هشتمین روز جشنواره با اکران فیلمهای «یدو» و «تیتی» به نقطه اوج رسید تا با معرفی نامزدها دو روز آینده تعلیق بیشتری را برای اهالی رسانه داشته باشد.
به گزارش ستاد اطلاعرسانی جشنواره فیلم فجر، بالاخره سرمای زمستان به «برج میلاد» هم نفوذ کرد. روزهای قبل از این اگر بارانی و ابری بود اما سرمایی که در روز هشتم بر تن مینشست جنس زمستانی داشت.
روز آخر اکران اول فیلمها با رعایت پروتکلهای بهداشتی و فاصلهگذاریهای اجتماعی اما شور و شوق داشت و از همین دریچه فضاهای داخلی «برج میلاد» گرم گرم بود.
فیلم «یدو» اولین فیلمی بود که به اکران در میآمد. فیلمی که قهرمانش یک نوجوان بود و به واسطه کارگردانش یاد فیلم «23 نفر» را تداعی میکرد. در راهروی منتهی به سالن اصلی هم این بحث از گوشه و کنار به گوش میرسید که شاهد فیلمی با حال و هوای فیلم قبلی جعفری هستیم. اما بعد از اکران فیلم ورقها برگشت و همه قهرمان نوجوان فیلم را با آن اقدام غافلگیرانهاش در انتهای فیلم تمجید میکردند.
حضور عوامل بومی فیلم در مقر اصلی جشنواره و در نشست فیلم جذاب بود. خیلیها برای تماشای نوجوان شیرین فیلم «یدو» به نشست آمده بودند. همه منتظر بودند «میلاد صویلاوی» لب به سخن بگشاید تا از او شیرینزبانیهای روحالله زمانی فیلم «خورشید» در جشنواره فجر ۳۸ را بشنوند.
خبرنگارها در میان دو فیلم و تا ضدعفونیشدن فضای سالن دوربینها و ویسرکوردرهایشان را به کار انداخته بودند تا در آخرین ساعات اکران بیشترین بازده را داشته باشند.
فیلم «تیتی» به نمایش در آمد. فیلمی که به زعم حاضران ساده و صمیمی بود. فیلمی که در آن شخصیتی متفاوت به سینمای ایران معرفی شده بود و همه با ذوقی درونی از این که آخرین فیلم اکران شده در جشنواره فضای شیرینی داشته، خشنود بودند.
حتی از یکی از خبرنگارها که با دوستش سخن میگفت شنیدم :«پایان بندی درستی بود برای روزهای اکران خوب شد تو روز قرعهکشی آخر از همه قرعهاش در اومد!»
نشست «تیتی» با حضور عواملش پی گرفته شد. که چندباری نام پارسا پیروزفر بازیگر غایب نشست در آن برده شد و نکته جالب خاطرهای بود که الناز شاکردوست از همراهی پیروزفر در یادگیری لهجه گیلکی برای ایفای نقشش در فیلم از او تعریف کرد.
نکته دیگر تمجیدهای ارسلان امیری از آیدا پناهنده بود. زن و شوهری که در مقام کارگردان و فیلمنامهنویس در دو یا سه فیلم جشنواره امسال حضور داشتند.
وقتی نشست به پایان رسید و نامزدها در حال معرفی بودند. برای خوردن چای به بالکن طبقه اول رفتم. سرم را بالا گرفتم و با تصویر حیرتآوری مواجه شدم. «برج میلاد» در مه فرو رفته بود. درست زیرش ایستاده بودیم اما باز هم تصویرش در خاکستری مه ناپیدا بود.
تا بازگشتیم نامزدها معرفی شده بودند. و بحثها پیرامون درستی و نادرستی یا مستحق بودن یا نبودن نامزدها ادامه داشت.
ساکنان «برج میلاد» اسباب و وسایلشان را جمع میکردند تا برای روز اختتامیه به جشنواره برگردند. هرچند فردا و پس فردا کاندیداهای بهترین فیلم در جشنواره دوباره برای اهالی رسانه اکران میشود.
علیرضا بخشی استوار