فیلم «هیولای درون» ساخته خسرو سینایی در دومین جشنواره فیلم فجر برنده لوح زرین شد. داستان این فیلم به زندگی یک فرد ساواکی میپردازد که پس از وقوع انقلاب به روستایی میگریزد و با مرور خاطرات و اقدامات گذشتهاش دچار فروپاشی ذهنی شده و در نهایت به عمر خودش پایان میدهد.
نور به عنوان یکی از عناصر معنابخش در تفسیر تصویر در عکس فوق نمودی کلاسیک دارد. میزانسنها هم در این تصویر، میزانسنهای کلاسیکی هستند.
وضوح شخصیت پیشینی و محو بودن تصویر شخصیت ایستاده در عمق تصویر در امتداد نور و میزانس یکی از عناصر مهم دیگر در تفسیر زیباییشناسانه این تصویر است.
پسزمینه سیاه این عکس نگاه را در رخدادی که در قسمت پیشینی قرار دارد متمرکز میکند و همه این خطوط بههم پیوسته روایی در نهایت امر به خواری ختم میشود که در مقابل هر دو کاراکتر به عنوان یک اَبژه ناهمگون مسیر نگاه را به بیرون از قاب هدایت میکند
تصویر ثبتشده به واسطه جهت و میزانسن فیگورهای ایستاده در صحنه، تصویری واکنشی است. رخداد بیرون قاب هر چه هست بر خود تصویر تاثیر مستقیم گذاشته است و ما در آینه تصویر شکلگرفته پیش چشمهایمان، موقعیت بیرونی را تصوّر میکنیم.
اما اگر به عنصر تاثیرگذار تصویر برگردیم، نور در تضاد با بکگراند سیاه به تفسیر شخصیتها کمک میکند. موقعیت گردسوز در تصویر بهگونهای است که صورت فیگور مرد را از پایین روشن کرده است. زمانی که مسیر تابیدن نور از نقطه پایین صورت میگیرد صورت ابژه نمودی ترسناک به خود میگیرد. اما همین زاویه نور به واسطه حضور ابژه زن در عمق میدان، و به واسطه پوشش سفیدی که دارد، او را تبدیل به فیگوری معصوم کرده است. زن در سایه مرد قرار دارد اما صورتش از مرد روشنتر است و این تاثیر مرد بر زن را خنثی میکند. به نوعی این نوع میزانسن و نوع تابیدن نور تفسیرهای درون عکس را دگرگون و خنثی میکند.
این نوع تابیدن نور به نوعی بیانگر تاباندن نور بر خویشتن نیز هست. تاباندن نور بر خویشتن که نوعی افشاگری است. زمانی که نور بر چیزی میتابد قصد بر آن است که امری پنهان آشکار شود. اما تاثیرگذارترین نقطه این تصویر صورت زن است. صورتی معصومانه که در مرکز تصویر قرار گرفته است. عناصر بصری متعدد در تصویر به نوعی به عنوان پیرامون و حاشیهای برای جلوه صورت زن چیده شده است. صورتی حاشیهای اما نقطه تمرکز و تعادل تصویر.
علیرضا بخشی استوار