مسعود نقاشزاده دبیر چهلمین جشنواره فیلم فجر، چهرهای که سابقه کار سینمایی و علمی دارد و به عنوان اولین دبیر جشنواره فیلم فجر در دولت سیزدهم انتخاب شد، اما رویداد فرهنگی که مسئولیت آن را برعهده داشت دچار مسائل و حواشی شد که تا پایان مراسم اختتامیه جشنواره نیز ادامه داشت.
توضیح و شفافسازی برخی از این مسائل و حواشی مانند لو رفتن اسامی منتخبین جشنواره و یا حذف سیمرغ مردمی از یک سو و از سوی دیگر تبیین علت بازتاب رسانهای وسیع آن و انتقادات تند و تیز رسانهها و فعالین فضای مجازی حتی مذهبی و انقلابی باعث شد تا به مصاحبه طولانی نزدیک به 3 ساعت با این چهره بنشینیم. مصاحبهای که ابعاد و زوایای پنهان و ناگفتهای را از حواشی و اتفاقات آن برای ما بیان میکند و باعث میشود بتوانیم قضاوت دقیقتر و منصفانهتری نسبت به جشنواره داشته باشیم.
ما در این گفتوگو میخواهیم به چهلمین جشنواره فیلم فجر بپردازیم، اما پیش از آن، لطفاً درباره برنامههایتان برای جشنواره چهل و یکم بفرمایید. آیا شما مسئولیت دبیری دوره بعدی جشنواره را پذیرفتهاید؟ با توجه به این که بخش بینالملل و ملی جشنواره ادغام شده است، چشماندازها و خطوط اصلی چهل و یکمین جشنواره بینالمللی فیلم فجر چه خواهد بود؟
حقیقت آن است که مسئولیت برگزاری چهلمین جشنواره فیلم فجر با توجه به فرصت کوتاهی که در اختیار بود، چالشی بسیار بزرگ بود. بنده به دعوت جناب آقای خزاعی در آبان ماه سال گذشته، برخلاف آن شرایط دشوار، مسئولیت دبیری جشنواره را پذیرفتم تا شاید در دوران جدید مدیریت سینما، بتوانیم گامی در جهت پیشبرد سینمای ملّی برداریم. اگر چه در گفتوگوهایی که همان زمان داشتیم، این مسئولیت برای چند دوره به بنده پیشنهاد شد؛ اما من فقط برای دبیری چهلمین جشنواره فیلم فجر قول دادم و اکنون که به لطف الهی، این دوره با همه فراز و نشیبهایش برگزار شد و به سرانجام رسید؛ میتوانم اعلام کنم که به دلایل گوناگون، بنای پذیرش مسئولیت دبیری جشنواره برای دوره یا دورههای بعد را ندارم. امیدوارم مسئولین بعدی جشنواره فیلم فجر بتوانند گامهایی را که برای تحول بزرگترین رویداد فرهنگی و سینمایی کشور برداشته شده دریابند و ادامه دهند.
اما شما قبلاً اشاره کردهاید که معتقدید دبیر جشنواره نباید هر سال تغییر کند و ثبات دبیری جشنواره فیلم فجر اهمیت جدی دارد. آیا نظرتان تغییر کرده است؟
خیر! معتقد بوده و هستم که دوره مسئولیت دبیر جشنواره فیلم فجر، و اصولاً هر رویداد بزرگ فرهنگی دیگری از این قبیل، باید طولانی باشد تا بتوان اهداف کلان جشنواره را برنامهریزی و در عمل محقق کرد. زیرا ترسیم و تحقق برخی اهداف، در بلندمدت ممکن خواهد بود. اگر چه تحقق اهداف جشنواره فجر به مسائل متعددی ارتباط دارد، اما به گمان من، دبیر جشنواره باید حداقل برای یک دوره پنج ساله مسئولیت داشته باشد تا بتواند برنامههای کوتاه مدت و میان مدت خود را جامه عمل بپوشاند و زیرساخت برنامههای بلند مدت را نیز فراهم کند.
در برخی از معتبرترین جشنوارههای سینمایی جهان، گاه دبیر جشنواره نزدیک به دو دهه یا بیشتر، مسئولیت مدیریت و راهبری جشنواره را بر عهده دارد. زیرا بر خلاف مسئولیتهای سیاسی که طولانی شدن دوره تصدی و تمرکز قدرت در آنها میتواند موجبات رکود، ناکارآمدی و فساد را فراهم آورد، در مسئولیتهای فرهنگی، به سان خود فرهنگ، برای بنای صحیح امور، به زمان کافی نیاز است. امر فرهنگی بر خلاف امر سیاسی، تنها با تصمیمات کوتاهمدت و سریع، به نتایج مطلوب نخواهد رسید. تحقق امر فرهنگی، شبیه به غرس نهال، نشو و نما و به بار نشستن درخت دیرپایی مثل درخت گردوست. بنابراین، تحقق جشنوارهای در تراز آرمانهای فرهنگی ایران اسلامی، نیازمند برنامهریزی کلان، صرف زمان، و پایش مداوم است تا کار به نتایج مورد انتظار برسد. پس با هر سیاست و رویکردی، راهبری و هدایت رویدادهای بزرگ فرهنگی و از جمله جشنواره فیلم فجر، نیازمند تداوم دوره مدیریتی است.
اما بنده مسئولیت دبیری جشنواره برای دورههای بعدی را نپذیرفتم، زیرا عمده نیروها و جناحهای سیاسی و رسانهای متنفذ در این عرصه، چنین دیدگاهی ندارند و اصولاً جشنواره فجر برای آنها، مهمترین عرصه و بهترین فرصت برای سهمخواهی قدرت در حوزه مدیریت فرهنگی و بلکه سیاسی است. برخلاف توجه رئیس سازمان سینمایی و وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی به اهمیت تداوم مدیریت فرهنگی، متأسفانه این گروهها، اغلب امر فرهنگ را عرصه قدرتنمایی و خودنمایی میپندارند و خیال میکنند کارکردهای فرهنگی مطلوب را میتوان با نوعی عملکرد سطحی و شعاری مرسوم، محقق کرد. نگاه اینان به فرهنگ و بروندادهای آن، نگاهی ابزاری است و برای فرهنگ و شعب و تجلیّات گوناگون آن، حداکثر کارکردی در حد بازنمایی تمایلات جناحی و سیاسی روزمره قائلاند. حال آنکه در نگاه امام خمینی، معمار کبیر انقلاب و در دیدگاههای مقام معظم رهبری، فرهنگ زیربناست و امر فرهنگی اصالت بنیادین دارد. من بر این باورم که در طول سالهای گذشته، کمترین توجه به مطالبات فرهنگی رهبر انقلاب شده است. زیرا امر فرهنگی نیازمند نگاه عمیق، برنامهریزی طولانی مدت و اثرات دیرهنگام است و اینها با مدیریت نتیجهگرا، ظاهرگرا، کوتاهمدت و رسانهای سازگار نیست. امروز حدود سه سال از انتشار بیانیه گام دوم انقلاب میگذرد، اما تا کنون تلاش مؤثر و ملموسی برای ترسیم چشماندازهای فرهنگی بیانیه گام دوم صورت نگرفته است؛ حال آنکه بیانیه گام دوم اساساً بیانیهای فرهنگی و به نوعی بازخوانی و بازنمایی آرمانهای انقلاب اسلامی در گذشته و آینده، و در بستر یک گفتمان فرهنگی و تمدنی است.
ما برای ترسیم چشماندازی روشن از فرهنگ ایرانی ـ اسلامی در جهان، نیازمند درک اصالت امر فرهنگی و اولویت بخشیدن به آن هستیم. حدود سه سال پیش رئیسجمهور فرانسه در تحلیلی از چشمانداز نظام بینالملل در جمع سفرای این کشور گفته بود: نظم بینالمللی به شیوهای کاملاً جدید در حال تغییر است و هژمونی غرب ممکن است به زودی به پایان برسد. وی گفته بود، فرانسه، انگلستان و آمریکا در 300 سال گذشته غرب را بزرگ کردهاند و فرانسه نماد فرهنگ، انگلستان صنعت و آمریکا جنگ در غرب بوده است. اما همه چیز در حال تغییر است... ما برآمدن قدرتهای نوظهور را بسیار دستکم گرفتهایم. اینها بعد از اینکه قدرت اقتصادی پیدا کنند، شروع به جستجوی «فلسفه و فرهنگ» خود کرده و دیگر به سیاست غربی اعتقادی نخواهند داشت؛ بنابراین شروع به پیگیری «فرهنگ ملی» خود میکنند. زمانی که این ملتهای نوظهور فرهنگ ملی خود را بیابند و به آن ایمان بیاورند، بهتدریج از شر «فرهنگ فلسفی» که هژمونی غرب به آنها القا کرده خلاص میشوند و این آغازِ پایان هژمونی غرب است! پایان هژمونی غرب نه در افول اقتصادی است و نه در افول نظامی، بلکه در افول فرهنگی است.
اینها سخنان رئیسجمهور یک کشور اروپایی است که سالیان دراز مدعی برتری فرهنگ غرب بوده است. برتری و والایی در مقیاس تاریخی و تمدنی، فرهنگی است نه نظامی، سیاسی و حتی اقتصادی. البته این بدان معنا نیست که قدرت اقتصادی یا نظامی موضوعیت ندارد، بلکه نشان میدهد قوّت و استحکام فرهنگی، چشماندازهای قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی را رقم میزند. زیرا فرهنگ زیربناست و به همین دلیل نمیتوان با رویکردهای سطحی، انتظار تأثیرات بزرگ و ماندگار در مقیاس تاریخی و تمدنی داشت.
امروزه سینما و هنرهای مرتبط با سینما، یکی از مؤثرترین فرصتها در فرهنگسازی و رقابت برای برتری فرهنگی هستند. این چنین است که سینمای هالیوود بخش مهمی از قدرت و هژمونی فرهنگی آمریکا را بازتولید میکند. سینمای ملی ما اگر بخواهد روی پای خود بایستد و فرهنگ و هویت ملی و دینیمان را در میان فرهنگهای جدید جهان بازتولید کند تا مانند آنان شناخته شود، باید همهجانبه نگریسته و مدیریت شود. سینما یک پدیدار فرهنگی، هنری، اجتماعی، اقتصادی، رسانهای و فناورانه بسیار پیچیده است که در رویکردی کلان باید همه جنبههای آن به صورت متوازن و در راستای اهداف کلان و منافع ملی مورد توجه قرار بگیرد و سیاستهای آن بازطراحی شود. بخش مهمی از این رویکرد کلان، جشنواره فیلم فجر است که باید اهداف، سیاستها و عملکردهای آن تدوین، تثبیت و پایدار شود.
بهنظرم باید وارد بخش اصلی مصاحبه شویم. بررسی خود جشنواره و اینکه با وجود حواشی فراوانی که متوجه جشنواره شد، چقدر به اهداف اصلی مورد نظرتان رسیدید. همانطور که میدانید امسال پیش از آغاز جشنواره فیلم فجر، با آمدن آقای خزاعی، صحبت از تحول و استانداردسازی و نگاه جدیدی بود که به فضای انقلابی و مردمی نزدیک باشد. بالطبع جشنواره هم چه در صحبتهای آقای خزاعی و چه در صحبتهای شما، با همین رویکرد آغاز به کار کرد. بااین وجود رفته رفته جشنواره با حجم قابل توجهی از حواشی روبرو شد که گویی در تناظر با شعارها و اهداف بود. از سوی دیگر و از آن مهمتر موضوع خود حواشی است؛ به نظرتان علت بروز این حواشی چه بود؟ آیا ایجاد این حواشی ناظر به تحولات مدیریت و برگزاری جشنواره بود یا ریشه در سیاستهای سازمان سینمایی داشت؟
اگر بخواهم کوتاه پاسخ بدهم، باید بگویم هر دو به علاوه چاشنی پررنگ مطالبات وصول نشده مدیریتی برخی افراد و گروههای به ظاهر دلسوز و دغدغهمند! اما برای اینکه بتوانیم به این سؤال که جشنواره چهلم فجر چقدر به اهداف خود نزدیک شد به درستی پاسخ دهیم، لازم است مقدمه کوتاهی بگویم. فراموش نکنیم سال گذشته، سال استقرار دولت سیزدهم، با حجم زیادی از مطالبات انباشته شده در همه زمینهها بود. در این شرایط و تقریباً در نیمه سال، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سازمان سینمایی مستقر شده و در آبان ماه دبیر جشنواره منصوب شده است؛ یعنی چیزی کمتر از سه ماه به برگزاری جشنواره مانده بود. هرکسی با برگزاری جشنواره و ساختارهای اجرایی آن آشنا باشد، میداند که این مدت، برای برنامهریزی و برگزاری جشنواره، زمان بسیار کوتاهی است. ما در این دوره اهدافی را پیشبینی کرده بودیم که برخی از این اهداف برای جشنواره، اهداف کلان محسوب میشدند. در اولین گام، یکی از مواردی که مدنظر من بود، تدوین آییننامه و اهدافی شفاف، دقیق و معین بود. در آییننامه این دوره، اهداف جشنواره به صراحت و با شفافیت ذکر شده بود. شاید در گذشته هم در آییننامه به این اهداف اشارهای میشد؛ اما در آییننامه این دوره، مشخصاً بندی با عنوان اهداف در نظر گرفته و اهداف جشنواره را با صراحت در آن تبیین کردیم. این شاید نخستین و مهمترین گام در شفافیت اهداف جشنواره بود که اعلام میکرد جشنواره فیلم فجر مشخصاً برای حمایت از رویکرد امیدآفرین، اخلاقمدار و آگاهیبخش در سینمای ایران و فیلمهای سینماییایران و بر پایه فرهنگ ایرانی و اسلامی برگزار میشود. بنابراین در این آییننامه، حداقل یک نکته روشن است و آن این که جشنواره فجر هدفش چیست. یعنی به صورت واضح میگوید که ما برای کدام هدف این جشنواره را برگزار میکنیم.
ازطرف دیگر، برای اولین بار یک گاهشمار بسیار دقیق در آییننامه آوردیم و تاریخهای مهم و تعیینکننده در فرایند اجرایی جشنواره فجر را دقیقاً مشخص کردیم. این بدان معناست که از همان ابتدای کار، خودمان و مخاطبانمان را (که عملاً فیلمسازان و تهیهکنندگان هستند) متعهد به آن تاریخها وگاهشمار دانستیم و در عمل هم به صورت جدی و منضبط گاهشمار جشنواره را اجرا کردیم. این موضوعی است که در دورههای گذشته، چالشهای بسیاری برای برنامهریزی و اجرای جشنواره ایجاد میکرد.
این مطالب مقدماتی را از آن جهت تشریح کردم که اشاره کنم آنچه در این دوره به صورت جدی دنبال میکردیم، علاوه بر رویکردهای محتوایی که در اهداف به صراحت ذکر شده بود، برنامهریزی برای یک اجرای کاملاً دقیق، منضبط و حرفهای بود.
البته باید اذعان کنم تحقق برخی اهداف در این بازه زمانی کوتاه، برای ستاد چهلمین جشنواره فجر و اساساً برای هیچ تیم اجرایی دیگری مقدور نبود. به عنوان مثال، در اختیار داشتن یک مکان کاملاً مناسب و اختصاصی برای برگزاری جشنواره فیلم فجر، همواره یک چالش جدی بوده است. در این دوره هم از همان ابتدا درباره انتخاب سالن مرکزی جشنواره ملاحظاتی وجود داشت و حواشیای ایجاد شد و در نهایت برج میلاد به عنوان خانه جشنواره انتخاب شد. موضوع این است که در حال حاضر یک مکان اختصاصی که واجد ویژگیهای مختلف و ضروری برای برگزاری جشنوارههای فیلم در ایران باشد، وجود ندارد و هیچ یک از مکانهایی که تا کنون به عنوان سالن مرکزی جشنواره انتخاب شدهاند، تمامی شرایط لازم برای محل اصلی یا سالن مرکزی جشنواره را ندارند. در دولتهای گذشته برای این موضوع سرمایهگذاری نشده است، زیرا این تصور وجود دارد که به سرانجام رساندن احداث مکانی اختصاصی به عنوان سالن مرکزی جشنوارههای فیلم ایران که بزرگترین و گستردهترین آنها جشنواره بینالمللی فیلم فجر است، از عمر یک دولت طولانیتر است و به همین دلیل هیچ مسئولی برای پیگیری آن رغبت ندارد. البته بنده از همان ابتدا که برای انتخاب سالن مرکزی جشنواره با چالش روبرو بودیم، به جناب آقای خزاعی پیشنهاد کردم ایشان در دوره مسئولیت خود این قدم خیر را برای سینمای ایران بردارد، حتی اگر در دوران مسئولیت خودش به بهرهبرداری نرسد. جشنواره فیلمفجر، بخصوص وقتی قرار باشد در مقیاس بینالمللی برگزار شود، آن قدر اهمیت دارد که به عنوان بزرگترین رویداد فرهنگی کشور و بلکه منطقه، دارای یک مرکز و مکان اختصاصی با ویژگیهای لازم باشد.
از این جهت بود که گفتم برخی از اهداف در کوتاهمدت قابل تحقق نبود. البته موارد دیگری هم بود که برای اصلاح و اجرای آن به زمان بیشتری نیاز داشتیم. مثلاً سایت اینترنتی جشنواره فجر نیاز به یک بازطراحی اساسی داشت که در آن زمان کوتاه ممکن نبود. بنابراین باید گفت بخشی از اهدافی که ما در یک بازه زمانی کوتاه سه ماهه میتوانستیم آنها را دنبال کنیم، محقق شدند؛ اما بخشی از اهداف نیاز به زمان یا منابع گستردهتر داشتند. اما اینها فقط در بعد اجرایی جشنواره بوده است.
در اینجا لازم است به نکته دیگری هم اشاره کنم؛ چون مسئله مهمی است و ناظر به ارزیابی جشنواره است. خیلی اوقات در رسانهها از مردم یا مخاطبان میپرسند جشنواره امسال چطور بود؟ این سؤال میتواند از نظرگاههای متفاوتی بررسی و توصیف شود که مهمترین آنها معطوف به کیفیت فیلمهای جشنواره است. میدانیم که جشنوارهها فیلمها را نمیسازند. در حقیقت مدیریت یک جشنواره به طور خلاصه، برنامهریزی و برگزاری رویدادی سینمایی با ضوابط و قواعدی مشخص برای انتخاب، نمایش و ارزیابی شماری از جدیدترین آثار سینمایی است. بنابراین در بخش رقابتی هر جشنواره فیلم، شماری از فیلمسازان و صاحبان آثار، فیلمهایشان را به جشنواره ارائه میدهند و آن جشنواره با ضوابط خودش فیلمهای ارائه شده را بررسی میکند، برخی را میپذیرد و از این میان، برخی به بخش مسابقه راه پیدا میکنند.
آقای نقاشزاده به نظرم به جای خوبی رسیدید، چون یکی از اولین حواشی جشنواره، حضور دو فیلم بود که از نظر کیفی در سطح مناسبی نبود و مورد انتقاد جدی خبرنگاران قرار گرفت. الان هم شما به موضوع فیلمهای جشنواره اشاره کردید و اینکه ما سازنده آنها نیستیم، اما انتخاب کننده که هستید. چرا این دو فیلم در جشنواره وارد شدند؟
البته در جشنواره فیلم فجر، دبیر جشنواره، انتخابکننده مستقیم فیلمها هم نیست. تمامی فیلمهای بخش مسابقه چهلمین جشنواره فجر، حاصل نظرِ هیأت انتخاب جشنواره و البته با در نظر داشتن امکان صدورِ مجوز نمایش برای جشنواره بوده است. در آییننامه جشنواره فجر، مانند شماری از جشنوارههای سینمایی جهان، ما یک هیأت انتخاب داریم که به نمایندگی از دبیر جشنواره، فیلمهای بخش مسابقه را انتخاب میکنند. البته در برخی از جشنوارههای معتبر، شخص دبیر یا نمایندگان او فیلمها را انتخاب میکنند و دیگر هیأت انتخابی وجود ندارد. پیدا است که ترکیب یک هیأت انتخاب و برآیند نظر آنها با یک ترکیب دیگر متفاوت است. اما این فقط یک سوی ماجراست؛ زیرا در سوی دیگر، کمیت و کیفیت فیلمهای ساخته شده و ارائه شده به جشنواره هم در انتخاب نهایی فیلمها مؤثر است. بنابراین در سالها و دورههای مختلف، کمیت و کیفیت فیلمهای منتخب یک جشنواره متفاوت است.
فرض کنید در یک سال 100 فیلم در سینمای ایران تولید شده و در این 100 فیلم 30 فیلم قابل اعتنا وجود دارد و شما از میان این 30 فیلم میخواهید 20 فیلم برای بخش مسابقه جشنواره انتخاب کنید. نتیجه انتخاب فیلم در چنین سالی، حتماً با انتخاب فیلم در سالی دیگر که 60 فیلم در آن تولید شده و از این تعداد فقط 10 فیلم قابل اعتنا باشند، تفاوت جدی دارد. البته اینجا موضوع دیگری هم مدخلیت دارد و آن هم این است که باید ببینیم کدام فیلمسازان مایلند فیلمهایشان در جشنواره شرکت کند. در برخی سالها در سینمای ایران، همه بزرگان سینمای ایران در جشنواره فیلم داشتهاند. مثلاً در سال 1365 فیلمسازانی مانند داریوش مهرجویی، ناصرتقوایی، عباس کیارستمی، کیانوش عیاری، رسول ملاقلیپور، مسعود جعفری جوزانی، محمدعلی نجفی و پوران درخشنده، فیلم داشتهاند. تازه اینها کسانی هستند که الان از نامآوران سینمایایران محسوب میشوند و غیراز فیلمهای آنها، فیلمهای مطرح دیگری هم بودهاند و در مجموع سبد متنوعی از فیلمهایی با گونههای مختلف در جشنواره وجود داشته است. از فیلم کودک بگیرید تا فیلم دفاع مقدس، تاریخی، اقتباسی و خلاصه انواع و اقسام فیلمها در معرض دید بوده است.
بنابراین مهم است که بدانیم در یک سال چه فیلمهایی ساخته شده و از میان آنها چه فیلمهایی انتخاب شده است. در دو سال اخیر، به دلیل شیوع کرونا، بسیاری از فیلمسازان و کارگردانان سینمای ایران کار نکردند. با این همه، برای جشنواره چهلم، 74 فیلم مطابق ضوابط ثبت نام کردند و از این تعداد 59 فیلم به دبیرخانه رسید و مورد بررسی، انتخاب و داوری قرار گرفت.
به این ترتیب، در دورههایی و به دلایلی، شماری از فیلمسازان بالقوه و مطرح، ممکن است فیلم نداشته باشند. بنابراین سطح فیلمهای یک جشنواره به کیفیت جشنواره برنمیگردد، بلکه محصول شرایط تولید در سینمای ایران است. به همین خاطر، خیلی اوقات وقتی راجع به جشنواره و کیفیت آن صحبت میکنیم، در حقیقت کیفیت جشنواره را به کیفیت فیلمهای یک دوره نسبت میدهیم. تفاوت در کمیت و کیفیت فیلمهای سالهای مختلف هم امری طبیعی است. بخش مهمی از احساس رضایت از یک دوره از جشنواره بستگی به این دارد که چه فیلمسازانی در آن سال فیلم ساختهاند، چقدر فیلمها خوب ساخته شدهاند و چه فیلمهایی پذیرفته شدهاند.
پس بهنظر شما از فیلمهایی که برای حضور در جشنواره ثبت نام کرده بودند، اینهایی که انتخاب شدند، بهترینها بودهاند؟
بهتر است این سؤال را اینطور بپرسیم که آیا هیأت انتخاب بهترین فیلمها را انتخاب کردند؟ به عبارت دیگر، آیا آنها کارشان را درست انجام دادند؟ من معتقدم که هیأت انتخاب ما کاملاً حرفهای و صاحب جایگاه و اعتبار بود. البته بدیهی است اگر این ترکیب را تغییر دهید، نتیجه تغییر خواهد کرد. اما به نظر من، باز هم 70 درصد فیلمها همین خواهد بود.
* پس چرا از میان انتخاب این گروه خیلی حرفهای، این دو فیلم درآمد که به اجماع همه، فیلمهای ضعیفی بودند؟ چرا اینها وارد بخش مسابقه جشنواره شدند؟ آیا تنوع ژانر ملاک بود؟
من کلی میگویم تا بعداً تبدیل به دستاویزی برای منازعات رسانهای نشود. بنابراین نقل قول مستقیم نمیکنم، خروجی کل جلسه را میگویم. در مورد یکی از این دو فیلمیکه اشاره میکنید، برخی از دوستان معتقد بودند که درست است که فیلم ضعفهایی بخصوص در اجرا دارد و این ضعفها قابل اغماض نیست، اما فیلم به سمت یک جریان قصهگوی حادثهای میرود و ما سالهاست در سینمای ایران این را نداریم. یک دیدگاه این بود. در گفتوگوهای میان اعضا، گاهی یک نفر دیدگاهی عرضه میکرد و همه دوستان به عنوان موافق یا مخالف، درباره آن صحبت میکردند. در مورد فیلمی دیگر این موضوع مطرح شد که فیلم حامل کورسوی یا جریان امیدی هست و از این جهت جالب است، و سایر اعضا پذیرفتند. به عبارت دیگر، ممکن است سلیقه من هم به عنوان دبیر جشنواره، نه با این دو فیلم، که با برخی از دیگر فیلمهای فهرست هم از منظر سینمایی سازگار نباشد؛ اما طبیعی است که به نظر هیأت انتخاب احترام بگذارم. با اینکه، همانطور که قبلاً گفتم و بر اساس رویه بسیاری از جشنوارههای معتبر، دبیر جشنواره میتواند به طور کلی در انتخابها، جانب نظر خود را نگه دارد، ولی از آنجا که همه دوستان هیأت، حرفهای و صاحب تجربه و اعتبار بودند، نظر هیأت انتخاب را عیناً مبنا قرار دادیم.
البته این نکته را هم در نظر داشته باشیم که همه فیلمهای منتخب هم از هیأت انتخاب، امتیاز کامل و بالا دریافت نکردند. وقتی بدانیم انتخاب برخی فیلمها به این دلیل بود که برخی فیلمهای دیگر (اگر چه بسیار معدود) موفق به اخذ مجوز نمایش برای جشنواره نشدند، شاید منطق بعضی انتخابها موجهتر شود. اگر چه ما مطابق آییننامه اعلام کرده بودیم و هم فیلمسازان و هم اعضای هیأت انتخاب میدانستند که هر فیلمی که به مرحله انتخاب برسد، باید پروانه نمایش بگیرد تا بتوانیم آن را در جشنواره نمایش دهیم. همین هیأت انتخاب فیلمهایی را هم در فهرست انتخاب داشتند که نهایتاً به دلیل این که نتوانستند پروانه نمایش جشنواره را بگیرند، به جشنواره راه پیدا نکردند. البته این موارد بسیار معدود و شاید دو مورد بودند. ناگفته پیداست که اگر هیأت انتخاب با ملاحظه مجموع شرایط به این نتیجه رسید که این 22 فیلم در فهرست فیلمهای منتخب باشند، معنایش این است که با توجه به شرایط کلی فیلمها، به نظرشان آمده که این 22 فیلم قابل اعتنا هستند. البته میتوان تصور کرد که اگر تیم دیگری به عنوان هیأت انتخاب فیلمها را میدیدند، انتخاب متفاوتی داشتند. شاید میگفتند به نظر ما آن چند فیلمیکه انتخاب نشدند و نیامدند فیلمهای بهتری بودند؛ اما به زعم بنده این تفاوت نمیتوانست بیش از 20 تا 30 درصد باشد. حاصل بررسی و ارزیابی هر هیأت انتخابی، یک خروجی در قالب یک فهرست است و هیأت انتخاب این دوره به این جمعبندی رسید که این دو فیلم بهتر است در فهرست فیلمهای منتخب باشند.
البته در گفتوگویی که در جلسه جمعبندی میان اعضای محترم هیأت انتخاب بود، من میدیدم که به ضرورت تنوع ژانر اشاره میشود. یعنی ترجیح هیأت انتخاب این بود که از گونههای مختلف، و از جمله گونه حادثهای هم فیلم داشته باشیم. استدلال این بود که شاید فیلمی عیار سینمایی بالایی نداشته باشد، اما چرا این ژانر نباید در جشنواره دیده شود؟ سینمای ایران در طول سالهای پس از انقلاب، یک ژانر بسیار مهم، یعنی همین ژانر اکشن را به تدریج از دست داد؛ ژانری که اتفاقاً خیلی مخاطب داشت. این امر، معلول مجموعهای از سلایق و سیاستهای سینمایی در یک دوران بود که بعداً هم معلوم شد چندان اصولی و هوشمندانه نبود و مخاطب عمده را از سینما دلزده و مأیوس کرد. منظور این نیست که مثلاً ژانر حادثهای را به هرقیمتی احیا کنیم، اما بالاخره هیأت انتخاب این فیلمها را انتخاب کرده است. فراموش نکنیم که هیأت انتخاب تعدادی فیلم را برای یک چشمانداز کلی انتخاب میکند؛ یعنی هر فیلم را فقط به عنوان یک فیلم سینمایی مجرّد نگاه نمیکند.
خوب است اعضای هیأت انتخاب وارد شوند و درباره انتخابهای خود گفتوگو کنند.
بله، کاملاً موافقم. البته یکی از اعضای محترم هیأت انتخاب، پیش از شروع جشنواره، مطالبی طرح و ادعاهایی کرد که موجب حاشیههای گستردهای هم شد. اگر چه، به لحاظ حرفهای همه داورن جشنوارهها میدانند که برای حفظ حقوق صاحبان آثار، نباید نظرات شخصی خود یا سایر داوران درباره فیلمهایی که هنوز به نمایش در نیامدهاند را رسانهای کنند و ما هم به صورت کتبی و شفاهی، توجه به این موضوع را از همه عزیزان درخواست کرده بودیم؛ اما در نظر داشته باشیم که نباید انتظار داشت که همه هفت نفر اعضای محترم هیأت انتخاب، یک صدا باشند و نظرات یکسان داشته باشند. ممکن است یک نفر به یک فیلمی تمایل داشته باشد و 6 نفر نداشته باشند و بالعکس و گاه در گفتوگوها، دیدگاه اعضا تغییر کند.
بهروز افخمی: فیلمهای جشنواره فجر امسال خوب، قوی و سیاهنما هستند!
هیأت انتخاب، همه فیلمها را دیدند و مطابق برنامه از پیش معین شده در گاهشمار، روز پنجم دی ماه جلسه جمعبندی گذاشتیم. ساعت یک بعدازظهر جلسه شروع شد و گفتوگوی اعضای هیأت انتخاب تا حدود ساعت 11 شب یعنی چیزی حدود 10 ساعت به طول انجامید و راجع به فیلمها گفتوگو شد. در واقع جلسات جمعبندی چه در هیأت انتخاب و چه در هیأت داوری فقط یک رأیگیری صرف نیست بلکه یک بحث و گفتوگوی کیفی و طولانی است. برای انتخاب 22 فیلم، 10 ساعت جلسه جمعبندی، زمانی طولانی است.
ممنون؛ اما پرسش بعدی این است که چرا این حواشی بهصورت وسیع ایجاد شد و بازتاب وسیعی در رسانهها پیدا کرد؟
بدون اینکه به تئوری توطئه باور داشته باشم، تصورم این است که از ابتدای جشنواره چهلم مجموعهای از حملات و تخریبهای سازمانیافته، علیه بنده، جشنواره و سازمان سینمایی شروع شد. این را هم خیلی اعتنا نمیکنم که کسانی با شخص من به هر دلیلی مخالف باشند. بالاخره در این موقعیتها کسانی موافق و کسانی دیگر مخالفاند. اما در این دوره، تجربهای که ما کردیم عجیب بود؛ یعنی میزان تخریب و هجمه به جشنواره، بسیار غیرعادی بود. این جشنواره، بزرگترین جشن فرهنگی انقلاب است، جشنواره چهلم است، اولین جشنواره دولت جدید با شعار انقلابی و مردمی است، جشنوارهای است که فیلمهای آن در مدیریت سینمایی این دولت تولید نشده و در کنار اینها، در بخشهای مختلف حاکمیت یعنی در دولت، مجلس، قوه قضاییه و دستگاههای فرهنگی، نوعی همسویی و همگرایی وجود دارد. پس خط این حجم از تخریب جشنواره و سازمان سینمایی و وزارت ارشاد از کجا میآید؟ اینطور حمله به جشنواره توسط برخی از خطوط و افراد به ظاهر انقلابی و در واقع انقلابینما، یک مقدار غیرعادی است.
بالاخره ناظران منصف بیرونی میتوانند وضعیت کلی این دوره از جشنواره را با دورههای گذشته مقایسه و درباره آن قضاوت و ارزیابی کنند. ما در هیچ دورهای در سالهای گذشته، این میزان از تخریب علیه جشنواره را نداشتیم. آن کسانی که بیشترین حمله و تخریب را علیه جشنواره اجرا میکردند، مدعی دغدغهمندی و دلسوزی برای انقلاب بودند و این با توجه به آنچه گفتم کاملاً مشکوک بود. من این موضوع را برای پیگیری به دستگاههای ذیربط منعکس کردم و جالب اینجاست که آنها هم این حجم از حمله و تخریب را مشکوک میدانستند. زیرا این حملات به بزرگترین جشن فرهنگی انقلاب در دولت انقلابی سیزدهم، توسط رسانهها و کسانی انجام میشد که خود را متعلق به جریان گفتمان انقلاب میدانستند. در جایی، منتقدی که اساساً دانش سینمایی ندارد، ولی زیاد مینویسد نوشته بود، این جشنواره کلاً از بالا تا پایینش بد بود، همه چیزش بد بود، همه چیزش ضعیف و خراب بود و این یعنی اینکه یک نفر یا خیلی عصبانی است یا خط و هدف معینی را دنبال میکند که در جشنوارهای به این گستردگی یک نقطه مثبت هم نمیبیند، برای او همه چیز جشنواره بد بوده است!
در هر حال این جریان برای خودش علتی داشته است؛ بهنظر شما علت آن چه بود؟
وقتی جشنواره فجر، به عنوان بزرگترین جشن انقلاب، توسط برخی از افراد به ظاهر انقلابی، مورد تخریب قرار میگیرد، علت آن چند چیز میتواند باشد. یکی از آنها، سهمخواهی از سازمان سینمایی و جشنواره فجر در این دوره است. در حال حاضر گروه جدیدی مسئولیت را در وزارت ارشاد و سازمان سینمایی برعهده گرفتهاند، که سوابق آنها مشخص است. آقای خزاعی به عنوان رئیس سازمان سینمایی، یک تهیه کننده شناخته شده متعلق به گفتمان انقلاب و فردی حرفهای است که مسئولیتهای متعددی داشته و یکی از آنها برگزاری چندین دوره جشنواره مقاومت است؛ البته ایشان تجربه دبیری جشنواره فیلم فجر را هم در کارنامه دارد؛ سابقه ایشان و دیدگاهش هم مشخص است. آقای خزاعی، بنده را برای دبیری جشنواره دعوت کرده که من هم سوابقم در سینمای حرفهای، در دانشگاه و مسئولیتهای فرهنگی، مشخص است
پس همانطور که اشاره کردم، یک علت، میتواند سهمخواهی از سازمان سینمایی باشد. علت دیگر، سهمخواهی از خود جشنواره فجر است. برخی افراد که برای همکاری با جشنواره انتظاراتی داشتند و به صورت مستقیم و غیرمستقیم انتظاراتشان را بیان کردند اما پاسخی نگرفتند؛ شاید انتظار داشتند که در ستاد و ساختار جشنواره حضور داشته باشند و به خاطر عدم حضورشان خشمگین شدند. اما علت سوم که به نظرم هیچ بعید نیست، جریان نفوذ است. توجه به موضوع نفوذ از آن رو اهمیت دارد که بدانیم، در این دوره، میزان حمله و تخریب جشنواره توسط برخی رسانهها یا نویسندگان به ظاهر انقلابی، آن قدر زیاد شد که در مواردی حتی دستاویز شبکه بیبیسی هم قرار گرفت.
در حالی که سالهای پیش عمدتاً سکوت میکردند.
اصلاً موضوعیتی برایشان نداشت جز اینکه بخواهند بهانهای پیدا کنند. شما فکر کنید در نشست رسانهای فیلمی در آخرین روز و آخرین سانس که عموماً خلوتترین نشستهاست، در یک فضای ملتهب رسانهای که خبرنگاران سؤالهای چالشی میپرسند، نویسنده فیلمی که چندان هم بر فضای گفتوگو مسلط نیست، سخن نادرستی میگوید که به لحاظ آموزهها و تقیدات دینی ما کاملاً خلاف و غلط است. اگرچه جا داشت همانجا کسانی که مسئول جلسه هستند، تذکر بدهند و موضوع را توضیح بدهند، اما چنین نشد و برخلاف توضیح و عذرخواهی مکرر نویسنده، توضیحات کارگردان فیلم، موضعگیری ستاد جشنواره و سازمان سینمایی، بر آتش این خطا دمیده شد تا دستاویزی برای حملات بیشتر به جشنواره، سازمان سینمایی، وزارت ارشاد و حتی دولت شود. هر کسی که کمترین اطلاعی از ساز و کار جشنواره داشته باشد، میداند که عوامل فیلمها هیچ نسبت سازمانی با جشنواره ندارند و حضورشان در جشنواره فقط به واسطه فیلمهایشان است.
انتقادی که وجود دارد این است که مسئولین رسانهای جشنواره، در این نشستها، حضور مؤثری نداشتند و در این مورد هم پس از بروز خطا واکنشی نشان نداده و سکوت کردند و چند روز پس از انعکاس گسترده موضوع، یک بیانیه دادند. اگر همانجا و در همان جلسه، مسئولان رسانهای یک بیانیه ساده میدادند، میتوانست تا حد زیادی التهاب این ماجرا را بگیرد.
بله درست است. شاید دوستان فکر میکردند که مطلب نادرستی که در یک جمع محدود 50 تا 60 نفره گفته شده تمام شده و نیازی به واکنش ندارد. این موضوع قابل تأمل است که چطور این موضوع پس از پایان جشنواره و برگزاری مراسم اختتامیه به صورتی مقبول و منظم و گذشت سه روز از اختتامیه، تازه این موضوع برجسته میشود و تمام فضای رسانهای جامعه را دربر میگیرد. اینکه تصاویر نامتعارف برخی از بازیگران که اساساً مربوط به این جشنواره نیست، با رویکرد کاملاً مشخصی تدوین و حتی لوگوی جشنواره را کنار آن حک کنند و در ادامه بریدهای از صحبتهای آن نشست رسانهای را بیاورند و در سطح گسترده منتشر کنند، نشان میدهد یک برنامه مشخص و از پیش تعیین شده در کار است. افرادی که این کار را کردند مشخصا میخواستند حساسیت متدینین را بالا ببرند و عامدانه احساسات دینی مردم و برخی از خطبا را علیه جشنواره برانگیزند. این آنجایی است که میگویم بایستی مراقب خط نفوذ بود. البته همانطور که اشاره شد، شاید تذکر و توضیح همکاران رسانهای جشنواره در همان جلسه، میتوانست این خطا را اصلاح کند و روشن کند که چنین سخنی نادرست و مغایر با آموزههای شرعی و دینی ما است.
علاوه بر آن، مسئولان رسانهای جشنواره فکر میکردند که شاید اعلام رسانهای گسترده یک خطا در جمعی محدود، باعث شود یک حرف نادرست، ناخواسته به صورت گسترده منتشر شود و در معرض دید صدها هزار یا میلیونها نفر قرار گیرد. بالاخره در آن نشست یک گروه حدوداً 60 نفره حضور داشتهاند، به محض این که به این خانم نویسنده تذکر داده شده ایشان در چند نوبت بیانیه عذرخواهی داده است؛ از مردم و متدینین پوزش خواسته و توضیح دادهاند که به خاطر شرایط پرفشار رسانهای نتوانستم منظورم را درست برسانم. ستاد جشنواره فجر و سازمان سینمایی هم که صراحتاً این صحبتها را محکوم و موضعگیری کردهاند. باید بررسی کرد بعد از اینها، ضریب دادن و بزرگ کردن این قضیه دقیقاً با چه منظوری انجام شد.
من پیامهایی دارم که برای برخی مراکز یا موقعیتهایی که نمیخواهم اسم ببرم ارسال شده و در آن از دریافتکنندگان خواسته بودند که بایستی سیل زلزله به سمت جشنواره فجر فرستاده شود و فشاری بیامان بیاورد و هر کس این کار را نکند در برابر خون شهدا و آرمانهای انقلاب مسئول است. شمارههای دبیرخانه جشنواره، دفتر جشنواره، دفتر سازمان سینمایی، دبیرجشنواره و رئیس سازمان سینمایی را هم در انتهای پیام گذاشته بودند و از مخاطبان پیام خواسته بودند هرکسی با هرچند تا تلفن که میتواند زنگ بزند. قریب یک هفته تلفنهای دفتر جشنواره به طور لاینقطع از جانب افرادی ناشناس زنگ میخورد و انواع ناسزاها گفته میشد
خط نفوذ از جایی وارد میشود که باورمندان جامعه نسبت به آن حساسیت دارند. در این فضا حتی کسانی میگفتند عذرخواهی هم کافی نیست. دقت کنید که این جریان، اصرار دارد موقعیت را تا حد ممکن ملتهب کند و به سمت یک فضای دو قطبی ببرد. مسئولان جامعه میدانند که چنین فضایی کاملاً به ضرر کشور است. ما خسارتهای فضای دو قطبی را در موقعیتهای سیاسی کاملا دیدهایم.
یعنی هدف از این کار را دو قطبی سازی و ضربه زدن به بدنه دولت و انقلاب میدانستید؟
دو قطبی سازی در فضای فرهنگ و هنر، به دلیل اهمیتی که در جامعه دارد، میتواند در مخدوش کردن وحدت اجتماعی و ایجاد فضای منفی در میان اهالی این عرصه و مردم، بسیار تاثیرگذار باشد. احتمال خط نفوذ را نباید نادیده گرفت. اتفاقاً برخی از دوستان مسئول در نهادهای ذیربط معتقدند این امر کاملاً محتمل است. این بدان معناست که بخصوص در سطح مدیریت و کسانی که به این مسائل توجه دارند باید این هشدار و حساسیت وجود داشته باشد که هیچ بعید نیست یک کسانی بخواهند سوار موج احساسات پاک دینی مردم و حتی تذکر و توصیه برخی از علما شوند تا برای مقاصد خود یک فضای دو قطبی بهوجود بیاورند و جریان پیچیدهتری را در حوزه فرهنگ و هنر رقم بزنند که در نهایت به ضرر منافع ملی ما است. اینجا دیگر موضوع خود جشنواره و یا دبیر جشنواره نیست. در واقع موضوع گستردهتر و پیچیدهتری در سطح فرهنگ سیاسی و کارکردهای سیاسیِ فرهنگ است. بخش مهمی از حاشیههای جشنواره امسال میتواند در این چارچوب بررسی شود.
دو موضوع لو رفتن اسامی برگزیدگان و نفوذ با یکدیگر همافزایی دارند
به موضوع احتمال نفوذ اشاره کردید که خیلی مهم است؛ به نظرتان لو رفتن اسامی برندگان در روز اختتامیه هم ارتباطی با این موضوع دارد؟
نمیتوانم بگویم که لو رفتن آرای هیأت داوران هم بخشی از این ماجراست؛ اما به نظر میرسد در این پازل با یکدیگر همافزایی دارند و این موضوع را دستگاههای ذیربط باید بررسی کنند؛ زیرا مجموعهای از اقدامات صورت گرفت که جشنواره و سازمان سینمایی را هرچه بیشتر دچار چالش کنند. این امری غیرعادی است که آرای هیأت داوران که در واقع اطلاعات محرمانه دبیرخانه جشنواره است، به صورت غیر قانونی و غیر مجاز منتشر شود. هرکسی میداند که آرای هیأت داوران تا پیش از اعلام در جلسه اختتامیه، محرمانه تلقی میشود و حتی نامزدهای یک رشته، هم نمیدانند دقیقاً کدام یک برنده است؛ اگر بدانند که جذابیتی برایشان ندارد به اختتامیه بیایند. در همه دنیا هم اینطور است.
سایت سینما تیکت که حتما بیانیهاش را خواندید گفته ما در شاهراه اطلاعاتی قرار داریم و با هنرمندان و سینماگران ارتباط داریم و به این ترتیب به آرای هیأت داوران دسترسی پیدا کردهایم. نظر شما به عنوان دبیر جشنواره در این خصوص چیست؟ آیا این جملات شما را قانع کرد؟
این ادعای آنها واقعاً غیر منطقی است. اولین مرحله، در عملکرد آنها دسترسی غیرمجاز به اطلاعات است. این اطلاعات را از هر طریقی به دست آورده باشند، دسترسی غیرمجاز به اطلاعات محرمانه دبیرخانه جشنواره محسوب میشود. فرقی نمیکند ادعا کنید، یکی از هنرمندان این اطلاعات را در اختیار شما قرار داده یا از طریق دبیرخانه جشنواره به آن دست یافتهاید. تلاش برای دسترسی غیرمجاز به اطلاعات محرمانه دبیرخانه، عملی غیرقانونی و نوعی سرقت اطلاعات است.
مرحله دوم، انتشار غیرمجاز این اطلاعات است. در مورد انتشار غیرمجاز، مسئولین سینما تیکت میگویند حاصل یک خطای انسانی بوده و اپراتور سایت نبایستی در آن زمان اطلاعات را منتشر میکرده است. این عذر بدتر از گناه است زیرا موضوع فقط انتشار اطلاعات نیست. انتشار غیرمجاز باعث شده ما متوجه دسترسی غیرمجاز بشویم و چون دسترسی غیر مجاز است بایستی پاسخگو باشند. یک شرکت رسمی که 90 درصد بلیتفروشی سینماهای ایران را در اختیار دارد، بایستی در مقابل رفتار غیر قانونی خود پاسخگو باشد. نمیتواند با یک اطلاعیه عذرخواهی بگوید ما در شاهراه اطلاعاتی قرار داریم و دسترسی غیرمجاز خود را توجیه کند و بعد هم بگوید از منبعی به دستم رسیده است و اصرار داشته باشد که این منبع را معرفی نکند. این یعنی اصرار بر رفتار غیر قانونی.
بنده همان شب اختتامیه به مدیر حراست جشنواره و سازمان سینمایی مأموریت دادم این موضوع را پیگیری کنند. گفتم شما مدیر سایت سینماتیکت را دعوت کنید و بپرسید مسیر دستیابی به اطلاعات محرمانه و آرای هیأت داوران چه بوده است؛ چون برای ما بیش از شخص، مسیر تخلّف مهم است. شاید در دبیرخانه جشنواره اشکالی وجود داشته باشد؛ شاید این اطلاعات از یک دفتر فنی و جایی که لوحها برای پرینت رفته، درز کرده است. به هرحال برای این که این اتفاقات سالهای دیگر رخ ندهد، شناسایی علت دقیق آن برای جشنواره مهم است، چون اشکالِ این مسیر باید شناسایی و برطرف شود. متأسفانه سایت سینما تیکت همکاری نکرد و بر عملکرد غیرقانونی خود اصرار کرد و ناگزیر موضوع از طرق قانونی و رسمی توسط سازمان سینمایی پیگیری میشود. به مدیر سایت سینما تیکت هم گفتم که این کار شما ضربه بزرگی به جشنواره و سازمان سینمایی وارد کرده و این چیزی نیست که با یک عذرخواهی کلامی برطرف شود، و ستاد جشنواره این ماجرا را پیگیری میکند. در حال حاضر حراست سازمان سینمایی این موضوع را به پلیس امنیت و مرجع قضایی ارجاع داده و در حال پیگیری و رسیدگی است.
اما این را به شما بگویم که بنده تا زمان تداوم مسئولیتم به عنوان دبیر جشنواره چهلم و آقای خزاعی به عنوان رئیس سازمان سینمایی تا روشن شدن ابعاد دسترسی غیرمجاز به این اطلاعات موضوع را پیگیری خواهیم کرد. البته از آنجاکه جشنواره فجر اصولاً بازوی اداری ندارد، پیگیریهای قانونی این ماجرا به واحدهای ذیربط در سازمان سینمایی برمیگردد و بخشی از مسئولیت یا کاری است که سازمان سینمایی باید دنبال کند.
برای من عجیب است، اینقدر دستاوردهای بزرگ امنیتی در سالهای اخیر داشتیم که پیدا کردن منشأ این اتفاق در این ماجرا برای آنها بسیار ساده است و نهایتاً تا دو سه روز همهچیز شفاف میشود. برای همین این تأخیر منجر به این شده که برخی افراد به خود جشنواره و سازمان سینمایی شک کنند و بگویند لابد خودشان نمیخواهند بگویند.
متأسفانه این تصور پدید آمده است. اما موضوع خیلی ساده است. سایت «سینما تیکت» باید اول این دسترسی غیر مجاز و تخلف آشکار را بپذیرد و سپس در مورد مسیر این دسترسی غیرمجاز به مراجع ذی ربط توضیح بدهند. این مطالبه همه رسانهها، سینماگران و مردم از جشنواره و سازمان سینمایی است.
آقای دکتر جمعبندی شما نسبت به جشنواره، با توجه به سخنان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که نمرهای به جشنواره دادند و گفتند که جشنواره در سطح مطلوب ما نبود، چیست؟ درباره سطح مطلوب جشنواره توضیح بدهید.
ابتدا باید ببینیم واقعاً جشنواره امسال برخلاف همه مضایقی که به خاطر فشردگی زمان برنامهریزی، جابهجایی محل سالن مرکزی جشنواره و یا شرایطی مانند تغییر وضعیت شیوع کرونا در آخرین روزهای پیش از برگزاری جشنواره که برگزارکنندگان را ناگزیر به تصمیمهای فوری میکرد، قابل دفاع است یا خیر. جشنواره را باید به عنوان یک برنامه کلان دید و ارزیابی کرد. چالشهایی مثل چالش نشست رسانهای روز آخر را باید در چشمانداز عملکرد کلی جشنواره دید. بسیاری از ناظران و حاضران منصف به ما گفتند که جشنواره امسال از جهات مختلف و از جمله از جهت طراحی بصری، نسبت به سالهای گذشته متفاوت و به جریان و گفتمان انقلاب نزدیک بود. در این دوره، وقتی وارد فضای سالن مرکزی جشنواره میشدید، خود فضا نشان میداد که بسیاری امور تغییر کرده است. این یعنی تلاشی شده و تاحدود زیادی هم نتیجه داده بود. البته همانطور که جناب آقای دکتر اسماعیلی اشاره کردند، کارهای انجام شده با سطح مطلوب ما فاصله داشت و به علتهای آن هم قبلاً اشاره کردم. بنده معتقدم راهاندازی جشنواره فیلم فجر، سه ماه پیش از برگزاری خطایی بسیار بزرگ است؛ البته در سالی که گذشت چارهای جز این وجود نداشت. چون دولت تازه مستقر شده و به تبع آن وزیر محترم و معاون وزیر هم زمانی مستقر شدند که فرصت برای کار جشنواره بسیار اندک بود. خود آقای خزاعی چند بار اشاره کردند که فلانی ایثار کرده که در این دوره مسئولیت دبیری را پذیرفته است. زیرا بدترین زمان برای پذیرفتن مسئولیت دبیری جشنواره، سال اول شروع به کار یک دولت است.
اگر بخواهیم یک جشنواره را به درستی و منصفانه ارزیابی کنیم، باید به برخی از مهمترین ارکان آن نگاه کنیم. یکی از این ارکان، ترکیب هیأتهای انتخاب و داوری است. شما نگاه کنید ببینید در هیأت داوران مسابقه سینمای ایران این دوره چه کسانی حضور دارند؟ فیلمسازان و سینماگران صاحب نام و درجه یکی که نگاه ملی دارند. آقای جعفری جوزانی، آقای انتظامی، آقای باشه آهنگر، یک بازیگر درجه یک با اعتبار بینالمللی مثل آقای شهاب حسینی که در عین حال تهیهکننده هم هست. بازیگری که در معتبرترین جشنوارههای دنیا بهترین جایزهها را گرفته است. آقای مجید انتظامی یکی از بهترین آهنگسازان این کشور، آقای سجادهچی فیلمنامهنویسی با کارنامه خوب و موفق. آقای لشگریپور یک کارشناس و تهیهکننده با تجربه سینما و آقای داودی یکی از فیلمبرداران درجه یک کشور. به نظر من نه به عنوان دبیر جشنواره، که به عنوان یک فرد آشنا با سینما، هیأت داوران جشنواره چهلم بسیار وزین و درجه یکاند. همین طور، هیأت انتخاب بخش سینمای ایران، هیأت داوران بخش سینمای مستند، هیأت داوران سینمای کوتاه و هیأت داوران بخش اقلام تبلیغی. خب، به نظر میرسد در ارزیابی یک جشنواره، این ارکان باید مورد توجه قرار گیرند. یکی از نقاط قوت این جشنواره این است که از نگاه این هیأت انتخاب و هیأت داوران وزین، فیلمی مانند «موقعیت مهدی» که فیلم اول کارگردان آن و درباره شهید باکری است، در 14 رشته نامزد شده و بهترین فیلم جشنواره میشود. پس عملکرد جشنواره قابل دفاع است.
به موضوع کارتها در میان کلامتان اشاره کردید. یکی از حواشی دیگر همین تعداد زیاد کارتها بود که مورد انتقاد قرار گرفت. چرا این حجم از کارت صادر شد؟
تا قبل از شیوع موج ششم ما طبق استعلاماتی که از ستاد مقابله با کرونا داشتیم، برای استفاده از ظرفیت کامل سالن مرکزی در برج میلاد محدودیتی وجود نداشت. هرچه به زمان برگزاری جشنواره نزدیکتر شدیم کمکم وضعیت تغییر کرد و شاید دو سه روز قبل از جشنواره به ما هشدار دادند که وضعیت ممکن است بحرانی شود. آن موقع تقریباً تمامی کارتها بر اساس ظرفیت کامل سالن صادر شده بود و دیگر نمیتوانستیم کارتهای صادر شده را کم کنیم.
اگر میدانستید ان قضیه پیش بیاید کارتهای کمتری صادر میکردید؟
اگر حتی یک ماه پیش تر از شروع جشنواره میتوانستیم با اطمینان شرایط را پیشبینی کنیم، قطعاً کارتهای کمتری صادر میشد. اما برای جبرا این موضوع، ناگزیر شدیم که برای اولین بار در سالن اصلی جشنواره، نمایشها را تکرار کنیم یعنی هر فیلم را دو بار در یک روز نمایش دهیم تا از ازدحام جلوگیری شود.
واقعیت این است که ما باید بپذیریم که سالنی که خانه جشنواره محسوب میشود قرار نیست میزبان تمامی صاحبان آثار، خبرنگاران، خبرگزاریها، اهالی رسانه، منتقدان و داوران و ... باشد. حتی در شرایط عادی هم امکان پاسخگویی به چنین تقاضاهای گستردهای وجود ندارد و بایستی به بخش عمدهای از مدعوین در سایر سینماها سرویس داده شود.
البته ما در انتخاب خانه جشنواره هم دچار چالشهایی بودیم. میدانید به دلیل آماده نبودن برخی مقدمات و توافقات، ابتدا ناگزیر شدیم با پردیس چارسو مذاکره و توافق کنیم و بعد از توافق و آمادهسازی شرایط به برج میلاد بازگشتیم. باید به این هم اشاره کنم که ما یک قرارداد و تفاهمنامه رسمی و مکتوب با مجموعه پردیس چارسو داشتیم. اما متاسفأنه دوستان در رفتاری غیرحرفهای، بعد از اینکه قرارداد بستیم از اجرای آن استنکاف کردند و گفتند آمادگی میزبانی جشنواره را نداریم. این هم از آن مواردی است که بخش حقوقی سازمان سینمایی باید آن را پیگیری کند. این طور نیست که شما با یک جشنواره بزرگ ملی و بزرگترین جشن فرهنگی انقلاب قرارداد ببندید و سه روز بعد بگویید ببخشید آمادگی نداریم! مگر چنین چیزی میشود؟ چطور ممکن است پردیس چارسو که یک ماه و نیم قبل از جشنواره فجر، جشنواره حقیقت را میزبانی کرده و قرارداد مکتوب دارد، بگوید ما نمیتوانیم میزبان جشنواره فجر باشیم؟
چرا برخی مسئولین در پی مقابله با جشنواره فیلم فجر بودند؟
این از آن سؤالاتی است که باید از آقایان پرسید و پاسخ دهند چرا با بزرگترین رویداد فرهنگی کشور و جشن ملی انقلاب چنین رفتاری کردند. باید پاسخ داده شود که چه کسانی جلساتی داشتند برای اینکه جشنواره فجر را به بنبست بکشانند؟ باید معلوم شود کسانی که برخی از آنها در دستگاههای عمومی یا فرهنگی کشور مسئولیت دارند، چرا در پی مقابله با جشن انقلاب بودند؟ ما نمیخواهیم این جزییات را بگوییم و نمیگوییم تا جشن انقلاب به ذائقه مردم و مخاطبان تلخ نشود ولی اینها مواردی است که مسئولان ارشد باید در موردش تأمل کنند. مسئولین سطوح بالاتر، باید پرسش کنند چه شد که جشنواره فجر برخلاف این وسعت، ناگزیر شد به مجموعه پردیس چهارسو برود و چرا دوباره به برج میلاد بازگشت؟
اولین کار رسمی من همکاری با شهید آوینی در مجله سوره بود
آقای نقاشزاده، در فضای نفوذ و تخریبها که اشاره کردید، چیزی مطرح شد که به نظرم خیلی خوب میشود یک بار برای همیشه توضیح بدهید و آن هم سوابق شما است. برای برخی سؤال است که آقای نقاشزاده که در دولت قبلی بوده، چطور به عنوان دبیر جشنواره در این دولت انتخاب شده، و حتی یک جا دیدم که نوشتند او از حامیان فتنه 88 است؛ حرفهایی که واقعاً حیرتانگیز است. کمی در مورد سوابقتان بگویید.
اولاً در کشور ما وضعیت این طور نیست که یک نفر سوابق مبهم یا مشکوکی داشته باشد و دستگاههای ذیربط از آنها اطلاعی نداشته باشند، و ناگهان یک فرد ناشناخته در فضای مجازی پیدا شود و به خیال خود اتهامی وارد کند. این را در راستای همان خط تخریب پروژه نفوذ میتوان دید؛ زیرا دستگاههایی در کشور وجود دارند که این موضوعات را به دقت بررسی و رصد میکنند و در مورد سپردن مسئولیت به افراد کاملاً جدی هستند. بنابراین تکلیف من با کسانی که از سر دشمنی، دست به دروغپراکنی میزنند، روشن است. دشمن اگر دشمنی نکند جای تعجب است. اما اشخاص معتقد و متدینی که با بیانصافی، بی تقوایی و سخنانی کاملاً دروغ، اتهاماتی به من وارد کردند را به خدا واگذار میکنم. بالاخره روزی فرا میرسد که همه باید یک جایی پاسخ بدهیم و آنها هم باید پاسخ دهند.
سوابق من روشن است. من همواره در حوزه فرهنگ کار کردهام. از دانشگاه که بیرون آمدم و اولین کار حرفهای که بابت آن حقوق گرفتم، دبیری بخش سینمایی مجله سوره و همکاری با شهید سید مرتضی آوینی بوده است. از سال 69 تا شهادت سید مرتضی آوینی در سوره با او کار میکردم و مسئول بخش سینمایی بودم. و البته همزمان در سینما هم کار حرفهای میکردم؛ در همان سال 69 یک فیلم مستند 35 میلیمتری تدوین کردم که راجع به رحلت امام بود. طراحی و تدوینش برعهده من بود. فیلم متعلق به بنیاد فارابی و تهیهکننده آن بهروز افخمی بود. آن فیلم بعداً به زبانهای مختلف زیرنویس شد و در اختیار کشورهای دیگر قرار گرفت. اینها اولین کارهایی بوده که من کردم. بعدتر علاوه بر کار در سینمای حرفهای، به عنوان مدرس وارد دانشگاه هم شدم. سپس مسئولیتهایی در سازمان صداوسیما داشتم. در سال 87 فیلم سینمایی «کودک و فرشته» را درباره مقاومت در خرمشهر ساختم. از سال 1385 تا سال 1390 مدیرکل امور برنامههای مرکز سیمافیلم بودم، که در آن زمان مسئولیت مدیریت پروژههای بزرگ تلویزیونی مانند «مختارنامه»، «یوسف پیامبر» و... را بر عهده داشتم و سالهاست که عضو هیأت علمی دانشگاه هستم و همزمان با کار علمی به کار حرفهای هم مشغولم. بنابراین سوابق بنده مشخص است. آنهایی که این اتهامات را زدهاند، باید به فکر فردای خود باشند و در روز حشر بابت این اتهامات و دروغ ها، نزد خدای خود پاسخگو باشند. البته من عمیقاً باور دارم که «تعز من تشاء و تذل من تشاء» عزِت و ذلّت به دست خداست و جز این نیست که دروغگوی اتهامزن خود را ذلیل میکند.
نکته دوم این که، برخی خیال میکنند اگر کسی در یک دولتی کار کرد، الزاماً وابسته به آن دولت و همسو با سیاستهای آن است. در این صورت، شما با این همه کارشناس و کارمند شریف و متخصصِ دستگاههای دولتی چه میکنید؟ این افراد به ظاهر انقلابی فکر میکنند که من چون دو سال و هشت ماه معاون فرهنگی بنیاد فارابی بودم، پس مرتبط با دولت قبلی هستم؟ این پیش پا افتادهترین دستاویزی است که بتوان کسی را با آن تخریب کرد.
در حاشیه این مطالب باید به نکته مهمی اشاره کنم. گروهی هستند که بنایشان این است که نیروهای متخصص و انقلابی را از میدان به در کنند و با فشارها و هجمههای مختلف شرایطی را فراهم کنند که اینها خسته و فرسوده و از میدان به در شوند این گروه همان کسانی هستند که گفتم ممکن است جریان نفوذ روی آنها سوار شده باشد و قائل به این هستند که حوزه فرهنگ را باید دو قطبی کرد. اینها معتقدند که فقط ما و آنهایی که ما معرفی میکنیم انقلابی هستیم. معتقدند تفکر انقلابی در وجود آنها خلاصه شده و بقیه نیروهای مؤمن و انقلابی در بهترین حالت، تکنوکرات هستند. در حقیقت اینها تفاوت تکنوکراسی و تخصص را هم نمیفهمند. اینها گروهی هستند که میخواهند نیروهای انقلابی، متخصص و دلسوز را از میدان به در کنند. تخصص یعنی این که شما از کاری آگاهی داشته باشید و وارد آن شوید. مرحوم شهید چمران یک جایی گفته بود که برخی میگویند که تعهد برتخصص مقدم است در سپردن مسئولیتها و به فرمایش امام راحل اشاره میکرد و میگفت کاملاً به این فرمایش صحیح باور دارم اما اگر کسی متعهد باشد و تخصصی نداشته باشد کاری را نمیپذیرد. این یکی از آموزههای دینی ما و از فرمایشات حضرت امیرالمومنین است.
منتها کسانی هستند که میگویند متعهد یعنی ما و بقیه بیرون از این دایرهاند؛ ما انقلابی و متعهد هستیم و بقیه اینها تکنوکرات هستند و باید از دور خارج شوند. به جرأت میگویم این افراد، اگر میتوانستند حاج قاسم سلیمانی و سید مرتضی آوینی را هم با بهانههای واهی از میدان به در میکردند. من با سید مرتضی آوینی مأنوس بودهام و تا هنگام شهادتش با او کار کردهام و دیدهام برخی از نمایندگان همین تفکر در آن روزگار چگونه او را تخریب کرده و خون جگرش میکردند. اینها در پی دوقطبی کردن فضای کشور در حوزه فرهنگاند. و این رویه خطرات بسیار بزرگی برای جامعه و آینده کشور خواهد داشت. تفکر انقلابی با دو قطبیسازی متفاوت و حتی مغایر است. این چیزی است که در دورههای گذشته در عرصه سیاسی کشور ما آزموده و نتایج خسارتبار آن تجربه شده است. معلوم شده وقتی کشور به سمت فضای دوقطبی میرود، حاصلش جز خسارت برای منافع ملی چیزی نخواهد بود.
* موضوع پایانی را هم به ماجرای حذف سیمرغ مردمی اختصاص میدهیم. لطفا از علت اتخاذ این تصمیم بگویید. این اقدام خیلی یکباره و منجر به تعجب عموم سینماگران، هنرمندان و اصحاب رسانه شد.
موضوع آرای مردمیدر تمامیدورهها محل چالش و سؤال بوده چه دورههایی که به صورت دستی و با بلیت کاغذی رأیگیری انجام میشده و چه دورههایی که رأیگیری آنلاین شده است. واقعیت این است که در این دوره هم از ابتدا روی این موضوع حساسیت داشتیم. همکارانمان در مدیریت فناوری اطلاعات جشنواره، چندین بار این موضوع را بررسی کردند که در جایی خطا نداشته باشد. اما رأیگیری آنلاین، یک زنجیره است. در واقع سامانه ثبت آرا (سمفا)، بخشی از زنجیرهای است که قرار است فرآیند رأیگیری را تکمیل کند. سامانه سمفا در واقع مجری نرمافزاری نظرسنجی و ثبت آرای مردمی، و در حقیقت حلقهای از یک زنجیره است.
برای این که این فرآیند را به درستی بشناسیم، اجازه بدهید مکانیزم رأیگیری آنلاین را خیلی خلاصه مرور کنیم. فرض کنید شما قبلاً از طریق سامانههای فروش بلیط، بلیط فیلمی را تهیه کردهاید و بابت آن یک کد 6 رقمی دریافت کردهاید. وقتی به سینما مراجعه میکنید، این کد 6 رقمی را در کیوسکهای نصب شده در سینما وارد میکنید و بلیت رزرو شده خودتان را پرینت میگیرید تا مأمور کنترل سینما به شما اجازه ورود به سالن را بدهد. زمانی که بلیط را پرینت میکنید، اطلاعاتی به سامانه سمفا ارسال میشود و این سامانه 90 دقیقه بعد (مدت زمان تقریبی یک فیلم سینمایی) کُدی را برای گوشی همراه شما پیامک میکند. بعد از اینکه پیامک کُد را دریافت کردید، حداکثر تا روز بعد فرصت دارید با استفاده از کد دریافتی وارد برنامه نظرسنجی مردمی سمفا شوید و نظر خود (امتیازی بین صفر تا پنج) را برای فیلم ثبت کنید. در واقع این فرآیند این طور طراحی شده که کسی که به سینما میرود و فیلم را میبیند بتواند رأی بدهد. چون ممکن است افرادی بلیت آنلاین بخرند ولی سینما نروند. از این گذشته، عده زیادی از کسانی که بلیط خریده و به سینما میروند تمایلی به شرکت در نظرسنجی مردمی ندارند.
این زنجیره را درنظر بگیرید، که شامل مجموعهای از اقدامات است که حلقه اول آن اقدام آنلاین برای خرید بلیت است، حلقه آخر آن ثبت رأی در سامانه سمفا. اما در این میان حلقههای متعدد دیگری نیز وجود دارد که همه آنها باید درست کار کنند تا رأی صحیح و دقیق مردمی ثبت شود. مثلاً هنگام مراجعه به سینما، کیوسک پرینت بلیت باید فعال باشد، با اینترنت ارتباط داشته باشد، وقتی بلیط پرینت گرفته میشود اطلاعات لازم برای سامانه سمفا ارسال شود، سامانه پیامک رأیگیری را برای مخاطب بفرستد و مأمور کنترل در سینما با این پرینت اجازه ورود به سالن را بدهد. میبینید که اینجا حلقههای متعددی در این فرآیند دخالت دارد. حلقه انسانی، حلقه مخابراتی، حلقه زیرساختی و حلقه اینترنتی. کافی است در این زنجیرهای که باید منجر به آن رأی نهایی شود، جاهایی یک یا برخی از این حلقهها به هر دلیلی درست عمل نکنند تا نتایج نهایی اعتبار خود را از دست بدهد.
در همین مسیر نظرسنجی مردمی، از روز پنجم یا ششم گزارشهایی رسید که در برخی از سینماها اشکالاتی وجود دارد. بلافاصله من جلسهای با کمیته امور سینماها تشکیل دادم. همه مدیران مربوطه را دعوت کردم تا موضوع بررسی و معلوم شود چقدر آرا قابل اعتماد است؟ گزارشهای یکی دو سینما نشان میداد بلیتهای پرینت شده با تعداد تماشاگران مطابقت ندارد. بررسیهای میدانی همکاران ما در یک سالن سینما نشان میداد که نتایج غیرقابل اعتماد است. چون در یک سانس سامانه سمفا 22 بلیت پرینت گرفته شده را نشان میداد، یعنی 22 نفر وارد سالن شده و فیلم دیدهاند، حال آنکه نماینده امور سینماهای جشنواره گزارش میداد که در آن سانس 400 نفر در سالن حضور داشتهاند. این یعنی یک اختلال جدی که میتواند مربوط به خرابی کیوسک سینما باشد، میتواند مربوط به قطع ارتباط اینترنتی باشد، میتواند مربوط به اشکال سهوی یا عمدی کنترل انسانی در هدایت تماشاچیان به سینما باشد. این یعنی بروز اختلالی در این زنجیره که نمیتوان به نتیجه آرا اطمینان کرد. این اختلال میتواند یک اختلال عمدی باشد؛ میگویم میتواند یعنی محتمل است. مثلاً فرض کنید مأمور کنترل یک سالن سینما به دلایلی بیاید تماشاچیان را بدون اینکه بلیطشان را پرینت بگیرند به سالن راه بدهد. میتواند حاصل یک وضعیت غیرمترقبه باشد یعنی ازدحام جمعیت جلوی سالن شکل گرفته باشد و دستگاه چاپگر به درستی کار نکند و مجبور بشوند به دلیل ازدحام و شرایط کرونا، بدون درخواست پرینت تماشاگران را به سالن هدایت کنند. به هر حال، حاصل این است که آرای ثبت شده غیرقابل اعتماد است. در همین یک سالن که گفتم ظرفیت دو سانس حدود 800 نفر میشود و این بدان معناست که آرای تماشاچیان میتوانست جایگاه فیلمهای اول تا سوم یا چهارم را به کلی تغییر دهد. امتیاز فیلمهای بالای فهرست، فاصله بسیار کمی با هم داشتند. بنابراین کافی بود که در این دو سانس نظر مردمی درست ثبت نشده باشد تا امتیازها به کلی جابهجا شود و نتیجه را تغییر دهد.
در عین حال نمیتوانیم با اطمینان بگوییم که این اشکال فقط در همین یک سینما بوده است. گزارشهایی که میرسید حاکی از این بود که در یکی دو سینمای دیگر نیز چنین وضعیتی مشاهده شده است. بنابراین ما نمیتوانستیم با اطمینان بگوییم آنچه ثبت شده رأی واقعی مردم است و نظرسنجی صحیح است. جمع همه اینها باعث شد که به این نتیجه برسیم که نتایج این نظرسنجی قابل اعتماد نیست. دقت کنید این تفاوت دارد با این که بگوییم کسی در نظرسنجی دخالت کرده، یا کسی سامانه را هک کرده، یا در سمفا کسانی دخالت کردهاند؛ چون در فضای مجازی گفته میشد کسانی دارند آرا را دستکاری میکنند. به همین دلیل گفتیم چون اطلاعات و آرایی که در اختیار داریم قابل اعتماد نیست، درستترین کار این است که جایزه آرای مردمی را کنار بگذاریم. تصمیم بسیار سختی بود بخصوص که یک روز مانده به پایان جشنواره باید این تصمیم گرفته میشد. ولی هرچه فکر کردم دیدم این حقالناس است، چه مردمی که رأی دادند چه فیلم سازانی که فیلم هایشان را دادند، به ما اعتماد کردهاند. ما باید هم امانتدار رأی مردم میبودیم هم امانتدار فیلمهای فیلمسازان و برایمان فرقی نمیکرد کدام فیلم بالاترین امتیاز را داشته باشد؛ اگرچه بعضی میگفتند اینها چون فیلم مورد علاقهشان دوم شده آرا را باطل کردند و جالب آنکه بعضی دست اندرکاران فیلم دوم فهرست هم معترض بودند که فاصله ما با فیلم اول فقط 0.02 امتیاز بود و اگر شما نظرسنجی را باطل نمیکردید، در یک روز باقی مانده ما اول میشدیم. برخی هم میگفتند چرا از اول این تصمیم را اعلام نکردید. پاسخ روشن است، ما زمانی که متوجه اشکالی بشویم تازه میتوانیم به آن رسیدگی کنیم. به محض اینکه این گزارشهایی از اختلال در نظرسنجی رسید، بنده تیمی را مأمور کردم که موضوع را به فوریت بررسی کنند. این بررسی، مفهومش این است که شما بروید و در سالن بهصورت میدانی مشاهده کنید و مشاهدات با دوربینهای امنیتی سالنی که مشکوک بود تطبیق داده شود. این را همان زمان هم اشاره کردم، سازمان سینمایی باید از طرق قانونی موضوع را پیگیری و اگر تخلفی صورت گرفته باشد، با سینمای متخلف برخورد میکند.
اگر سال بعد باشید بخش بینالملل را با این توضیحات و تفاسیری که گفتید چگونه برگزار خواهید کرد؟
البته در ابتدای این گفتوگو خاطرنشان کردم که مسئولیت دبیری دوره بعد را نخواهم پذیرفت. باید ببینید دبیر جشنواره در سال آینده چه کسی است و چه برنامههایی دارد. اما من فکر میکنم یکی از رویکردهای مهم در برگزاری بخش بینالملل جشنواره یا در واقع جشنواره بینالمللی فجر این است که رنگ منافع ایرانی و جمهوری اسلامی باید در جشنواره دیده شود. اگر بپرسید منافع ملی ما چیست؟ خواهم گفت یکی از مهمترین دستاوردهای ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی، پایمردی بر سر ارزشها و آرمانهای انقلاب است. من فکر میکنم اهداف بخش بینالملل جشنواره باید معطوف به آرمانهای کلان کشور باشد. قبلاً هم عرض کردم، یک موقع فقط یک فستیوال فیلم داریم و فیلم نشان میدهیم و ارزشهای سینمایی تنها معیار بررسی است؛ اما جشنواره فجر، بزرگترین جشن فرهنگی انقلاب است، پس باید رنگ و طنین انقلاب در ارکان و رویکردهای آن مشهود باشد. به نظرم مقاومت به مفهوم کلان آن. یعنی عدالتجویی و عدالتخواهی، یک مفهوم جهانی و یکی از مهمترین وجوه آرمانی اندیشه ملی و دینی ما است. بنابراین رویکرد مفهومی بخش بینالملل جشنواره فیلم فجر میتواند مبتنی بر همین نگاه مقاومت محور باشد. این رویکرد، مهمترین شاخص جریان فرهنگی مقاومت در جهان، نمیگویم در منطقه، بلکه جریان فرهنگی مقاومت در جهان است. به نظر من بایستی صداهایی که در سراسر جهان برای آرمانخواهی و مقاومت بلند است؛ در رویداد فرهنگی بزرگی مثل جشنواره بینالملل فجر شنیده شوند.
منبع: خبرگزاری تسنیم