یک چشم اشک یک چشم خون!
«بعد از رفتن» ساخته رضا نجاتی یک فیلم اجتماعی با پیج و خم هایی که قابلیت تبدیل به سریال را هم دارد.
فیلم، داستان مردی است که همسر اولش فوت شده و در کیش مشغول تعمیر کشتی های فرسوده است. با تنها پسرش به زادگاهش تهران برمیگردد تا گمشده ای را پیدا کند.
اوپنینگ فیلم با زاویه از پایین به بالای دوربین شروع میشود و این معنایی برای استیصال و سردرگمی شخصیت اول فیلم یعنی صابر ابر است. قاب بندی های دوربین آرمان فیاض به درستی و در خدمت به داستان انتخاب شده است. دوربین استوار سر جایش ایستاده و مخاطب را بدون ترفندهایی مانند دوربین روی دست همراه با داستان پیش میبرد. گریم بدون اغراق پانتهآ پناهیها شمایل یک زن زحمتکش جنوبی را به خوبی نشان میدهد.
طراحی صحنه از دیگر نقاط قوت این فیلم است. وسایلی که به بیینده حس خونه پدری را کاملا القا میکند. میزانسن ها و دکوپاژها بد نیست و به دلیل لوکیشن های متعدد مخاطب خسته نمیشود.
مشخص است فیلم با وسواس ساخته شده و کارگردان هر پلان را چندین بار گرفته است. جزییات رعایت شده و نشانه گذاری ها درست است. نقطه قرمز در لوگوی فیلم همان سرخی چشم چپ صابر ابر در فیلم است. یک چشم خون و یک چشم اشک!
صابر ابر با شمایلی شبیه به «بدون قرار قبلی» اما با بازی پخته تر نقش آفرینی کرده است.
فیلم در درست ترین لحظه خودش تمام میشود و این بار با نمایی از بالا به پایین و ایستادن شخصیت اصلی داستان در کانون تصویر.
بعد از رفتن تجربه اول فیلم بلند نجاتی است. تجربه ای که نمره قبولی میگیرد و مسیر را برای ادامه کار سخت میکند.