یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
22:58 | | فجر 40

گاو؛ روزگار دوزخی مش‌حسن

گاو؛ روزگار دوزخی مش‌حسن

فیلم «گاو» ساخته داریوش مهرجویی ورای مبحث جنبش‌گونه‌اش در موج نو سینمای ایران، از بارقه‌هایی آرتیستیک من جمله استفاده از جریان سیال ذهن بهره‌مند است و به همین سبب می‌توان این اثر را در جایگاهی ویژه از تاریخ سینمای ایران ارزیابی کرد. در واقع این فیلم با منطق هنری، ذهنی و دراماتیک خود به اهمیت بی‌شائبه رسیده است.

اگر بخواهیم منهای اثر غلامحسین ساعدی گاو را در استقلالی سینمایی ارزیابی کنیم، به اصل زدودن در هنر و منطق بیان‌گری در مدیوم سینما می‌رسیم. ورودی فیلم با شاخصه‌ جامعه و اجتماع مواجهه می‌شویم که در اساس موتیف‌های اتمسفریک را به  فیلم تزریق می‌کند. پیش از شروع روایت همانطور که گفته شد الگوهای کلامی در اثر حرف اول را زده و ارتباط لازم را با مخاطب در ساحت درام برقرار می‌کنند. بیان مزبور مضاف‌بر امر فضا در آشنایی مخاطب با مولفه‌های روایی نیز کارکرد پیدا کرده و علی‌الاصول پیش‌درآمد لازم برای تولد روایت را پایه‌گذاری می‌کند.

مقتضیات تقریری فیلم را پس از مراودات اجتماعی می‌توان در رابطه مش‌حسن (عزت الله انتظامی) با گاو خویش یافت. ارتباط گفته‌شده علاوه‌بر شکل دادن به ساختار بیانی اثر در ساختار کاراکتر نیز رخنه کرده و مدالیته‌ای چون بایستن را خلق می‌کند. در واقع مخاطب به منزله یک بیننده عمق تمایلات مش‌حسن به گاو خود را درک می‌کند. به بیان دیگر موتور ادراکی مخاطب در پرسپکتیوی محدود رابطه این دو را هضم و سپس با دستار حافظه در بخش خاکستری ذهنش می‌پوشاند.

در دنباله روابط یادشده فیلم فاز روایی خود را از سر می‌گیرد و از غیبت مش‌حسن دست‌مایه‌ای می‌سازد تا نقطه عطف روایت متولد شود. مرگ گاو مش‌حسن نمایش دلهره‌واری از هبوط شوربختی‌ست که در دنباله‌اش آرایش روایتی فیلم آهنگ تاویل و تعمیم به خود می‌گیرد. اگر بخواهیم به سازوکار آرایش روایتی به مثابه یک تئوری نگاه کنیم، شاهد یک نقطه عطف یا یک جرقه خواهیم بود که در ادامه‌اش منطقی توضیحی به بار می‌آید. در واقع آن کنش یا آن پیش‌آمد با مکانیزمی روایت در ذهن مخاطب مبسوط می‌‌شود. به بیانی دیگر فیلم در رویکرد چرخشی از فاز روایت دگرباره به فاز بیانی نقب می‌زند تا آن رویداد در ساحت ذهن تعمق یابد. تعمق در رویداد مزبور خود دارای باری دراماتیک است.

با بارگذاری این فرمول در فیلم گاو به مرگ گاو مش‌حسن و سپس تحولات ذهنی وی می‌رسیم. تحولاتی که همچون آوار روح و جسم مش‌حسن را مخروب می‌کند. جملگی تراوشات ذهنی مش‌ذهنی مش‌حسن که او را به مسخی دیوانه‌وار می‌کشاد، در قامت بیان قرار می‌گیرد. مخاطب در جاذبه‌های سوبژکتیو اثر به پرسپکتیوی نامحدود از فضای بیانی اثر می‌رسد و هم‌گام با روزگار دوزخی مش‌حسن به کهن‌الگوهایی چون ترحم و در نهایت آشنازدایی می‌رسد.

فیلم گاو در پرتو موتیف‌های ذهنی سعی دارد، جداشدن انسان از منیت و تنانگی را دراماتیزه کرده و از قبل آن مضمونی چون استحاله را به بار می‌نشاند. به همین سبب فیلم گاو آن هم در دهه چهل توانست شروع یک موج باشد و خود را همواره بر زبان اهالی سینما تکرار کند.

متاسفانه مرورگر فعلی شما قدیمی بوده و پشتیبانی نمی‌شود!

لطفا از مرورگرهای بروز نظیر Google Chrome و Mozilla Firefox استفاده نمایید.