«جادههای سرد» ساخته مسعود جعفری جوزانی تجربهای اتمسفریک در ساحت انگیزه و جسارت است که با آهنگ سفر -و سفر کردن- موقعیتهای دشوار زندگی را برای مخاطب برجسته میکند. به پاس این نگاه اخلاقی، میتوان از فیلم جادههای سرد به عنوان اثری شاخص در تاریخ سینمای ایران یاد کرد.
ورودی یا به اصطلاح اوپنینگ فیلم در نمای باز از محیطی برفپوش است که درک فضا را برای مخاطب فراهم میکند. در این نما چند فرد در حال حمل جنازهای با خود به سمت قبرستان هستند. ناگهان کاراکتر حمید جبلی سرش را بالا آورده و در میزانسن حاضر میشود. نمای باز گفتهشده به شکلی تضاربی به نمایی نزدیک یا کلوزآپ مبدل میشود. فیلمساز با شگرد لانگتیک حضور انسان را موتیفی حیاتبخش دانسته و شمایل مرگ به گوشه و کنار میراند.
پس از نمای یادشده، روایت در دیالوگهایی که کاراکترها ادا میکنند رنگ گرفته و به پا میخیزد. پیرنگ از مریضی پدر اسماعیل و تهیه دارو برای وی آغاز میشود و سپس بایستن (ضرورت) و ترس از دست دادن پدر در ذهنیت اسماعیل تبدیل به مسئله میشود. مسئله ذکر شده به شکلی رویاگونه خوابهای اسماعیل را به کابوس بدل کرده و او را از مرگ پدرش به هراس میاندازد. تعبیه هراس در روحیات اسماعیل دارای سویهای تالیفی از جانب فیلمساز است. مسعود جعفریجوزانی از مهارت قابل توجهی در القای احساسات به بیننده با تکنیک کلوزآپ برخوردار است. در خوابی که اسماعیل میبیند، توالی چهرههای آشنا در برابر چشمانش به اسکلتی مرگوار مبدل میشود و او را در منجلاب ترس فرو میبرد. حال منطق ترس در او کاشته شده و با عطوفتی که نسبت به پدرش دارد همراه میشود. در نهایت پیکره بایستن در فیلم شکل میگیرد و به سبب آن اسماعیل همراه با معلم مدرسه و رحمان برای تهیه دارو به سمت شهر میروند و آهنگ سفر میکنند.
در مسیر معضل گره پیرنگی دیگر به فیلم اضافه میکند و به مثابه گرهای در اثر جا خوش میکند. مشکل فیزیکی آقای موسوی گره مذکور را تقویت میکند و کشمکش لازم را برجسته میسازد.
فرم روایی اثر -در واقع شاهپیرنگ آن- انشعابی تازه میکند و در موازات با یکدیگر تعلقات بیانی و روایی اثر را تامین میکنند. بیان و تقریر دراماتیک بر دوش آقای موسوی افتاده و در راستایش روایت خرید داروها توسط اسماعیل و رحمان شکل میگیرد.
در نهایت با گسترش دو پیرنگ یادشده بار نمایشی اثر توسط مخاطراتی که آقای موسوی را تهدید میکند، در ذهنیت مخاطب نقش میبندد. و آنسوی دیگر رحمان و اسماعیل با تهیه دارو به سمت شهر باز میگردند.
اگر بخواهیم برای فیلم جادههای سرد در مطلع مضمون استنتاجی بیاوریم، صراحتا به اوپنینگ فیلم نقب زده و عصارهٔ حیات را در برابر مرگ استخراج میکنیم. فصل پایانی فیلم با وجود تمام هیجانات پیش آمده زیر آوار سرما، اسماعیل وارد کلاس میشود و در حالی که چهرهاش رنگ لبخند به خود گرفته، میزانسن فریز میشود تا نشاط حیاتبخش او تا ابدیت در فیلم بماند و مسعود جعفری جوزانی نهایت زیستن زیر سایه سختیها را در خندهای خلاصه کند و آن را به تماشاگر ارزانی دارد.