مرور جشنواره فیلم فجر در ادوار مختلف، نشان میدهد این رویداد با نمایش آثار تولید شده در هر سال، بهنوعی بازتابدهنده سایهروشنهای اجتماعی بوده و در سی و نهمین دوره این رویداد نیز شاهد آثاری متأثر از شرایط جامعه بودیم…
به گزارش ستاد اطلاعرسانی جشنواره فیلم فجر، «سینما با ما، همه ارتشهای دنیا علیه ما، سرانجام پیروز خواهیم شد.»؛ روایت است که این جمله از لنین، یکی از پایهگذاران و سردمداران نظام کمونیستی در شوروی، نقل شده است. بیشک همین یک جمله میتواند گواهی بر اهمیت سینما و نقش پررنگ آن برای فرهنگسازی و حتی فرهنگسوزی در جامعه باشد.
شاید هدف اولیه سینما، فراهم آوردن ابزاری برای سرگرمی و گرداندن چرخه اقتصادی باشد، اما میزان توانایی این رسانه برای آگاهیبخشی بر کسی پوشیده نیست. فیلمهای سینمایی از دل مردم جامعه برمیخیزند و داستانشان را روایت میکنند. قصههایی که پیرامونمان را احاطه کردهاند و در آنها غرق شدهایم، با پیرنگی دراماتیزه، آیینه تمام نمای جامعه شده و بر روی پرده، پیش چشمانمان ظاهر میشوند و خودمان را به خویشتن خویش مینمایانند.
به جرأت میتوان گفت که سینما اگر مهمترین نباشد، یکی از مهمترین تریبونها برای فریاد کردن دردهای ملت و ترسیم معضلات اجتماعی است. سینمای دغدغهمند با زبان خود دردهای جامعه را به تصویر میکشد، مسئله را تعریف میکند و به دنبال چاره میگردد. قهرمانها و ضدقهرمانهای یک اثر سینمایی از دل مردم جامعه میآیند و با تلاشها، موفقیتها، ناکامیها و دست و پا زدنشان برای رسیدن به خوشبختی تماشاگر را با خود همراه میکنند.
از آنجا که بهترین حالت آگاهیبخشی و تاثیرگذاری به صورت ناخودآگاه اتفاق میافتد، مخاطبی که با قهرمانان قصه همراه شده در دل خود، رفتارها، تصمیمات، هنجارشکنیها و شیوه برخورد قهرمان قصه را در مواجه با مشکلات بررسی میکند، خودش را جای بازیگران میگذارد و از خود میپرسد که اگر من به جای آنها بودم چه تصمیمی میگرفتم و در ذهنش تجزیه و تحلیل میکند. این تفکر و تعمق باعث میشود تماشاگر به سطح عمیقتری از آگاهی برسد و بتواند موضوع را از زاویه دید شخصیتهای داخل فیلم هم نظارهگر باشد.
البته تاثیرگذاری سینما به همین بخش بسنده نمیشود، چراکه سینماگران با ساخت و اکران فیلمها با موضوع های مختلف اجتماعی، میتوانند توجه مسئولان مربوطه را هم به یک مسئله خاص جلب کرده و در آنها کنش ایجاد کنند. تا سردمداران حکومتی نیز درباره مسئلهای که پیش از این از نظرشان دور مانده بود ، لایحه یا قانونی ارائه دهند و برای جامعه آرامش و صلح به ارمغان بیاورند.
در سیونهمین دوره از جشنواره فیلم فجر، ۱۶ اثر به نمایش درآمدند که هرکدام بهسان آینهای واقعیات جامعه را به مخاطب نمایاندند، حقیقتهایی که گاهی تلخ هم بودند اما بیان و ترسیم دردها، فاجعهها و پیامدهای آن معضلات، در ذهن تماشاگر سوال برانگیخت و طرح مسئله کرد.
یکی از کارکردهای تاریخی جشنواره فیلم فجر، به ترسیم کشیدن معضلات است تا از این طریق آگاهیرسانی کرده و مردم و مسئولان با شناختی که از جامعه به روایت جشنواره به دست میآورند بتوانند بر معضلاتی که در تنگناهای مسیر زندگی سر راهشان قرار میگیرد، فائق آیند و با آرامش جاده زندگی خویشتن را طی کنند.
در این گزارش به معضلاتی که در آثار این دوره از جشنواره، به تصویر کشیده شده، پرداخته شده است.
اعتیاد
امروزه بر اساس آمار حداقل ده میلیون ایرانی با معضل «اعتیاد» درگیر هستند. این عدد که شامل ده درصد افراد جامعه میشود، تنها تعداد خود افراد معتاد را سرشماری کرده است. اگر بخواهیم درباره معضل «اعتیاد» صحبت کنیم، بیشک با خانوادهها و اطرافیان مبتلایان به این بیماری هم مواجه میشویم که با عواقب اعتیاد دستوپنجه نرم میکنند.
ستارهبازی: «ستارهبازی» به کارگردانی هاتف علیمردانی، یکی از آثاری بود که امسال معضل اعتیاد را به تصویر کشید. این فیلم قصه زندگی دختری معتاد را روایت میکرد و به این موضوع میپرداخت که چگونه اعتیاد میتواند زندگی خود و تمام اعضای خانواده، اطرافیان و بستگان را درگیر کند.
«روزی روزگاری آبادان» به کارگردانی حمیدرضا آذرنگ و «تیتی» به کارگردانی آیدا پناهنده، از دیگر آثار جشنواره امسال بودند که معضل اعتیاد در جامعه را روایت میکردند.
مهاجرت
«مهاجرت» این روزها یکی از اصلیترین دغدغههای کشور است و شاهد مهاجرت هر قشری از جامعه هستیم. از فرار مغزها بگیر تا مهاجرت سرمایهداران و استعدادهای هنری و ورزشی یا حتی پناهجوهایی که خطر مرگ را به جان میخرند و سوار بر قایق آرزوها در دریای بیکران و بیرحم دنیا شناور میشوند که یا به مقصد میرسند و یا خود را تسلیم موج دریاها میکنند.
ستاره بازی: «ستاره بازی» به کارگردانی هاتف علیمردانی از جمله آثار جشنواره امسال بود که به معضل «مهاجرت» و مسائل ناشی از آن میپرداخت. قصه این فیلم با مهاجرت خانوادهای از ایران به آمریکا آغاز میشود و در ادامه فیلم معضلات و مشکلاتی را میبینیم که در ادامه با تصمیم به مهاجرت این خانواده، مشکلات جدیدی سر راهشان قرار میگیرد.
«مصلحت» به کارگردانی حسین دارابی و «یدو» به کارگردانی مهدی جعفری از دیگر آثاری بودند که در این دوره معضل «مهاجرت» را به تصویر کشیدند.
طلاق
بیشک یکی از اصلیترین معضلات در جامعه امروز ما، بحث «طلاق» است. تنها طی هفت ماه گذشته چیزی در حدود چهاردههزار تقاضای طلاق ثبت شده، جدا از بحث طلاقهای رسمی با آمار بسیار بالای طلاقهای عاطفی نیز مواجه هستیم. این وضعیت وخیم و آمار نگران کننده سینماگران را بر آن داشته که با ساخت فیلمهای مختلف درباره موضوع طلاق و آگاهیبخشی، بتوانند در حل این مشکل کمی تاثیرگذار باشند.
روشن: «روشن» به کارگردانی روحالله حجازی از جمله آثاری بود که به بحث طلاق و دلایل رسیدن به تصمیم جدایی میپرداخت و آن را بررسی میکرد. این فیلم داستان زندگی «روشن» را روایت میکرد که مردی بسیار منفعل است و همسرش به دلیل این انفعال جدایی و طلاق را برمیگزیند.
«ستارهبازی» به کارگردانی هاتف علیمردانی، «تیتی» به کارگردانی آیدا پناهنده و «روزی روزگاری آبادان» به کارگردانی حمیدرضا آذرنگ از دیگر آثاری بودند که به معضل طلاق در جامعه میپرداختند.
قصاص
«اعدام» سختترین نوع از قصاص است و بحث «اعدام» و «قصاص» در پی ناهنجاریهای اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد. برای کاهش آمار ناهنجاریهایی که به قصاص منجر میشود، باید تمام ارکان جامعه با هم متحد شوند و سعی در فرهنگسازی و آگاهیرسانی داشته باشند. جدا از دستگاههای مربوطه، مددکاران اجتماعی و تمام حوزهها و اصنافی که به صورت مستقیم با آن سروکار دارند، یکی از بهترین بسترهایی که میتواند عمق فضاحت این درد را به تصویر بکشد، سینما است.
سینما با به تصویر کشیدن یک درام تراژیک به دل خانوادههایی که درگیر این بحران شدهاند، میرود و ماجرا را از زاویه دید قاتل و خانواده و اطرافیان مقتول روایت میکند. از حرص برای انتقام گرفتن و لذت بخشش میگوید. با ترسیم طناب دار پیش چشم مخاطب، او را با ترس قاتل از مرگ همراه میکند و تلنگر میزند و سعی میکند با پرداختن به این موضوع، در ذهن مخاطب سوال ایجاد کند.
مصلحت: «مصلحت» به کارگردانی حسین دارابی، یکی از آثاری بود که امسال به بحث «قصاص» پرداخته بود. این فیلم ماجرای آقازادهای است که دست به قتل زده و پدرش در جایگاه قاضی حکم بر قصاص میدهد.
«بیهمهچیز» به کارگردانی محسن قرایی نیز یکی دیگر از فیلمهایی بود که بحث «قصاص» را مطرح میکرد.
تجاوز
«تجاوز» دست کمی از قتل ندارد و قربانی به آنی کشته میشود و ادامه حیاتش تنها دم و بازدم و به تپش بیشور و حال قلبش بسته است و دیگر نشانی از عشق به زندگی در او نمیبینی. این یورش بیرحمانه به جسم و روح تا عمق جان قربانی رفته و او را به قهقهرا میکشاند. در اغلب موارد قربانی درخود فرو رفته و سعی میکند با سکوت خود به جریان فیصله دهد. او به سکوتی مرگبار فرو میرود و حرفی از ماجرا نمیزند. اما بار روانی این واقعه تا مدتها و حتی شاید تا پایان عمر برایش باقی میماند.
ابلق: «ابلق» به کارگردانی نرگس آبیار از جمله فیلمهایی بود که امسال معضل «تجاوز» را به تصویر کشید. این فیلمقصه زندگی افرادی است که در فقر مطلق زندگی میکنند و در این میان داماد خانواده دست به تجاوز میزند و زنی را میبینیمکه دربرابر تجاوز و قربانی شدن مقاومت میکند.
«ستارهبازی» به کارگردانی هاتف علیمردانی و «بیهمه چیز» به کارگردانی محسن قرایی از دیگر آثاری بودند که به معضل تجاوز میپرداختند.
مشکلات و مسائل کودکان
کودک از محیطی که در آن بزرگ میشود و انسانهایی که با آنان در ارتباط است تاثیر میگیرد. این تاثیرات میتواند مفید یا آسیبزننده باشد. یک حرف، سخن نابجا، یک موقعیت نادرست و یک رفتار از سر ناآگاهی میتواند چنان تاثیری بر ضمیر ناآگاه کودک بگذارد که آینده او را به آنی تباه کند. از این رو بر تک تک افراد جامعه، واجب است که درباره وضعیت معیشت و زندگی کودکان، آگاهسازی و اطلاعرسانی انجام دهند و بیشک سینما و رسانه، یکی از مهمترین ارکان در این باره است.
سینما» با روایت کردن داستان زیست کودکانی که در محیطهای نامناسب بزرگ میشوند و در معرض آسیب قرار دارند، طرح مسئله کرده و اطلاعرسانی میکند تا شاید از این طریق بتواند گامی برای آینده بهتر کودکان جامعه بردارد.
یدو: «یدو» به کارگردانی مهدی جعفری از جمله آثاری بود که به مشکلات کودکان در جامعه میپرداخت و بار سنگینی را روایت میکرد که یک کودک در جامعهای جنگ زده بر پشت خود حمل میکرد.
خط فرضی: «خط فرضی» به کارگردانی فرنوش صمدی نیز از جمله فیلمهایی بود که در قسمتی از ماجراها به معضلات و چالشهای نوجوانان میپرداخت و بحث حاملگی در نوجوانی و عدم توانایی نوجوان داستان در بیان این مشکل به والدینش را مطرح کرده بود.
فیلمهای این دوره از جشنواره هر کدام به نوعی روایتگر معضلاتی از جامعه بودند برای مثال فیلم «رمانتیسم عماد و طوبا» به کارگردانی کاوه صباغزاده تصویرگر معضلات یک زندگی زناشویی بود.
«شیشلیک» به کارگردانی محمد حسین مهدویان بیانگر فقر و مسائل ناشی از آن بود و ماجرای شستوشوی ذهنی را مطرح میکرد.
«تکتیرانداز» به کارگردانی علی غفاری، «منصور» به کارگردانی سیاوش سرمدی و «یدو» به کارگردانی مهدی جعفری به دل جنگ رفته و معضلات و مشکلات جنگ را به تصویر میکشیدند.
«زالاوا» به کارگردانی ارسلان امیری به مسئله «باور» دست گذاشته بود. این که باور و اعتقاد ناآگاهانه و کورکورانه چطور میتواند زندگی آدمی را دستخوش تغییر کند.
«مامان» به کارگردانی آرش انیسی چالشهای یک مادر و زنان سرپرست خانوار را به تصویر میکشید.
«خط فرضی» به کارگردانی فرنوش صمدی درباره دروغ و تبعات ناشی از آن بود.
ملیکا نصیری