جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳
19:49 | | فجر 40

ناخدا خورشید؛ دلتای طمع

ناخدا خورشید؛ دلتای طمع

فیلم ناخدا خورشید ساخته ناصر تقوایی نسخه‌ای اینجایی و بومی‌شده از کتاب داشتن و نداشتن اثر ارنست همینگوی است که با توجه به جریان تالیفی حاضر در فیلم و الگوهایی دراماتیک در ساحت روایت به جایگاهی اعظم در تاریخ سینمای ایران رسیده است. 

صدای رسای نی‌همبون قامت میزانسن را برپا کرده و نخستین گام در شکل‌گیری پیرنگ را برمی‌دارد. در این حین خورشید تابان به‌سان شعله‌ای جاودان بر سرتاسر آسمان جامهٔ آفتاب پوشانده و با توجه به نام اثر، به افکار مخاطب‌ جهت می‌دهد. در واقع در همین نمای آغازین فیلم ناخدا خورشید ایماژی فرمیک را در جایگاه شخصیت به ارمغان آورده و آن را در ذهن تماشاگر تعبیه می‌کند. نمای مزبور از طلوع آفتاب مضا‌ف‌بر کارکرد بخشیدن به عنصر شخصیت نگره مولف را در ساحت تصویر تئوریزه کرده و برچسب فرهنگ، جامعه و زیستگاه را بر فیلم می‌زند. به کلامی دیگر صدای نی‌همبون (ساز جنوبی) به کلامِ بیانی اثر را جان بخشیده و بر موتیف‌های تالیفی را بر محور میزانسن سوار می‌کند. 

در دنباله نمای نخست و سازوکار تقریری در فیلم، شاهد بسط و گسست‌ عنصر بیان در فیلم هستیم. از لباس، لهجه و فرهنگ تا حضور پاسبان‌های گمرکی جملگی در فرم بیانی فیلم قرار گرفته‌ و مناسبت چندانی با روایت برقرار نمی‌کنند، بنابراین فیلم‌ساز در مطلع بیان نام خود را به مثابه یک مولف در اقتباس از رمان همینگوی حک می‌کند. در کل اگر بخواهیم در منطق اقتباس به چگونگی الگوهای وفادارانه نسبت به اثر همینگوی بنگریم، به عنصر جنایت و امر هیجان می‌رسیم. بارگذاری جرم و اضطراب برآمده از آن در بستر دریا شاخصه‌ایست که در اقتباس هاوارد هاکس نیز به چشم می‌خورد‌. در اقتباس مزبور باری دیگر شاهد اصل بازآفرینی آن هم به زبان تالیفی هستیم، چرا که هاکس رویکردی نشاط‌بخش و به اصطلاح شوخ‌و‌شنگ را به آرمان‌های رمان تزریق می‌کند. در فیلم ناصر تقوایی همانطور که گفته شد موتیف‌های بیانی در منصه ایده به نگره مولف جان می‌بخشند. 

در فیلم تقوایی و‌رای مبحث بیان شکل روایت نیز سویه‌های اقتباس را تقویت کرده و در بستر آب و جرم روانه می‌شود. فیلم‌ساز در تکوین منطق وفاداری تماثیل ذهنی خود را برجسته می‌کند و ساختارهایی همچون شخصیت را در کهن‌الگوهای اخلاقی همچون طمع تعبیه می‌کند. 

زیرمتن اثر فرآورده‌های طمع‌وار جسم انگیزه به خود می‌گیرند و اصل کنش را در فیلم‌نامه به بار می‌آورند. 
ناخدا خورشید به عنوان فردی که تنها یک دست دارد از ملغمه طمع و غروری برخوردار است که محوریت درام را در فیلم ترسیم می‌کند. 
در ادامه الگوریتم جرم به سبب مخاطراتِ منطقه‌ای ساختمان تعلیق را در فیلم بنا می‌کند. 
نکته دیگری که در فیلم سلوک روایت را از ارزش‌های سینمایی پر می‌کند، پیکره زمان و معاصریت در فیلم است. تاریخ‌نگاریِ تقوایی در شکار مقاطع حساس همچون قتل نخست‌وزیر موتور سببیت را روشن می‌دارد و روایت را به کرانه‌های عمیق نمایش روانه می‌کند.

متاسفانه مرورگر فعلی شما قدیمی بوده و پشتیبانی نمی‌شود!

لطفا از مرورگرهای بروز نظیر Google Chrome و Mozilla Firefox استفاده نمایید.