در نهمین شب از اکرانهای چهلمین جشنواره فجر دو فیلم با نامهای «شهرک» و «2888» به نمایش درآمد. هر دو فیلم میخواهند با ایجاد رابطهای اتمسفریک میان ذهنیت کاراکتر و جغرافیای اثر، مضامین مورد نظر خود را بیان کنند.
شهرک؛ زیستن در عالم تصنع
شهرک ساخته علی حضرتی میخواهد با رویکردی فیلم در فیلم، فضایی غریب و ناهمگن را برای کاراکتر خود به بار آورد و از بطن آن، سیستم حاضر در این فضا را به عنوان جهانی فرامتنی معرفی کند. جهانی که مخاطب میتواند آن را به عنوان یک آرمان در نظر گیرد.
ساعد سهیلی فردیست که در یک تست بازیگری قبول شده و میخواهد به سر صحنه فیلمبرداری برود. او به همراه سایر تیم بازیگری وارد لوکیشن فیلمبرداری -که واقع در یک شهرک است- میشود. برای سازوکار تیپیکال او در این نقش دستورالعملهایی وضع میشود. دستورالعملهایی که هر از گاهی برای فرهاد(ساعد سهیلی) فرستاده میشود همگام با حضور کاظم سیاحی در میزانسن، فضای محدود و به نوعی دیوار کشیده شدهٔ شهرک را بنا میکند. به این صورت چارهای جز هضم این فضا توسط کاراکتر اصلی باقی نمیماند. فیلمساز با خلق موقعیتی تصنعی، پیرنگی درونی در تناسب با ذهنیت کاراکتر اصلی برقرار میکند. پیرنگ گفتهشده جریانی تضاربی را مابین فضای شهرک و زیست کاراکتر اصلی به وجود میآورد.
در نهایت پلات روایی اثر از این تضارب سود میجوید تا قدرت تسلط شهرک را بر بازیگرهایش بیان کند و با رویکردی استعاری این شهرک را به جهانِ جاری در زیست مخاطب تسری دهد. پلان پایانی اثر نیز با نمایی هلیشات سعی دارد این شهرک را -در عین تصنعی بودنش- به دنیای بیرون ربط دهد و محتوای مورد نظرش را پیرامون بازیگر بودن همه انسانها بیان کند.
البته فیلم شهرک در فرم بخشیدن به عناصر ساختاری خود (از جمله رمانس) ناموفق است. چرا که تحت لوای یک جهان مصنوعی نمیتوان ارزشهایی دراماتیک را به بار نشاند.
البته موفقیت فیلم در این بارگذاری خود میتواند به عنوان پرسشی برای مخاطب مطرح شود…
۲۸۸۸؛ آلبومی از خاطراتِ برباد رفته
فیلم ۲۸۸۸ ساخته کیوان علیمحمدی در تلاشی پستمدرنیستی سعی دارد از کهنالگوهای تاریخی استفاده کند و آنها را در خلال خردهپیرنگهایی -غالبا- حساس قرار دهد. میزانسنهای سیاه و سفید فیلمساز در موازات با موقعیتهای صمیمی و خانوادگی به فضاهای تاریخی خاطرهانگیز اشاره دارد. چراغ برقی، نغمهٔ سازهای ناکوک در کنار منقل کباب و غیره جملگی در منطقی خاطرهساز -کهنالگویی- مربوط است.
در ادامه با توجه به فرم بیانی اثر روایتهای خُرد در نگاه مخاطب سرازیر میشود.
روایتهایی که در بازنمایی چندین داستان، به کالبد پیرنگ روح میبخشند و محتوای مورد نظر فیلمساز را ارائه میدهند.
آنچه در این روند منقطع قابل رویت است، آرایههایی ریتمیک است که در جدال با اصلِ تداوم مخاطب را از اثر دور میکنند.
در نهایت فیلم ۲۸۸۸ تجربهای تازه برای لمس التهاب و محاکاتی است که با توجه به تلاش فیلمساز ذهن مخاطب را به گذشتهای تکه تکه و به بیانی دگرگونشده میبرد. گذشتهای که در ضربان التهابات طراوتش را از دست داده.
البته موفقیت فیلم در تعبیر آرمانهای فیلمساز خود به عنوان پرسشی برای مخاطب مطرح شود…
نویسنده: محراب توکلی