به گزارش مرکز اطلاعرسانی روابطعمومی جشنواره فیلم فجر، در چهارمین روز از برگزاری جشنواره فیلم فجر، نشست آثار گنجینه با عنوان نمایش و نشست بررسی فیلم سینمایی «ناخدا خورشید» هفتمین فیلم سینمایی ناصر تقوایی با حضور مهدی سجادهچی فیلمنامه نویس و یکی از داوران چهلمین جشنواره فیلم فجر با اجرای اکبر نبوی در خانه جشنواره برگزار شد.
سجادهچی ابتدا درباره رویکرد فیلمسازی تقوایی و توجه او به اقتباس از آثار بزرگ، گفت: تقوایی در تیتراژ فیلم «ناخدا خورشید» اشاره کرده که این فیلم اقتباس آزادی از کتاب «داشتن و نداشتن» اثر ارنست همینگوی است. این اثر یک اقتباس درخشان است و بهترین فیلمی بود که میشد از این کتاب ساخت. فیلمهای دیگری هم از این کتاب ساخته شد ولی ناخدا خورشید بهترین آنها بود. هرچند «داشتن و نداشتن» خیلی کتاب محبوبی نبود.
وی ادامه داد: تقوایی به خوبی جغرافیای منطقه ای را که در آن فیلم ساخته شده است را میشناسد و به آن مسلط است. او به خوبی داستان و موقعیتش را میشناخت. تقوایی در فیلمسازیش به دیالوگ خیلی اهمیت میدهد و به دیالوگ توجه ویژه ای دارد. یکی از مشکلات اقتباس همین پایبند بودن یا نبودن به متن است؛ چراکه فیلمنامهنویس می خواهد زبان حال را بنویسد و در تبدیل به متن به مشکل میخورد. تقوایی به خوبی دیالوگها را در اقتباس درآورده است. کسی که چنین نگاهی دارد توانایی بالایی در اقتباس دارد. کسی که قدرت این کار را دارد می تواند بدون اینکه چیزی از قلم بیندازد، اقتباس خوبی انجام دهد.
سجادهچی در ادامه اظهار کرد: دایی جان ناپلئون دیگر اثر تقوایی خط به خط دیالوگ دارد. این فیلم با تکیه کلامهایش مشهور شده است. این هنر تقوایی باعث شده در اقتباس موفق باشد. اگر دیالوگ خوب نباشد، بخشهایی از داستان در خودِ کتاب میماند. در سینمای ایران اقتباس خیلی کم است. کارگردانهای ما برخی اوقات اصرار دارند که بگویند فیلم هایشان اقتباسی است اما یک اشاره کوچک به یک داستان به معنای اقتباس نیست. البته چندین طیف اقتباس داریم، اما تعداد قابل توجهی اقتباس در سینمای ایران اتفاق نیفتاده است. فیلمسازهای ما علاقه به فیلم های اورجینال دارند. قدرت فیلمساز در ایران در اختیار کارگردان بوده است.
این فیلمنامه نویس و داور چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر در ادامه بیان کرد: در کشور ما صنعت در سینما وجود ندارد. استانداردی در سینمای ایران نیست. اگر استاندارد وجود داشته باشد، اقتباس بیشتر میشود. یعنی اگر کتابی پرتیراژ باشد و اقتباسی درست از آن انجام شود، آن فیلم پرفروش خواهد بود. در دهه شصت مفهوم کارگردان مولف جا افتاد. یعنی این که اگر تو در فیلمنامهات از کتابی اقتباس نکنی، اتفاق خوبی است. کارگردانی که اقتباس میکند، باید ضمن هنرمند بودن تکنسین باشد.
سجادهچی در ادامه به مشکل فیلمنامه نویسی در سینمای ایران اشاره و اظهار کرد: ما در سینمای ایران مشکل فیلمنامه نویس نداریم اما مشکل فیلمنامه نویسی داریم. بخش داستان فیلمنامه، مبتنی بر خلاقیت است. بزرگترین امتیاز و فضیلتمان در ایران، ادبیات و فرهنگ ادبی ماست. کلمه و ادبیات هنر ما در مقابل هنر تصویری غربیها امتیاز است. ما اگر در تصویرسازی و ارجاعات تصویری ضعف داشته باشیم، باید قائدتا در ادبیانه نوشتن و مهارت داستان نویسی قدرتمند باشیم.
وی در ادامه به معضل گرایش به کارگردانی در میان فیلمنامه نویسان اشاره کرد و گفت: ما تعدادی نویسنده خوب داریم که بعد از مدتی کارگردان میشوند. بارها شده فیلمنامه نویس آنچه را که نوشته را روی پرده ندیده است. یعنی فیلم با متنش متفاوت است. همین موضوع باعث شده است که بسیاری از فیلمنامه نویسها به عرصه کارگردانی بیایند. البته که ما کارگردانهایی داریم که مانند ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی و … نویسندگان بزرگی هستند. جریان فیلمنامه نویسی کمتر به سینما راه پیدا کرده است. نویسنده ها دچار درخود ماندگی شدهاند. سینمای ما در بیانش درجا می زند. دو ژانر احتماعی و کمدی در ایران حکمفرماست.
این فیلمنامه نویس ادامه داد: ما فیلمنامه نویسانی داریم که در زمینه فیزیک مدرن تحقیقاتی دارند. فیلم «بین ستاره ای» اثر نولان که درام است از مفاهیم فیزیک مدرن استفاده کرده است. چه کارگردانی است در کشورمان از این ظرفیت ها استفاده کند؟
این فیلمنامه نویس در ادامه به چگونگی اقتباس اظهار کرد: شرط لازم و کافی برای اقتباس در شاعری شناخت فرهنگ خود است. نیاز نیست شما وقتی از شعری فرانسوی ترجمه می کنید، نیاز نیست که فرهنگ فرانسه را بشناسید. بلکه باید فرهنگ خودتان را به خوبی بشناسید. ناصر تقوایی در ناخدا خورشید انقدر جغرافیا، فرهنگ و آداب و رسوم فضای فیلم را می شناسد که زمان اقتباس از یک اثر آمریکایی، چیزی از داستان کم نمیکند. داستان اصلی فیلم «ناخدا خورشید» از منطقه ای در آن طرف دنیاست اما تقوایی انقدر فرهنگ خودی را می شناسد که طوری اقتباس کرده که چیزی جا نماند. بارها شده است که ما یک کتاب با دو ترجمه متفاوت دیده باشیم، که محتوای هر کدام متفاوت است. حتی اگر دو نفر اتفاقاتی را برای ما تعریف کنند، دو روایت متفاوت دارد. در هر اثری که نوشته میشود یا فیلمی که ساخته میشود، برخی از فیلمها واسطههای متفاوتی برای فهمشان نیاز دارند. هر چه روایت روشن و واضح تر باشد اقتباس دقیق تر است. اگر واقعبین باشیم، ما منبع اقتباس داخلی کم داریم اما اگر نظام فیلمسازیمان را تغییر دهیم، می شود به مفهوم اقتباس در سینمای ایران امیدوار بود.