در دهمین شب از اکرانهای چهلمین جشنواره فجر دو فیلم با نامهای «ضد» و «خائنکشی» به نمایش درآمد. هر دو فیلم با خلق جهانی ملتهب سعی دارند مقاطع حساس در تاریخ ملت ایران را تحتلوای روایت خود دراماتیزه کنند.
ضد؛ در تقابل با خود
فیلم ضد ساخته امیرعباس امیری جریانات پس از انقلاب را از نگاه یکی از جاسوسانِ چریکی در حزب جمهوری اسلامی روایت میکند.
روایت او از بازگشت نامزدش از خارج در قالب پیرنگ تعریف میشود و حساسیت نامزدش نسبت به سیاست، جایگاه او را در سیاستهای سازمان ناپایدار میکند. ناپایداری او کشمکش لازم را در اثر برقرار میسازد و شخصیتش را بر سر یک دوراهی قرار میدهد. عشق یا ارزشهای عقیدتی(؟!) فیلم تنها از دیالوگ برای بیان این دوراهی استفاده میکند. در واقع دیالوگ تنها سازوکار فیلمساز برای اعمال یک فضای دراماتیک است. فیلم در برخورد کاراکترها با یکدیگر و تقریر درونیاتشان تنها گفتارهایی شعارگونه را به کار میبندد و از آن گفتارها به عنوان دستمایهای برای درگیر کردن ذهن مخاطب استفاده میکند. به بیانی دیگر عقاید چند لایه سازمان و عطوفتی چند ساله میان دو انسان تنها در دیالوگ گنجانده میشود.
فیلم ضد با اعمال پیرنگی دیگر در طرح داستانیِ خود حجم روایت را بسط میدهد و از طرف دیگر موضع خود را برای توصیف سازمان برملا میکند. پیرنگ گفتهشده -که پیرامون مرگ یکی از چریکیها است- در پایان کار خود فضای سیاسی فیلم را پررنگتر میکند.
از نکاتی که در زیباییشناسی اثر بسیار حائز اهمیت است، عدم استفاده از تدوین موازی برای ایجاز دوراهی مذکور است.
در نهایت فیلم ضد با بازنماییِ رگههایی از تاریخ (پسا) انقلابیِ ایران تلاش نسبتا خوبی داشته است و در راس این تلاش، میتوان به حرکت درام در مسیر شخصیتی بحرانزده و رسیدن وی به مقصدی نتیجهبخش اشاره داشت.
خائنکشی؛ صید تاریخ
خائنکشی ساختهٔ مسعود کیمیایی، بازگشت فیلمساز به وادی حماسه آن هم در قلب تاریخ است. فیلمساز برخلاف تیتری که برای این مطلب انتخاب شده تاریخ را نمینگارد! بلکه از آن دستمایهای میسازد تا فضای تالیفی خود را ارائه دهد. به بیانی دیگر فیلمساز تاریخ را برای اشاعه آرمانهای زبانی خود صید میکند.
عشق، معرفت، سنت و رفاقت موتیفهای تکرار شوندهای هستند که مسعود کیمیایی به طرزی پیوسته در آثارش به کار میبندد و در این فیلم به آنها اشاره دارد.
البته نکتهای حائز اهمیت در رابطه با فرم روایی و پرداختی وجود دارد که به حجم کاراکترها در اثر مربوط میشود. خائنکشی -یا اساسا هر فیلم دیگری(!)- اگر از تعدد و تکثر کاراکتر برخوردار باشد در امر پرداخت دچار مشکل شده و ممکن است بسیاری از عناصر رواییاش را از دست بدهد. فیلمساز با توجه به این موضوع سعی دارد به تمام اجزای پیرنگ نگاهی داشته باشد و از سهراب (مهران مدیری) گرفته تا تمام افراد گروه داستانی سر هم کند تا بتواند شمایلی کلی از سوژههایش ترسیم کند.
در نهایت فیلم خائنکشی مسیری پرالتهاب است که سعی دارد با مناظر چشمنوازش روحیهٔ تالیفی فیلمساز را به رخ بکشد.
نویسنده:محراب توکلی