دامون قنبرزاده در واکنش به خداحافظی رضا میرکریمی و محمدحسین مهدویان با جشنواره فجر در یادداشتی در اینستاگرام نوشت:
نمیفهمم این چه جورش است که از جشنواره خداحافظی میکنند. مگر تشک کشتیست؟! طی یک روز و بعد از اختتامیهی جشنوارهی فجر، محمدحسین مهدویان و رضا میرکریمی با انتشار متنهایی جداگانه اعلام کردند که دیگر در جشنواره حاضر نخواهند شد. حتی میرکریمی برای گرفتن جایزهاش به سالن هم نیامد. این یعنی از چه زمانی دقیقاً تصمیم گرفته بود خداحافظی کند؟ بعد از فرستادن فیلمش به جشنواره؟ یا دقیقاً بعد از اعلام جوایز؟ نمیشد این تصمیم را پیش از فرستادن فیلم گرفت؟ مهدویان ناگهان از کجا به چنین تصمیمی رسید؟ بعد از نگرفتن جایزه؟
.
بیایید تعارف را کنار بگذاریم. ما ایرانیها استاد این هستیم که خودمان را لوس کنیم؛ «جایزه نمیدهید؟ پس من هم قهر میکنم!» به نظر میرسد رویکرد دو فیلمساز عزیز نیز چیزی شبیه این است. البته این فقط یک جنبهی ماجراست. حالا اجازه بدهید بیتعارفتر باشم؛ ما ایرانیها استاد این نیز هستیم که سوراخ دعا را پیدا کنیم. وقتی پیدا کردیم دیگر تا آن سوراخ را به گشادی دهانهی چاه نکنیم، بیخیال نمیشویم. حالا حکایت این عزیزان خداحافظیکرده از جشنواره است؛ خبر دارید که این عزیزان، هر دو درگیر سریالهایی هستند که قرار است در پلتفرمهای اینترنتی پخش شود. خب وقتی لقمهای حاضر و آماده وجود دارد که پول خوبی هم پشتش است، چرا آنها باید خودشان را علاف جشنوارهای کنند که معلوم نیست در انتهایش فیلمشان جایزه میگیرد یا نه. تازه اگر آن سیمرغ بلورین را بگیرند، به هیچ دردی هم نمیخورد جز اینکه بگذارندش لای در اتاقشان که مانع از بستهشدنش شود. پس سوراخ دعا یعنی همین سریالهای «هولو» که میپَرند توی گلو و حالا دیگر آنقدر این سوراخ گشاد شده که بیا و بنگر.
.
اصلاً نوش جانشان؛ بسازند و حال کنند. فیلم هم به جشنواره ندهند. مال دیگران را میبینیم. اما من هنوز جواب پرسشم را پیدا نکردهام: خداحافظی از جشنواره، آنهم در حالی که یک سال به شروع جشنوارهی بعدی مانده، یعنی چه؟! خب نهایتش این است که شما دیگر شرکت نمیکنید… حالا اصلاً خداحافظی میکنید، دیگر اعلام کردنش چه معنایی دارد؟ ما ایرانیها یک عادت دیگر هم داریم؛ خیلی زیادی خودمان را جدی می گیریم.