در هفتمین روز از جشنواره ۳۹ دو فیلم «خط فرضی» به کارگردانی فرنوش صمدی و «گیجگاه» ساخته عادل تبریزی به نمایش درآمد. اگرچه فیلم اول سوژهای اجتماعی دارد و فیلم عادل تبریزی طنز است اما هردو فیلم فضایی موقعیتمحور دارند که در آن مولفههای زیباشناختی و داستانپردازی ایرانی و شرقی به چشم میخورد.
به گزارش ستاد اطلاع رسانی جشنواره فیلم فجر، «خط فرضی» فیلمی است که دغدغههای یک مادر یا همسر را نشان میدهد و بهطورکلی فضایی زنانه دارد. این فیلم بر یک موقعیت کلیدی تاکید کرده و نسبت تمام کاراکترها را در ارتباط با آن موقعیت درگیرکننده معرفی و تشریح میکند.
در این فیلم اگرچه داستان فرعی اثرگذاری طرح میشود اما فیلم دلمشغول موقعیتی است که برای تمام کاراکترها تاحد زیادی اهمیت دارد و همه به نوعی در آن ماجرا دخیل یا مقصر هستند.
نخستین ساخته فرنوش صمدی سعی دارد تا واقعیت، فضا و مکان را به صورت یکپارچه نشان دهد تا نماها بتوانند از طریق روابط، فضایی موقعیت ملتهب اتفاق افتاده را بین شخصیتها و اشیا به نمایش بگذارند. مخاطب در چنین موقعیتی در مقام ناظر قرار دارد تا بتواند نظم نماها را تعقیب و موقعیت را در کثرت آدمها دنبال کند.
زمان در «خط فرضی» به صورت خطی در جریان است و پیشروی آن همراستا با موقعیت داستانی فیلم امتداد پیدا میکند. این هماهنگی بین فضا و مکان موقعیتی را ایجاد میکند تا داستان و اتفاقات تلخ فیلم رخنمایی کند.
در این موقعیت ایده سفر، جاده، ماموریت به شهرهای دیگر رفتوآمدهایی داستانی پدید میآورد تا فیلم بتواند فضای زنانه را با درگیری خانوادگی و اخلاقی بیامیزد و داستان یک جمع خانوادگی را در نمای نزدیک به تصویر کشد. در این بستر روایت فیلم، کاراکترها و نحوه مواجه آنها باهم به شیوه درامهای اجتماعی و مولفههای واقعگرایانه سینمای ایران پیش میرود.
یک موقعیت نوستالژیک
«گیجگاه» ساخته عادل تبریزی فیلمی با یک موقعیت نوستالژیک است که عناصری از دهه شصت را به شیوهای تازه و در موقعیتی شیرین به نمایش میگذارد. در این فیلم عرفان، رابطه عاشقانه، متارکه، ویدئو، کاراته، شاهنامه فردوسی و مریم حیدرزاده در کنار هم قرار میگیرند تا یک موقعیت طنزآمیز را القا کنند.
طنز «گیجگاه» به دور از شوخیهای کلامی است و فیلمساز تلاش کرده تا کمدی موقعیت فیلم خود را به فضای دهه شصت و مدهای رایج و سبک زندگی آن دهه نزدیک کند.
حرکت دوربین در «گیجگاه» طوری است که ما را به تجربه فضا و مکان نزدیکتر میکند. تاثیر عاطفی حاصل از حرکت دوربین با تغییر نماهای متعدد تفاوتهای چشمگیری در موقعیتهای پشتسرهم فیلم ایجاد میکند. بدین ترتیب از نظر فضایی مولفههای فیلم پرورش پیدا کرده و مخاطب را درگیر داستان میکند. در فیلم «گیجگاه» موقعیت کمیک کلیدیترین عنصری است که شخصیتها و وقایع را بههم پیوند میدهد تا فیلم بتواند روایت یک جمع پراکنده را در موقعیتی واحد گرد آورده و به تصویر بکشد.
در «گیجگاه» عناصر پراکنده و گاه متضاد دهه شصت کنار هم قرار گرفته است تا بتواند تصویری از زیست ایرانی را در بافت روایی داستان خود روایت کند. فیلم قرار است علاوه بر یادآوری نوستالژیک مولفههای آن دهه، تلنگری به مخاطب بزند تا دورانی نه چندان دور را به یاد بیاورد و بدلی برای قهرمان سینمایی آن دوران؛ جمشید هاشمپور بسازد که در جدال با انبوهی از دشمنان فرضی قرار دارد. بازیگری که اگرچه در انتهای کار پایش شکسته اما ایستادهترین قهرمان دوران است.
سینمای ایران معمولا به دو گونه درام اجتماعی و کمدی قابل تقسیم است اما در «خط فرضی» نه از زد وخوردهای جنوب شهری خبری هست و نه اعتیاد، بلکه فیلم درگیر موقعیت اجتماعی ناباورانه و جراحت عمیقی است که بر یک خانواده افتاده است. «گیجگاه» نیز کمدی رایجی از جنس شوخیهای کلامی و لحظهای نیست بلکه کمدی موقعیت را اساس طنز خود قرار داده است. این دو فیلم با دو رویکرد متفاوت به مفهوم موقعیت نمایشی نظر انداختهاند.
کامبیز حضرتی