در دومین شب از چهلمین جشنواره فجر فیلمهای «علفزار» و «شادروان» به نمایش درآمد. در هر دو اثر میتوان شاهد ساختارهایی اخلاقمدار بود که تحتلوای هنجار در جامعه و قانون خدشهدار میشوند و کاراکترها را به التهابی عمیق میکشانند.
علفزار؛ استراتژیِ روایت
فیلم علفزار ساخته کاظم دانشی سعی دارد در پیروی از ضوابط و فرمولهایی که در نگارش روایت تعریف شده به ساحت درام دست یابد.
در سیاست الگوهای روایی عناصر زمانی، مکانی و سببی ارکان اصلی روایت و قصه را در پیرنگ تشکیل میدهند.
در واقع آنچه به مثابه روایت در فیلم قابل درک و دریافت است تنها در پیرفت سببها خلاصه شده و در کالبد میزانسن دنبال میشود. به بیانی دیگر فیلمساز با آرایههای سببی سعی دارد فرایند آشنازدایی را در فیلم به کار ببندد و از قِبل آن مخاطب را در دام سمپاتیسم اسیر کند. اسیر شدن در دام مزبور به طرزی دنبالهدار از جانب انفجارهایی متعدد فراهم میآید. بنابراین تنها گزارهای که در ساختار روایی اثر قابل تعریف است علت و سبب میباشد.
حال با توجه به تعریفات گفتهشده ایدئولوژی مورد نیاز برای شکلگیری عنصر علت میبایست آنقدر درخور باشد که قوام داستان -به اصطلاح- از ریخت نیفتد.
فیلم با رویکردی انفجاری گیرایی مخاطب را جلب کرده و با پیرنگی فرعی به فرم بیانی اثر میپردازد. در پیرنگ مذکور موتیفهای لازم به پیکره کاراکتر تزریق میشوند و شاخصههای تیپیکالی را پیرامون شخصیت اصلی شکل میدهند. در ادامه متعلقات عنصر روایت -از جمله سببیت- بر دوش شخصیت افتاده و توسط آن دراماتیزه میشود.
در نهایت فیلم علفزار با حجمی سنگین از سببیتها بر فرمی روایی سوار شده و از موضع اخلاق هنجارهای انسانی را به بازی میگیرد تا سر به آخر تضاربی دراماتیک دست یابد.
شادروان؛ عجیبپردازی
فیلم شادروان اثر حسین نمازی در پیرفتی موقعیتوار سعی دارد به سان فیلم علفزار از موتیفهای اخلاقی دستمایهای دراماتیک خلق کند. با این تفاوت که فرم بیانی در فیلم کارکردی دراماتیک ندارد و جملگیِ تعاملات بصری بر دوش روایت گذاشته میشود. در ادامهٔ تفاوت مذکور میتوان چگونگی عنصر اخلاق در پلات نمایشی اثر اشاره کرد. فیلمساز با رویکردی شبهکمیک قصد دارد فضای داستانی و اخلاقی اثر را به شکلی عجیبپردازانه به تصویر بکشد و با توجه این رویکرد از پارامترهای معیشتی و زیستی کاراکترها سود میجوید.
نگارش رنج و سختی تماما در امری نامتناسب قرار میگیرد تا جریان آشنازدایی علاوهبر نشاط بخشیدن، داستانگو نیز باشد. در واقع امر آشنازدایی در انطباق با روایت، فرمِ بلامنازع فیلم تحت لوای ارزشهای اخلاقی و خانوادگی است.
از دیگر جریانهای قابل رویت در فیلم، موتیفهای تیپیکال در کالبد کاراکترها است. موتیفهایی که از زبان شخصیت فضایی تیپیکال در فیلم ایجاد کرده و در ساحت همان شبهکمیکِ یادشده تعریف میشوند.
سر آخر فیلم شادروان با رانههایی اخلاقمدار و هنجارشکن عناصر روایی خود را به شکلی ناهمگون در کنار یکدیگر ردیف میکند تا امر عجیب در سطح روایت پرداخته شود.
محراب توکلی