نشست نقد و بررسی دو فیلم «خائنکُشی» و «بیمادر» در بیستمین جشنواره فیلم فجر شیراز با حضور تعدادی از فعالان عرصه فیلم و رسانه در سینما سعدی شیراز به میزبانی حوزه هنری فارس برگزار شد.
به گزارش مرکز اطلاعرسانی روابط عمومی جشنواره فیلم فجر، دومین نشست تخصصی نقد و بررسی دو فیلم «خائن کُشی» و «بیمادر» در بیستمین جشنواره فیلم فجر شیراز با حضور تعدادی از فعالان عرصه فیلم و رسانه در سینما سعدی شیراز به میزبانی حوزه هنری فارس برگزار شد و در پایان این جلسه حمیدرضا قانعی، مدیر کل فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز به گپ و گفتی با فعالان عرصه سینمایی شیراز پرداخت.
در این نشست، بهرام سلمانی فیلمساز شیرازی گفت: مسعود کیمیایی در فیلم «خائنکشی» با مولفه فیلم گانگستری(هفت تیرکشی) در ژانر سیاسی، جناحی و اکشن ایرانی که از فیلمهای قبلی خودش «گوزنها»، «قیصر» و «سرب» وام گرفته و به نوعی رد پایِ فیلم های گذشته خود را در فیلم آخرش وارد کرده است تا شناسنامه خود را کاملتر از همیشه کند.
او ادامه داد: خائن کشی فیلمی سیاسی و فراتر از زمان است که حال و هوای آن را هم اکنون هم میشود لمس کرد، دیالوگهایی که ظاهراً یادآور خاطرات گذشته است ولی حرف هاییست که حتی امروزه هم کارکرد دارند.
مسئله فروش نفت، سرقت پولهای به ظاهر دولتی که متعلق به بیتالمال است، جنگ بر سر قدرت که در سیاسیون است و برای خارج کردن حریف دست بر هر حربهای میزنند و کش مکشهای سیاسی و خیابانی با مدل گانگستری که در فیلم مشاهده میشد همه و همه گواه به کار بزرگ مسعود کیمیایی میدهد.
محمد ناصریراد، فعال رسانه افزود: احساس میکنم نسل جوان با آثار کیمیایی ارتباط خوبی برقرار نمیکند چرا که از دنیای کیمیایی بیاطلاع و متاسفانه با آن جهان کاملا بیگانه است، یعنی بهتر بگویم بیگانه شده است.
نمیتوان از کیمیایی توقع داشت که لحن و روایت خود را طوری تغییر دهد که همگان با آن ارتباط بگیرند.
آثار کیمیایی هم دقیقا شبیه خودش خاص و منحصربفرد هستند. به نظرم مسعود کیمیایی در این اثر سعی بر آن داشته که دِین و احترامی که در خود ضرورت میدیده را نسبت به مصدق و جبهه ملی داشته است را ادا کند، فیلمی سنگین که بدون داشتن مفروضات و پیشفرضهای تاریخی و سیاسی، فهمش محالِ ممکن است.
نوید جعفری فعال رسانه گفت: اگر در آثار کیمیایی زمان را حذف کنیم شاید بخش عمدهای از مشکل ما با آثارش از بین برود. این فیلم را میتوان ترکیبی از دو فیلم تحسین شده ی «سُرب» و «گوزنها» دانست. فیلمی گانگستری که به اتفاقات سال ۳۲ و حال هوای آن روزها میپردازد و انصافا قاببندیهای سینمایی و محسور کنندهای دارد، در خلاصه فیلم همه جا اسم مهدی بلیغ، کلاهبردار سابقهدار ایرانی که حتی کاخ دادگستری را به دو آمریکایی میفروشد، آمده است اما ما چیزی جز تشابه اسم و سرقت از بانک، از این شخصیت تاریخی در این فیلم نمیبینیم. مسعود کیمیایی در رُمان دو جلدی و ۷۰۰ صفحهای و تحسین شده «جسدهای شیشهای» ثابت کرده که در قصهگویی کاملا حاذق است و بنظر میرسد محدودیتها موجب شده در آثار اخیر کیمیایی شاهد قصه غیرمنسجمی باشیم.
علی بلندنظر، مستندساز نیز افزود: آثار مسعود کیمیایی نماد شرافت، غیرت، تعهد و مردانگی در سینماست و هر کسی ذرهای از این صفات در وجودش باشد با آثار کیمیایی ارتباط برقرار میکند. سینمای ایران مدیون مسعود کیمیایی است و دو فیلم «قیصر» و «گوزنها» از نظر بسیاری از منتقدان جزو ده فیلم برتر تاریخ سینمای ایران به حساب می آید. فیلم «خائنکشی» فیلمی از دنیای ذهنی کیمیایی در سن ۸۰ سالگیست.
نقد فیلم «بی مادر» به کارگردانی مرتضی فاطمی
اصغر گروسی درباره این فیلم گفت: فیلم سوژهای تکراری داشت که در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد موضوع بسیاری از فیلمهای سینمایی بود، حتی سریالی هم با موضوع رحمِ اجارهای ساخته شد.
علیرضا شهسواریفرد، درباره فیلم «بیمادر» گفت: این فیلم در پایانبندی بیپدر هم شد، فیلمی که قبل از به پایان رسیدن تمام شد. فیلم روایتگر زوجی از طبقه بالای جامعه است که پس از یک بار تلاش ناموفق میخواهند بچه داشته باشند. فیلم به مدیوم سینما نمیرسید و در بهترین حالت خود یک تله فیلم نسبتا خوب است. فیلم روایت تقریبا سلیس و روان داشت و کارگردان جزئیات زیادی در فیلمنامه را رعایت کرده بود اما شالوده اصلی فیلم رویِ کلیشهها شکل گرفته بود و همین امر به تنهایی کافی است تا هر تلاشی را ضایع کند.
وی افزود: از عمده مشکلات فیلم، شکل نگرفتن و به تکامل نرسیدن شخصیتهاست. قاب بندی ها ساده، درست و قابل قبول بودند اما کافی نبودند. پیرنگ فرعی سخنرانیِ شخصیت مرد اصلی فیلم در سمینارها میتوانست تکمیل کننده خوبی برای پیرنگ اصلی باشد اما آن هم به تکامل نرسید و فیلم همچنان یتیم ماند.
بهرام سلمانی ادامه داد: بیمادر فیلمی تیپیکال و تکراری دهه ۸۰ با چیدمانی جدید و حد متوسط در سینما که میشود گفت فیلمساز با متنی تیپ گونه و نقشهای تیپ گونه نظیرِ کراکترهای دکتر، بچه معصوم و بیمار، دو مرد و دو زن مستأصل و گرفتار که از هر کدام روایت ناقص و مبهمی داریم به تصویر میکشد. میدانیم که نام مادر زیباترین نام که در ابتدای این فیلم با شیوه معناگرا و کنایی با عنوانِ بی مادر در وجه تسمیه این اثر، نقش میبندد. میتوان گفت به طور کلی، فیلمی قابل تحمل و با اغماض قابل قبول است که فیلمساز علیرغم روایت و دنبال کردن قصهای تکراری، کار خود را خوب به پیش میبرد.
محسن حسینی، کارگردان شیرازی از موسیقی خوب این اثر و ساخته بامداد افشار و استفاده از صدای لالایی مادر، تعریف و تمجید کرد.
علی بلندنظر در ادامه گفت: برخی اتفاقات فیلم نظیر شکلگیری علاقه بین شخصیت اصلی مرد فیلم و زنی که رحمش را به عاریه گذاشته بود بنظر غیرمنطقی میرسید، فیلمساز باید زمان بیشتری با صحنههای متعددتری برای این مسئله صرف میکرد، صداگذاری فیلم هم چندان چنگی به دل نمیزد و دچار ایراد فنی و تکنیکی بود.
محمد ناصریراد در مورد فیلم «بیمادر» گفت: فیلم دقیقا در جایی که باید به نقطه اوج خود میرسید، تمام شد و این دقیقا ضعف فیلمنامه است، گویی فیلمنامهنویس کم آورده و توانِ ادامه دادن قصهاش را نداشته است، در اول فیلم صحنهای میبینیم که دختری در خانه آنهاست و با بادکنکش بازی میکند و در استخر افتاده و تا مرحله خفه شدن پیش میرود ولی نقش اول مرد فیلم با بازی تکراری امیر آقایی، دختر بچه را نجات میدهد، سپس با اعتراض پدر دختر روبرو شده و آنجا را ترک میکنند. این صحنه که اوپنینگ فیلم هم بود دقیقا تمام مضمون فیلم را به ما میدهد، جنس مونثی که آمال و آرزوهایی دارد قرار است به این خانه و این مرد پناهنده شود ولی در استخر که شبیه شکمِ مادر است، غوطه ور میشود. مرد او را نجات داده و زن به دلیل محدودیتهای اجتماعی آنجا را ترک میکند.