ششمین روز سی و نهمین جشنواره فیلم فجر با وجود باران شدیدی که میبارید، گرم و پر بحث بود.
به گزارش ستاد اطلاعرسانی جشنواره فیلم فجر، ماشین از تونل «برج میلاد» که گذشت قطرههای باران روی شیشه یکی یکی پخش میشدند. سکوت اتومبیل با صدای قژقژ برفپاک کن شکست. قطرههای باران از داخل شیشه نیمه باز به صورتم میپاشید. چشمهایم را بستم و چون به ورودی آسانسورها رسیدم همه در حال دویدن به سوی سقفی بودند تا پناه بگیرند.
اهالی رسانه زیر سقف مرکز همایشها دور از هم ایستاده بودند و به باران و برج خیره. گمانم این بود که امروز به خاطر دو کارگردان فیلم اولی و ناشناخته آدمهای کمتری را در محل جشنواره ببینم اما حدسم غلط از آب در آمد. آدمها همان کسانی بودند که در این شش روز بارها آنها را دیده بودم.
از گیت که گذشتم چشمم نگاهم ماند به خبرنگاران تلویزیونی که مشغول ضبط گزارش بودند. هوای گرفته آسمان اما از پشت شیشههای برج آرام بخش بود و این نور خاکستری انگار تصویرها را زیباتر میکرد.
اکران فیلم «مامان» آغاز شد. سالن اصلی ساکت و خلوت بود و میتوانستی به راحتی صندلی را با فاصله از دیگران برای نشستن انتخاب کنی.
«شخصیت مادرش خیلی باورپذیر بود!»، «به نظرم همه ما یه تصویر اینجوری از مادرامون دیدیم.» بعد از خروج از سالن، زمانی که میخواستم به بالکن بالای برج میلاد بروم این جملات را میشنیدم.
در روز سرد و بارانی جشنواره هوای آزاد بسیار برای گفتن و شنیدن دلچسب بود. لیوانهای قهوه به دست، به مرور فیلمها میپرداختند.
هنگام پایین آمدن از بالکن در مقابل فوتوکال بازیگران فیلم مامان با فاصله از هم عکس میگرفتند تا بعد از برگزاری نشست برج میلاد را ترک کنند.
نوبت به فیلم «منصور» رسید. فیلمی که صدای تشویقهای مخاطبان در پایانش نشان میداد که مورد پسند بیشتر مخاطبان قرار گرفته است.
صحبتها پیرامون این فیلم در راهروها هم مثبت بود. «تصویر غیر ایدئولوژیک از یک قهرمان دیدیم.»، «خوب بود که تمرکزش را از شخصیت شهید ستاری برنداشت و فقط او را دنبال کرد.»، «بازیگر نقش اول فیلم خیلی درست و خوب بود.» و صحبتهایی از این دست.
نشست فیلم بعد از ضدعفونیکردن سالن آغاز شد و بی هیچ اتلاف وقتی به پایان رسید.
«برج میلاد» از اهالی رسانه خالی شد، اما باران هنوز میبارید.
علیرضا بخشیاستوار