جشنواره ۳۹ دو فیلم «ستارهبازی» ساخته هاتف علیمردانی و «شیشلیک» به کارگردانی محمدحسین مهدویان به نمایش درآمد که هر دو فضایی متفاوت با ساختههای پیشین این دو فیلمساز نامآشنا دارند و تجربه تازهای در فضای کاری این دوکارگردان به شمار میآیند.
به گزارش ستاد اطلاعرسانی جشنواره فیلم فجر، «ستارهبازی» فیلمی در ادامه و جدا از کارنامه فیلمسازی هاتف علیمردانی است. ساخته قبلی این فیلمساز «کلمبوس» درباره مشکلات مهاجرت به آمریکا و «ستارهبازی» درباره مشکلات مهاجران در آمریکا است. یعنی انگار تلاش فیلمساز در راستای نمایش فضای ایران شکل روایی خطی خودش را به طور طبیعی دنبال میکند، اما از سوی دیگر این فیلم تجربه کاملا تازهای است که در جهانی جدا از زیست و فرهنگ ایران میگذرد. اگر به یاد بیارویم که «آباجان» تجربه زیست سنتی یک خانواده متوسط را در شهرستان زنجان مورد توجه قرار داده است فضای «ستارهبازی» یک گستره وسیع با موضوعی فراسرزمینی را مورد توجه قرار داده است.
فیلم فضای مهاجرت را با مشکلات اعتیاد درهم پیچیده و توانسته است با تدوینی غیرخطی فضای سردرگم و خلسه مخدر را به فرم فیلم انتقال دهد. مضمون این فیلم در فضایی دوگانه میگذرد و توانسته است پل معلقی بین سلامتی/اعتیاد، وطن/مهاجرت و دوست داشتن/ نفرت برقرار کند. این مضامین دوگانه در شکل غیرخطی تدوین کار توانسته است مضامین را به فرم و شکل ساختاری آن منتقل کند. اگرچه این ساختار در فضای فیلمسازی دنیا بارها تجربه شده اما در سینمای ما تجربهای کمسابقه است که رهاورد آن یک فیلم خوشساخت است و برای هاتف علیمردانی یک تجربه کاملا تازه.
حضور مایکل مدسن بازیگر مورد علاقه تارانتینو در «ستاره بازی» علاوه بر اینکه یک تجربه تازه و لذتبخش است خلاقیتی نو و متفاوت در استفاده از یک بازیگر شناخته شده در فیلمی با تم مهاجرت است. مایکل مدسن نقش همسایه معترضی را دارد که با کاراکتر اصلی مدام در چالش است و البته در طول زمان رابطه خوبی با پدر خانواده پیدا میکند. در فیلم ما همیشه مایکل مدسن را در فضای خارجی و نه درخانهاش میبینیم. این نشانه به ما میگوید که یک مهاجر هیچوقت نمیتواند از زندگی داخلی یک آمریکایی سردربیاورد و فیلم با زبان بصری خود به ما میگوید یک مهاجر همیشه مهاجر است.
انتقال فضای مضمونی و تم فیلم به فرم «ستارهبازی» مهمترین وجه خلاقانه این فیلم است که سعی دارد با فرم و محتوا مضامین اصلی خودش را با تاکید ادا کند. ضمن آنکه تجربهای یکسر متفاوت در کارنامه علیمردانی است.
تجربهای دور از مضامین آشنا
«شیشلیک» یک تجربه کاملا جدید در کارنامه محمدحسین مهدویان به شمار میآید. اگرچه «لاتاری» پیش از این مخاطبانی که با کارنامه مهدویان آشنا بودند را شگفتزده کرد اما کمدی اخیر این فیلمساز فضایی متفاوت از مولفههای این کارگردان دارد؛ هم درمضمون و هم در پرداختن به ژانر کمدی.
در این فیلم نه از بازیگران پیشین مهدویان خبری هست، نه فیلم فضای تاریخی دارد و نه داستان آن پرتعلیق است. «شیشلیک» نه فقط در سینمای مهدویان تازگی دارد بلکه شیوه شوخیهای آن کمتر شبیه فیلمهای کمدی معمول در سینمای ایران است. این فیلم جهان خود، کاراکترها و موقعیتها را در فضایی خودساخته پیش میبرد. در این جهان کارگران و دانشآموزان در فضایی با عناصر و آرمانهای سفت و سخت و نامعتبر مشغول فعالیت و تحصیل هستند و غذای شیشلیک در این جهان ممنوعترین کلمه است که باعث میشود تمام مولفههای برساخته در این جهان فروریخته و نمک بر زخم جانباختگان گرسنگی بپاشد.
«شیشلیک» اگرچه فیلمی نامعمول نیست اما در نسبت با کارنامه مهدویان تجربهای دور و نامتعارف به شمار میآید. کنار هم قرار گرفتن نام محمدحسین مهدویان با امیرمهدی ژوله و بازیگرانی چون پژمان جمشیدی یک اتفاق دور از ذهن است که پیش از آن تصورش هم برای اهل سینما و نقد قابل تصور نبود.
این تغییر فضا نه فقط در تغییر ژانر بلکه در مضمون فیلم دیده میشود. اگر داستانهای همراستا با اتفاقات انقلاب اسلامی مهدویان را در این سالها به خاطر بیاوریم در این فیلم با تغییر نگرشی نسبت به برخی از مضامین و مولفههای مورد علاقه او احساس میکنیم.
این فیلم در لحظات مختلفی میتواند از مخاطب خنده بگیرد، فضای خود را با تمام مولفههای خود بهطور قابل قبولی بسازد، اما نکته اصلی در این فیلم تجربه قرار گرفتن نامهایی است که در این فیلم کنار هم قرار گرفتند که اهالی سینما این افراد را درجهانی دور از هم به جا میآورند.
«شیشلیک» هم مانند «ستارهبازی» فیلمی است که در ارتباط با کارنامه فیلمساز آن تجربه تازه و شگفتیسازی محسوب میشود. این ترکیب و تغییر فضای فیلمسازی تجربهای تازه و نگاهی نو به جهان فیلمسازی برای این دو کارگردان محسوب میشود.
کامبیز حضرتی