در سومین روز از جشنواره ۳۹ دو فیلم «ابلق» ساخته نرگس آبیار و «تکتیرانداز» به کارگردانی علی غفاری به نمایش درآمد که هر دو فیلم روایت داستانی خود را به شیوهای متفاوت پیش میبرند و در فضای دوگانه مضمونی خود روایت را از سمتوسوی مقابل و از جبهه مخالف پیش میبرند.
به گزارش ستاد اطلاعرسانی جشنواره فیلم فجر، تازهترین ساخته آبیار اگرچه مولفههای آثار پیشین این فیلمساز را از قبیل انتخاب بازیگر، فضای روابط بین آدمها یا مولفههای آشنای روایی و بصری دارد اما از نظر مضمون و نحوه نگاه روایی تغییر محسوسی با شیوه معمول فیلمنامهنویسی آبیار در آن احساس میشود.
به گواهی کارنامه این کارگردان ما با آثاری مواجه هستیم که در یکسو جنگ و ترور وجود دارد و در سوی دیگر مردم عادی و بیپناه یا در یک جبهه دشمن بعثی قرار دارد و در سمت دیگر شهیدی که میراثش و حتی جسدش به غارت رفته است. در این جهان دوگانه «ابلق» تغییر رویکردی نسبت به فیلمهای قبلی آبیار محسوب میشود، چرا که در جهان روایی آن زنی که دست به گریبان انبوه مشکلات است مورد تعرض قرار میگیرد اما این تعرض از نوع ترور یا دشمنی نظامی نیست بلکه دستاندازی از جانب فردی از افراد خود آن جامعه است. در ادامه این دستاندازی پای افراد دیگر در آن جامعه پیرامونی به ماجرا باز میشود و همه افراد در مقابل این زن تنها قدعلم میکنند تا موضوع را پنهان کنند و غائله را بخوابانند.
اگرچه ما در این فیلم با دوگانهسازی آدمها به روال متعارف داستانپردازی آبیار روبهرو میشویم ولی تقابل اصلی در این اثر، رویارویی جامعه است با فردی از خود جامعه و درعینحال از دوگانه دوست و دشمن خارجی یا جانی در آن خبری نیست.
در این فیلم جامعه فرضی و محیط اجتماعی محکوم به پنهانکاری است. این نماد در انتهای فیلم با نفوذ دوربین به دنیای لجنآلود موشها در فاضلاب پررنگتر نشان داده میشود. براین اساس، نزاع جامعه با خود یا افراد خودی آن اجتماع نکتهای تازه در شکل روایی فیلم برای نرگس آبیار است تا داستان فیلم به روال مرسوم این فیلمساز تقابل قرص و محکم دوست و دشمن را تکرار نکند. آبیار با روایتپردازی از نظرگاهی متفاوتتر از همیشه علاوه بر آنکه روایت را از سوی مخالف پیش میبرد نقد اجتماعی خود از پنهانکاری و سهلانگاری را مطرح کرده و نشان میدهد چگونه فرد میتواند قربانی اثرات سوء افرادی از همان جامعه و پردهپوشی آنها شود.
قدرت قهرمان از جبهه دشمن
«تکتیرانداز» فیلمی قهرمانپرورانه و غیر ایدئولوژیک است. فیلم سایه ترس از قهرمان خود را بر دشمن بعثی میاندازد و سایههای این کاراکتر به او ابهتی میبخشد تا بتواند در مسیر روایب فیلم این قدرتنمایی را به حد اعلا برساند. اگرچه قهرمانپروری در سینما جذابیتی غیرقابل انکار دارد اما فضای جنگ اقتضا میکند تا فیلم جنگی خودبهخود به سمت قهرمانپروری سوق پیدا کند. اما جذابیت و تازگی فیلم علی غفاری به دلیل روایتپردازی از جبهه دشمن است. در این فیلم با روایت عراقیها از عبدالرسول زرین( کاراکتر تکتیرانداز) مواجه هستیم و قهرمان بر اساس نگاه و سایه وحشتی که او بر آنها انداخته و از آنها قربانی میگیرد ساخته شده و پیش میرود.
اساسا در فیلمهای دفاع مقدسی معمول، رسم این است که روایت ایرانیها از جنگ، عملیات و صدمات جنگ نشان داده میشود. این نظرگاه فضای مناسبی برای نشاندادن رشادتها، دلاوریها و خسارات جنگ است اما «تکتیرانداز» کاراکتر خود را از نگاه دشمن و از جبهه مخالف ساخته و پرداخته است. این شیوه از قهرمانسازی در فضای سینمای دفاعمقدس تازگی روایی دارد و فضا را برای قدرتنمایی، تعلیق و اوجگیری قهرمان فراهم میکند و تا حد زیادی از سینمای معمول و مورد انتظار دفاع مقدسی دور میشود.
اگر در سینمای دفاعمقدسی رسول ملاقلیپور توانست با تمهید روایت فراواقعی این ژانر را از کلیشههای مرسوم دور کند، علی غفاری نیز با «تکتیرانداز» توانست تازگی و طراواتی به این گونه سینمایی ببخشد و با فاصلهگرفتن از روال مرسوم و نگاه ایدئولوژیک قهرمان خود را رستگار کند و فضای تازهای در روایت فیلم از نظرگاه دشمن بوجود بیاورد.
«ابلق» و «تکتیرانداز» دو فیلم کاراکترمحور هستند که هر دو سعی دارند در فیلمنامه جهان روایت خود را از طرف مقابل و خلاف شیوه مرسوم خود یا شیوه معمول سینمای گونه دفاعمقدس پیش ببرند و وجوه تازهای در روایتپردازی دنبال کنند.
کامبیز حضرتی