در پنجمین روز از جشنواره ۳۹ دو فیلم «روشن» و «روزی روزگاری آبادان» در سینمای رسانه به نمایش درآمد. کاراکترهای این دو فیلم در تلاش برای یافتن خانهای از آن خود و سرپناه امنی هستند تا از هیاهوی زندگی ملتهب اجتماعی به آن پناه ببرند.
به گزارش ستاد اطلاعرسانی جشنواره فیلم فجر، «روشن» فضایی درونی و پر نشانه دارد. در این فیلم نشانهها مدام به هم ارجاع پیدا میکنند تا معنای زیست روزمره کاراکتر روشن (با بازی رضا عطاران) را بسازند. فیلم پرگو نیست و برای نشان دادن درونیات شخصیت اصلی خود به درام روانشناسانه متوسل نمیشود.
زندگی خانوادگی و درونی روشن در معرض فروپاشی است. زن و دختر خود را از دست داده، گرفتار مخدر و خیانت شده است و از همه مهمتر جایی برای زندگی ندارد. آپارتمانی که پیشخرید کرده است سالهاست که نیمهکاره مانده و برای کامل کردن خانه مدام از او پول طلب میشود اما همچنان آن خانه برای روشن (و بسیاری از چشمانتظاران مشابه او) خانه نمیشود. در طول فیلم خانه کوچکی که روشن در آن مستاجر است و توان پرداخت اجارهخانه را ندارد از او گرفته و اثاثیهاش به کوچه ریخته میشود. علاوه بر اینها روشن بازیگر است اما در تمام طول فیلم پایش به لوکیشن و سر صحنه بار نمیشود. انگار در زندگی روزمره او مفهوم خانه و در زندگی کاری لوکیشن او را پس زده است و تمام شرایط او را به بیخانمانی سوق میدهد.
در این فیلم چندین و چندبار (و با نشانههای مختلف) اشاره میشود که حسرت داشتن خانه و سرپناه روزگار روشن را تاریک و تباه کرده است.
جدیدترین ساخته روحالله حجازی پر از نشانه است. یکی دیگر از نشانههای این فیلم خود عنوان روشن است. در اوج ناامیدی کاراکتر روشن به دام اعتیاد میافتد و به بیان خودش به مخدر پناه میبرد تا روشن شود اما در نهایت چون نمیتواند به خانهای از آن خود برسد و به زندگیاش سروسامان بدهد، فندکی روشن میکند و دست به خودسوزی میزند.
داشتن خانهای از آن خود همان زخم کهنه و خونچکان روشن است که مدام او را میآزرد و به پرسه زدن در خیابان و در نهایت به خودسوزی سوق میدهد؛ مرگی روشن و شعلهور.
محبوس در خانه
تقریبا تمام سکانسهای «روزی روزگاری آبادان» در خانهای در آبادان میگذرد. فیلم تکلوکیشن است با موقعیتی یادآور دنیای تئاتر که داستان یک خانواده را در حریم خانه دنبال میکند. دختر و پسر جوان خانواده به دنبال پیدا کردن جفتهایی برای خود هستند تا از آن خانه بروند، پدر معتاد خانواده به دنبال رفتن از خانه و یافتن جایی برای مصرف مخدر است و در نهایت تمام خانواده قصد دارند برای نوروز به مسافرت بروند و خانه را ترک کنند. مادر خانواده هم چون از اوضاع و شرایط شوهرش راضی نیست به دنبال آن است تا در مقصد مسافرت نوروزیشان، در خانه برادرش مدتی جاگیر شود تا خانهای برای خود و فرزندانش فراهم کند.
اما یک اتفاق بهتآور آنها را در همان خانه در آبادان حبس میکند تا شیرازه آن خانواده، حریم و امنیت خانه آنها را از بین ببرد.
حمیدرضا آذرنگ در اولین ساخته سینمایی خود داستانی کنجکاویبرانگیز و ضدجنگ را دستمایه کار قرار داده است و به شیوه مینیمالیستی تبعات سوء جنگ را به تصویر میکشد و با نشاندادن جزییات یک خانه و اعضای یک خانواده مفهومی از وطن و حریم خانه میسازد.
خانهای که در این فیلم در معرض تجاوز موشک قرار میگیرد، وطنی است که به آن دستدرازی شده است، امنیتی است که از دست میرود و بار مصیبت آن بر در و دیوار زخمی خانه رد ویرانی و آوار میاندازد تا مرگ فرا برسد.
در پایان فیلم وقتی خانه جای امنی برای خانواده نیست و موشک سقف و دیوارهای آن را دریده است، دیگر مکانی برای زندگی نیست و کار آنها را به مرگ و نابودی میکشاند.
«روشن» و «روزی روزگاری آبادان» با تمام تفاوت جهان داستانی و شیوههای بصری خود مولفههای مشترکی چون اعتیاد، مرگ، خانواده و از همه مهمتر خانه را مورد تاکید قرار دادهاند. وقتی کاراکترهای این دو فیلم بیخانمان یا خانه خراب میشوند راهی جز مرگ برای آنها وجود ندارد. این کاراکترها سودایی ساده دارند و بیش از همه در جستوجوی خانهای امن و از آن خود هستند.
کامبیز حضرتی