«نیاز» از جمله آثار معدودیست که توانسته است پیوند انسان را با مقتضیات مالی و زیستی در پیوندی ضمنی برقرار سازد و جهانی ساده قشر نوجوان را سرشار از عطوفتی دغدغهمند کند. به همین سبب میتوان از این فیلم ساخته علیرضا داوودنژاد در مطلعی شاخص از تاریخ سینمای ایران یاد کرد.
رویکرد فیلم در خلق معنا با تنپوش رئالیسم بسیار حائز اهمیت است. چرا که فیلمساز در توالی نماها منطق پیوستگی را در دایره روایت تعریف کرده است و قصد دارد پوستهٔ رنج را بر مضامین روایی سوار کند.
فیلم برای تکوین عواطف انسانی، مراتب سببی را ردیف کرده و پیرنگی درونی برای علی بنا میکند. در ادامه آن مرگ پدر و معضلات مالی خانواده علی او را به سمت کار کردن و ارتزاق سوق میدهد. در واقع پیرنگ مزبور علتی بر حضور او در چاپخانه میشود و ساختار کنشگرای فیلم را تشکیل میدهد.
یکی دیگر از مفروضات حائز اهمیت فیلم در فرم بصری اثر تعریف میشود. فیلمساز موتیفهای میزانسنیک را با قشر کارگر همراه میسازد و جامه فقر را بر تن آنها میپوشاند تا مضافبر عملکرد روایت صلابت تصویر نیز مخاطب را در مسیر آشناپنداری همراه کند.
پس از حضور علی در چاپخانه عرصه برای رضا تنگ شده و موقعیت شغلیاش به خطر میافتد. اکنون مطلع قضاوت در ایماژهای مخاطب رخنه میکند و سویههای ادراکی بیننده با چاشنی قرینهسازی رنگ میگیرد. قرینهای که یک سویش علی و سویهٔ دیگرش رضا قرار میگیرد. به بیانی دیگر دو شخص نوجوان با قرارگیری در برابر معضلات مالی، عطش ماندن در کار بر رفتارشان مستولی میشود. قرینه گفتهشده با حضور کاراکتر منصور کشمکش اثر را با منطق قهرمان و ضد قهرمان برجسته میسازد. کاراکتر منصور (کسی که رضا را به کار معرفی کرده است) ضوابط دراماتیک اثر را متبلور کرده و با طرح مانع بر سر راه علی مفروضات سعی دارد او را از کار بیکار کند.
حال ترسیم قرینه مذکور در نقطهای از جنس احساسات جرقه زده و محل تلاقی رفاقت میشود. حجابی که علی و رضا را از یکدیگر تمیز میداد با عنصر رفاقت از میان برداشته میشود و یکیشدنشان روند روایت را به قالب مضمون قرار میدهد. رفاقت علی و رضا چشمه معصومیت را در زیست کاراکترها به بار آورده و ساختمان ذهن مخاطب را با عطر انسانیت به بازی میگیرد.
درنهایت فیلم «نیاز» بارقهای بلامنازع در فهم انسانیت است که تحت لوای قشر کارگر، ارزشهای اخلاقی و معنوی را دراماتیزه میکند.
نویسنده: محراب توکلی